کوچکتر از آن بود که برای من دلسوزی کند اما همین سکوتِ من کافی بود تا برای خودش دل بسوزاند.
عقاید یک دلقک – هاینریش بل
. .
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی سوزاند
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
منتظر ڪُدام معجزه ای؟
دلش اگر با تو بود •••
قصد خوب ڪردنِ حالت را اگر داشت
با جمله ای ، تمام پل هایِ شکسته یِ
پشت سرتان را تعمیر میڪرد!
قبول ڪُن ڪه معجزه
در عشق است ڪه اتفاق میافتد
نه در نگاه سرد و بی تفاوتی ڪه
تا مغز استخوانت را میسوزاند •••
سحر رستگار
همیشه درد از نبودنها نیست
گاهی درد
از بودنهای پوشالیست
که آدم میماند چه کند
نه میتواند برود نه میتواند بماند.
همیشه درد از نبودنها نیست
گاهی درد از بودنهاییست که
بیآنکه رفته باشند رفتهاند؛
و کسی نمیداند بودن با کسی که
سهم تو نیست چقدر درد دارد ...
بعضی از بودنها مثل بریدن دست با کاغذ میماند
آدم را عجیب میسوزاند ...
« بر سر خاکم پس از صد سال اگر نامت برند
آتش آهم بسوزاند همه گور و کفن»
-قاسم انوار
. .
عمری حسرتِ نوازش موهای حریرت
در لمس دستانم سوخت...
من ماندم با
ته مانده شب هایی
که بهانه تو،
روز هایم را در خواب ِ عمیق سوزاند
حالا که اینجایی
با من بگو ...
از لحظه لحطه هایی که،
روزهای بی تورا می شمردم
و تو
در آغوش او خنده هایت را
قاب می گرفتی!؟
#لیلا_حاجتمند
زنان اگر مجبور شوند، روی دیوارهای زندان، آسمان آبی را نقاشی خواهند کرد.
اگر پارچههای زخم بندی سوزانده شود، پارچههای بیشتری خواهند بافت.
اگر خرمنها نابود شوند، بذرهای بیشتری خواهند پاشید.
آنجا که دری نیست، زنان در خواهند ساخت و آن را باز خواهند کرد و از آن عبور خواهند کرد و به راههای جدید و زندگیهای جدید گام خواهند نهاد.
.کلاریسا پینکولا استس
. زنانی که با گرگها میدَوند
روزهای تکراری ،
گذشت آن لحظه های بیقراری
گذشت آن شبهای پر از گریه و زاری
کمی دلم آرامتر شده
فراموشت نکرده ام …
مدتی قلبم از غمها رها شده
شب های تیره و تار من
مدتی بیش نیست که میگذرد از آن روز پر از غم
به یاد می آورم حرفهایت را
باز هم گذشته ها میسوزاند این دل تنهایم را….
عشقی که سر تا پای تو را نسوزاند
عشق نیست
تا چیزی از منیت در تو باقی است،
هنوز با عشق فاصله زیادی داری...
... ..
✿ کپشن خاص ✿
ما تقصیر نداشتیم
ما فقط کمی زیادی دوستشان داشتیم
آنقدر بزرگشان کردیم که روز به روز کوچکتر شدیم
آنقدر مهربانی کردیم که دلشان را زدیم
آنقدر محبت کردیم که وظیفه امان شد
به همین راحتی عادی شدیم و از ما گذشتند
به سرعت برق جایمان را به کسی دادند
بلاک شدیم تا دوستت دارم هایمان را نشنوند
پشت سرمان حرف زدند
تا شاید کوچکتر از این شویم
ما دیگر کوچک نمی شویم
ما دوست هایمان را داشته ایم
بخشش هایمان را کرده ایم
ولی فراموش نکرده ایم
هنوز می سوزیم
از رفتن آنکه رفته
یا از عشقی که به پای نا اهلش سوزانده ایم
فرقی نمی کند،
ما دیگر نه دلی داریم برای او
نه جای خالی بر صندلی روبرو
در کافه همیشگی
تنها می رویم
قهوه امان را میخوریم
سیگارمان را می کشیم
و می رویم پی زندگی مان !
#آریا_نوری
باورت شد عشق اینجا ذلت است؟؟
عاشقی سوزاندن حیثیت است؟؟؟
باورت شد دوستی ها لحظه ایست؟
بیوفایی قسمتی از زندگیست؟؟
من که گفتم حاصلش دل بستگیست!!
در نهایت خستگی و خستگیست!!!
من که گفتم این بهار افسردگیست!!
دل نبندی این پرستو رفتنیست!!
عاقبت دیدی که ماتت کردورفت!!
خندهای بر خاطراتت کرد و رفت!!
آه عجب کاری بدستت داد دل!!
هم شکست و هم شکستت داد دل!!..