کپشن های مربوط به میسوزاند

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی میسوزاند

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

روزهای تکراری ،
گذشت آن لحظه های بیقراری
گذشت آن شبهای پر از گریه و زاری
کمی دلم آرامتر شده
فراموشت نکرده ام …
مدتی قلبم از غمها رها شده
شب های تیره و تار من
مدتی بیش نیست که میگذرد از آن روز پر از غم
به یاد می آورم حرفهایت را
باز هم گذشته ها میسوزاند این دل تنهایم را….


چشم هایت ساحل امن

برای آرامش من است

آنجا که داغ نگاهت میسوزاند تمام بی کسی هایم را

(امیر پرهام)

● میگویند زماڹ طلاست

● اما مڹ چشیدم

● دروغ میگویند ،

● زماڹ آتش است

● ثانیه به ثانیه اش

● میسوزاند

● و تا به شعله ات

● نڪشد نمیگذرد

فقر
آتشی است که خوبیها را میسوزاند
وثروت
پرده ای است که بدیها رامی پوشاند
چه بی انصافند
آنانکه
یکی را می پوشانند به احترام داشته هایش
ودیگری را می سوزانند
به جرم نداشته هایش

گاهی عکسی را میسوزانیم….
گاهی عکس ما را میسوزاند…
گاهی با دیدن یک عکس ساعت ها گریه می کنیم…
گاهی سال ها با یک عکس زندگی میکنم…
گاهی با یک عکس یک لبخند بزرگ می شویم…
گاهی…
راستی خاطره ها با آدم چه ها که نمیکنند؟؟

صدا تو گوشش زنگ میزد
ساکت باش
خاموش باش...
تو چه میدانی که این گونه با قساوت تمام فریاد میزنی؟
دستهایش را روی گوشش گرفت
ولی بلندتر از همیشه جملات شنیده میشدند
و هرکدام تیری در قلبش بودند...!
"ازت متنفرم هیچ وقت نبودی حالا اومدی و ادعات میشه؟تو کسی نیستی که بخوای تو کارام دخالت کنی من هر کاری که دلم بخواد میکنم"
و تو چه میدانی زمانی که نبود!
پی خوشگذرانی خودش نبود
به ولله نبود!
دنبال نون شب سفره بود که تو...
دختر کوچولو مامان،پرنسس بابا
گرسنه نخوابی...
بود هر چند کم ولی بود!
لایق بیشتر از این حرفها بود...
پاهایش دیگر تحمل وزنش را ندارد
دستش را روی قلبش میگذارد و...
دختر بی رحمش بالاخره حرف هایش را قطع میکند
اگر میتوانست زودتر اینکار را میکرد تا دیگر نشنود...
اخرین قطره اشکش در برابر فریاد های بلند دخترش فرو میریزد....
و گذشته چون فیلمی با سرعت از مغزش عبور میکند...
خانواده ای شاد و خوشحال...
مادری مهربان..
پدری به استواری کوه...
بچه ای که کامل میکند...
خانواده انها را...
کم کم دعواها،
جنگ ها،
گریز ها،
قهر ها
سر باز میکنند...
قافل از اینکه کودکی شاید کوچک،اما میبیند
میشنود و تا حدی میفهمد
میفهمد پدرش داد میزند
و مادرش فریاد...
میفهمد وقتی صدای شکستن شیشه
میاید چه اتفاقی دارد میوفتد
میفهمد وقتی پدرش دیر به خانه میاید
میفهمد مادرش حوصله پدرش را ندارد
میفهمد با هم حرف نمیزنند
میفهمد با تمام بچگی هایش همه چیز را میفهمد!
دعواها شدت میگیرند...
کار به طلاق میکشد!
پایان یک زندگی!
و شناسنامه سیاه ریشه اش را میسوزاند...
روزگاری میگذرد!
با ناله های دخترک برای دیدن پدرش
و پدری که....هه...
میگذرد...
دخترک بی پدر بزرگ میشود...
و مادرش از دخترک قافل میشود!
دخترک کوچکش بزرگ میشود...
مادرش فقط کار میکند برای راحتی دخترک...
برای اینکه چیزی کم نداشته باشد...
باز هم میگذرد!
و امروز شوم میرسد!
دخترک با شدت در را باز میکند...
حال دیگر برای واژه "دخترک"زیادی بزرگ شده است!
این را از لبان رنگینش و چشمان کشیده اش میشد فهمید!
مادرش تحمل نمیکند!
دخترش هر روز خراب تر میشود..
دورتر میشود...
مادرش با ارامش صحبت میکند!
اما دختر...!
داد میزند!پرخاش میکند!و فریاد میزند!
شاید از ته دل نه!اما کلمه تنفر کار خودش را میکند...
مادر تحمل نمیکند...
دستش را به قلبش میبرد و روی زمین میوفتد...
و دختر تازه فهمید با کسی که سالها خالصانه برایش:
پدر بود...
برادر بود....
مادر بود...
خواهر بود...
چه کرده است...
التماس میکند اما قلب مادر دیگر نمیتپد...
نبضش مثل زندگی اش ریشه اش میخشکد...
دیر میشود!و حال....!
وقتی که پارچه ای سفید پایان میدهد
به برادر و خواهر و مادر و پدر بودنش!
وقتی که خاک سرد پتوی جدید مادر میشود
وقتی که تختش تابوت کوچکی میشود
وقتی که...
وقتی که دختر میفهمد چه کرده!
وقتی که دیر میشود
و ان موقع دختر مفهوم چه زود دیر میشود را درک میکند!
گریه هایش تاثیری ندارد...
مادرش نیست...
همه کسش نیست!
دفتر خاطرات کهنه مادر چشمان دختر را از همیشه گریان تر میکند!
حسرت های مادر...
تلاش های مادر...
دوست داشتن ها بی وقفه مادر...
کار کردن های مادر
فقط برای راحتی او بود و بس!
گریه دیگر فایده ای ندارد!یادمان باشد همیشه زود دیر میشود!
(کار خودم بود...چطوره؟؟؟)

گـــاهے عڪسے را میسوزانیم....
گـــاهے عڪس ما را میسوزاند...
گـــاهے با دیدن یڪ عڪس ساعت ها گریـہ مے ڪنیم...
گـــاهے سال ها با یڪ عڪس زندگے میڪنم...
گـــاهے با یڪ عڪس یڪ لبخند بزرگ مے شویم...
گـــاهی...
راستے خاطرہ ها با آدم چـہ ها ڪـہ نمیڪنند؟؟؟

گاهی عکسی را میسوزانیم....
گاهی عکس ما را میسوزاند...
گاهی با دیدن یک عکس ساعت ها گریه می کنیم...
گاهی سال ها با یک عکس زندگی میکنم...
گاهی برای یک عکس التماس میکنیم...
گاهی...

.

.

.

.

راستی خاطره ها با آدم چه ها که نمی کنند ...؟؟!!

آتش ابراهیم را نمیسوزاند

دریا موسی را غرق نمیکند

یوسف را در چاه می اندازند سر از خانه عزیزمصر درمیاورد

تو نگران چه هستی...!

وقتی خدا نخواهد هیچ کس به تو نمیتواند آسیب برساند

گاهی عکسی را میسوزانیم....
گاهی عکس ما را میسوزاند...
گاهی با دیدن یک عکس ساعت ها گریه می کنیم...
گاهی سال ها با یک عکس زندگی میکنم...
گاهی برای یک عکس التماس میکنیم...
گاهی...
راستی خاطره ها با آدم چه ها که نمی کنند ...؟؟!!

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

روزهای, تکراری, گذشت, لحظه, بیقراری, شبهای, گریه, زاری, آرامتر, فراموشت, نکرده, مدتی, قلبم, غمها, تیره, نیست, میگذرد, آورم, حرفهایت, گذشته, میسوزاند, تنهایم, ساحل, برای, آرامش, آنجا, نگاهت, تمام, امیر, پرهام, میگویند, زماڹ, طلاست, چشیدم, دروغ, ثانیه, شعله, نڪشد, نمیگذرد, آتشی, خوبیها, وثروت, پرده, بدیها, رامی, پوشاند, انصافند, آنانکه, پوشانند, احترام, داشته, هایش, ودیگری, سوزانند, نداشته, گاهی, عکسی, میسوزانیم, دیدن, ساعت, کنیم, زندگی, میکنم, لبخند, بزرگ, شویم, راستی, خاطره, نمیکنند, گوشش, میزد, ساکت, خاموش, میدانی, گونه, قساوت, فریاد, میزنی, دستهایش, گرفت, بلندتر, همیشه, جملات, شنیده, میشدند, هرکدام, تیری, قلبش, بودند, متنفرم, نبودی, حالا, اومدی, ادعات, نیستی, بخوای, کارام, دخالت, کاری, بخواد, زمانی, خوشگذرانی, خودش, ولله, دنبال, سفره, دختر, کوچولو, مامان, پرنسس, بابا, گرسنه, نخوابی, لایق, بیشتر, پاهایش, تحمل, وزنش, ندارد, دستش, میگذارد, رحمش, بالاخره, میکند, میتوانست, زودتر, اینکار, میکرد, نشنود, اخرین, قطره, اشکش, برابر, دخترش, میریزد, فیلمی, سرعت, مغزش, عبور, خانواده, خوشحال, مادری, مهربان, پدری, استواری, کامل, انها, دعواها, گریز, قافل, اینکه, کودکی, شاید, کوچک, میبیند, میشنود, میفهمد, پدرش, میزند, مادرش, وقتی, صدای, شکستن, شیشه, میاید, اتفاقی, میوفتد, خانه, حوصله, نمیزنند, بچگی, میگیرند, طلاق, میکشد, پایان, شناسنامه, سیاه, ریشه, روزگاری, ناله, دخترک, میشود, کوچکش, راحتی, چیزی, باشد, امروز, میرسد, واژه, زیادی, لبان, رنگینش, چشمان, کشیده, فهمید, نمیکند, خراب, دورتر, ارامش, صحبت, پرخاش, کلمه, میبرد, زمین, تازه, سالها, خالصانه, برایش, برادر, خواهر, التماس, نمیتپد, نبضش, میخشکد, پارچه, سفید, میدهد, بودنش, پتوی, جدید, تختش, تابوت, کوچکی, موقع, مفهوم, تاثیری, دفتر, خاطرات, کهنه, گریان, حسرت, تلاش, دوست, داشتن, وقفه, کردن, فایده, یادمان, خودم, چطوره, گاهے, عڪسے, گریہ, ڪنیم, زندگے, میڪنم, راستے, خاطرہ, نمیڪنند, میکنیم, ابراهیم, نمیسوزاند, دریا, موسی, یوسف, اندازند, عزیزمصر, درمیاورد, نگران, هستی, نخواهد, نمیتواند, آسیب, برساند,