صبح ها لبخندی بچسبانید گوشه لبتان!
دلیلش مهم نیست،
اصلا نیازی به دلیل ندارد،
لبخند است دیگر،
هفت خان رستم که نیست!
یک لیوان چای تازه دم بنوشید
یک موسیقی خوب برای خودتان پخش کنید
و گذشته و آینده را بگذارید به حال خودشان
مهم همان صبح، همان لبخند،
همان چای، همان موسیقیست..!
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی موسی
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
همچنان معتقدم آدما رو به خوبی
میشه از سلیقه موسیقیشون شناخت
پناه میبرم به
موسیقی، قهوه، تمرین، باشگاه، کتاب...
از شر آدمها، آدمها، آدمها.
کنار هم که بودیم حرفهامون تمومی نداشت؛ از شعر و کتاب شروع میکردیم، میرسیدیم به فلسفه و عرفان، از موسیقی و هنر آسمون ریسمون میبافتیم، میرسیدیم به تحلیل تاریخ، گاهی بیهوا میرفتیم سراغ مرور خاطرات کودکی و آدمهایی که یه جایی توی گذشته جا موندن. حرفهامون مثل رود جاری بود؛ بیتوقف، بیقید، بیدغدغهی زمان. گاهی با یک جملهی ساده، ساعتها گرم صحبت میشدیم، گاهی یک نگاه کافی بود تا فکر هم رو بخونیم. الان اما همهی حرفها سنگینی میکنه روی دلم، تکرارشون میکنم و انگار توی دیوارهای خونه پژواک میشن، بدون شنونده. من هنوز از شعر شروع میکنم، به فلسفه و هنر میرسم، میخوام از خاطرات رد شم اما تو رو اونجا میبینم، جا میمونم از رفتن.
در بیانِ ناگفتنی ها
بعد از سکوت
هیچ چیز به پای "موسیقی" نمیرسد
"با اینکه موسیقی نمیدونم، با لمس انگشتهات پیانیستم."
«خوشبختی مکان و شرایط نیست!
احساسی است که باید آن را پیدا کرد.
شبیه غم، شادی، خشم
و تمام احساس های دیگر...
برای غمگین نبودن،
باید بخواهی که غمگین نباشی،
و برای خوشبخت بودن هم،
باید بخواهی که خوشبخت باشی...
گاهی قدم بزن، کتاب بخوان و موسیقی مورد علاقهات را گوش کن.
خوشبختی، اتفاقی نیست که بیفتد،
یک حس ناب درونی است،
باید آن را ایجاد کرد!!»
اونجا که فاضل نظری میگه:
من و جام می و معشوق، الباقی اضافات است
اگر هستی که بسم الله، در تأخیر آفات است
مرا محتاج رحم این و آن کردی، ملالی نیست
تو هم محتاج خواهی شد، جهان دار مکافات است...
ز من اقرار با اجبار می گیرند، باور کن
شکایت های من از عشق ازین دست اعترافات است
میان خضر و موسی چون فراق افتاد، فهمیدم
که گاهی واقعیت با حقیقت در منافات است
اگر در اصل، دین حُبّ است و حُبّ در اصل دین، بی شک
به جز دلدادگی هر مذهبی، مُشتی خرافات است...
. .
فی حیاةٍ موازیة
کنتُ أنا کوب القهوة
و أنت الموسیقی.
«در زندگی موازی،
من یک فنجان قهوه بودم
و تو موسیقی.»
ما میمیریم. اما رد پای ما به جا میمونه. توی نامهای که نوشتیم، توی موسیقیای که نواختیم، تویِ ریشههای گلی که یه روز تو باغچه کاشتیم، تو قلبی که گرمش کردیم. شایدم نه؛ بهتره بگم ما زنده میمونیم، توی هر چیزی که یه روز بهش زندگی بخشیدیم.