کپشن های مربوط به تختش

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی تختش

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

#توئیت

هر وخ از یکی خوشتون اومد اونم حسش بهتون متقابل بود بیاین اسمتونو تو دسته‌ی خوشبختا بنویسم کنار اونایی که پریز کنار تختشونه!

‏ یه روزایی آدم دوست نداره صبح از تختش بیرون بیاد
‏- چه روزایی؟
‏ هر روز

‏روز اول: خسته‌تر از آن بود که به سرکار برود
روز دوم: خسته‌تر از آن بود که از اتاقش خارج شود
روز سوم: خسته‌تر از آن بود که از تختش بیرون بیاید
روزم چهارم: خسته‌تر از آن بود نفس بکشد
روزم پنجم: خسته‌تر از آن بود که بمیرد، به سنگ لحد بالای سرش خیره شد

Sari

رﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻓﻘﺎ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺗﻮ ﺩﺭﻩ ...
ﺩﯾﺪﻡ ﯾﮑﯽ ﺑﻐﻞ ﺗﺨﺘﺶ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺳﺮ ﺗﺎ ﭘﺎﺵ ﺗﻮ ﮔﭽﻪ ...
ﻫﯽ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﻣﯿﺎﺩ ﺑﻪ ﺭﻓﯿﻖ ﻣﺎ ﻓﺤﺶ ﻣﯿﺪﻩ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺯ ﻫﻮﺵ ﻣﯿﺮﻩ ,,,
ﺍﺯ ﺭﻓﯿﻘﻢ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺍﯾﻦ ﭼﺸﻪ ؟ ﭼﺮﺍ ﺩﺍﺭﻩ ﻓﺤﺶ ﻣﯿﺪﻩ؟ !
ﮔﻔﺖ ﻭﺍﻻ ﻣﺎ ﺷﺐ ﺗﻮ ﺟﺎﺩﻩ ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﻣﻮﺗﻮﺭﺵ ﭼﺮﺍﻍ ﻧﺪﺍﺷﺖ ...
ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻣﺎ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﻣﺎ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺗﻮ ﺩﺭﻩ ﺍﯾﻨﻢ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﺎ !!!

موضوعی خیلی خطرناک واحتمال داردسبب مرگ کسان زیادی شود.
به خودت اجازه خواندن این متن را بده و خانواده ودوستانت را نصیحت کن.
حادثه اولی.
پسر بچه ای کوچک وفات کردوفهمیده شدک سبب مرگش ورود مورچه به مغزش است.
پسربچه خوابش برد وکنارش شیرینی بود مورچه امده واز راه گوشش واردسرش شده است. هنگامی ک بیدار شد احساس خارش دربعضی از قسمت های سرش میکرد.
مادرش ان را پیش دکتر برداما دکتر علش را نفهمیدودستور عکس سر را داد.هنگامی ک نتیجه را داد شگفت زده شد.
گروهی از مورچه را در جمجمه بچه دیدونتوانست اورا نجات دهدتا اینکه بچه وفات کرد به همین دلیل از گذاشتن هرگونه غذا نزدیک جای خوابت خودداری کنید.
حادثه دوم.
این حادثه در تایوان رخ داد.
مردی در بیمارستان بستری بود وپرستاراورا از گذاشتن غذا نزدیک تختش نهی میکرد.ولی او توجهی نمیکرد.
بداز ترخیصش از بیمارستان مدتی نگذشت تا اینکه خبر وفاتش را اوردند.
خانوادش میگفتندک مدام سر درد داشت بداز کالبدشکافی مورچه رادر مغزش پیداکردند.
مورچه ها قسمتی از مغزش را خورده بودند.
….پرهیز بهتر از پشیمانی است همیشه بخاطر داشته باشیم…

صدا تو گوشش زنگ میزد
ساکت باش
خاموش باش...
تو چه میدانی که این گونه با قساوت تمام فریاد میزنی؟
دستهایش را روی گوشش گرفت
ولی بلندتر از همیشه جملات شنیده میشدند
و هرکدام تیری در قلبش بودند...!
"ازت متنفرم هیچ وقت نبودی حالا اومدی و ادعات میشه؟تو کسی نیستی که بخوای تو کارام دخالت کنی من هر کاری که دلم بخواد میکنم"
و تو چه میدانی زمانی که نبود!
پی خوشگذرانی خودش نبود
به ولله نبود!
دنبال نون شب سفره بود که تو...
دختر کوچولو مامان،پرنسس بابا
گرسنه نخوابی...
بود هر چند کم ولی بود!
لایق بیشتر از این حرفها بود...
پاهایش دیگر تحمل وزنش را ندارد
دستش را روی قلبش میگذارد و...
دختر بی رحمش بالاخره حرف هایش را قطع میکند
اگر میتوانست زودتر اینکار را میکرد تا دیگر نشنود...
اخرین قطره اشکش در برابر فریاد های بلند دخترش فرو میریزد....
و گذشته چون فیلمی با سرعت از مغزش عبور میکند...
خانواده ای شاد و خوشحال...
مادری مهربان..
پدری به استواری کوه...
بچه ای که کامل میکند...
خانواده انها را...
کم کم دعواها،
جنگ ها،
گریز ها،
قهر ها
سر باز میکنند...
قافل از اینکه کودکی شاید کوچک،اما میبیند
میشنود و تا حدی میفهمد
میفهمد پدرش داد میزند
و مادرش فریاد...
میفهمد وقتی صدای شکستن شیشه
میاید چه اتفاقی دارد میوفتد
میفهمد وقتی پدرش دیر به خانه میاید
میفهمد مادرش حوصله پدرش را ندارد
میفهمد با هم حرف نمیزنند
میفهمد با تمام بچگی هایش همه چیز را میفهمد!
دعواها شدت میگیرند...
کار به طلاق میکشد!
پایان یک زندگی!
و شناسنامه سیاه ریشه اش را میسوزاند...
روزگاری میگذرد!
با ناله های دخترک برای دیدن پدرش
و پدری که....هه...
میگذرد...
دخترک بی پدر بزرگ میشود...
و مادرش از دخترک قافل میشود!
دخترک کوچکش بزرگ میشود...
مادرش فقط کار میکند برای راحتی دخترک...
برای اینکه چیزی کم نداشته باشد...
باز هم میگذرد!
و امروز شوم میرسد!
دخترک با شدت در را باز میکند...
حال دیگر برای واژه "دخترک"زیادی بزرگ شده است!
این را از لبان رنگینش و چشمان کشیده اش میشد فهمید!
مادرش تحمل نمیکند!
دخترش هر روز خراب تر میشود..
دورتر میشود...
مادرش با ارامش صحبت میکند!
اما دختر...!
داد میزند!پرخاش میکند!و فریاد میزند!
شاید از ته دل نه!اما کلمه تنفر کار خودش را میکند...
مادر تحمل نمیکند...
دستش را به قلبش میبرد و روی زمین میوفتد...
و دختر تازه فهمید با کسی که سالها خالصانه برایش:
پدر بود...
برادر بود....
مادر بود...
خواهر بود...
چه کرده است...
التماس میکند اما قلب مادر دیگر نمیتپد...
نبضش مثل زندگی اش ریشه اش میخشکد...
دیر میشود!و حال....!
وقتی که پارچه ای سفید پایان میدهد
به برادر و خواهر و مادر و پدر بودنش!
وقتی که خاک سرد پتوی جدید مادر میشود
وقتی که تختش تابوت کوچکی میشود
وقتی که...
وقتی که دختر میفهمد چه کرده!
وقتی که دیر میشود
و ان موقع دختر مفهوم چه زود دیر میشود را درک میکند!
گریه هایش تاثیری ندارد...
مادرش نیست...
همه کسش نیست!
دفتر خاطرات کهنه مادر چشمان دختر را از همیشه گریان تر میکند!
حسرت های مادر...
تلاش های مادر...
دوست داشتن ها بی وقفه مادر...
کار کردن های مادر
فقط برای راحتی او بود و بس!
گریه دیگر فایده ای ندارد!یادمان باشد همیشه زود دیر میشود!
(کار خودم بود...چطوره؟؟؟)

علاوه بر اونی که کنار تختش پریز برق داره اونی که سر سفره اول از همه بشقاب ته دیگه رو

میدن بهش اونم از بندگان برگزیده خداست !

تو گلی مثل گلهای قالی تو به ظرافت تارپود فرش های ایرانی، اصلا تو فرش پاتریسی همونی که یه تختش کمه!!!!!

خیلیا هستن که این شب ها

روی تخت گریه می کنند و شب روی بالشت خیس می خوابن

هیچی ، خواستم بگم به سلامتیشون

آرزوی دور شدن اشک از چشمای قشنگشون

آرزوی یه دنیا لبخند روی لب های زیباشون

آرزوی یه بالشت خشک ، روی تختشون

علاوه بر اونی که کنار تختش پریز برق داره،
اونی که سر سفره اول از همه بشقاب ته دیگه رو میدن بهش
اونم از بندگان برگزیده خداست!

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

توئیت, خوشتون, اومد, اونم, بهتون, متقابل, بیاین, اسمتونو, دستهی, خوشبختا, بنویسم, کنار, اونایی, پریز, تختشونه, روزایی, دوست, نداره, بیرون, بیاد, خستهتر, سرکار, برود, اتاقش, خارج, بیاید, روزم, چهارم, بکشد, پنجم, بمیرد, بالای, خیره, موضوعی, خیلی, خطرناک, واحتمال, داردسبب, کسان, زیادی, خودت, اجازه, خواندن, خانواده, ودوستانت, نصیحت, حادثه, اولی, کوچک, وفات, مرگش, ورود, مورچه, مغزش, پسربچه, خوابش, وکنارش, شیرینی, امده, گوشش, واردسرش, هنگامی, بیدار, احساس, خارش, دربعضی, قسمت, میکرد, مادرش, دکتر, برداما, نتیجه, شگفت, گروهی, جمجمه, اورا, نجات, دهدتا, اینکه, همین, دلیل, گذاشتن, هرگونه, نزدیک, خوابت, خودداری, کنید, تایوان, مردی, بیمارستان, بستری, توجهی, نمیکرد, بداز, ترخیصش, مدتی, نگذشت, وفاتش, اوردند, خانوادش, میگفتندک, مدام, داشت, رادر, پیداکردند, قسمتی, خورده, بودند, پرهیز, بهتر, پشیمانی, همیشه, بخاطر, داشته, باشیم, میزد, ساکت, خاموش, میدانی, قساوت, تمام, فریاد, میزنی, دستهایش, گرفت, بلندتر, جملات, شنیده, میشدند, هرکدام, تیری, قلبش, متنفرم, نبودی, حالا, اومدی, ادعات, نیستی, بخوای, کارام, دخالت, کاری, بخواد, میکنم, زمانی, خوشگذرانی, خودش, ولله, دنبال, سفره, دختر, کوچولو, مامان, پرنسس, بابا, گرسنه, نخوابی, لایق, بیشتر, حرفها, پاهایش, دیگر, تحمل, وزنش, ندارد, دستش, میگذارد, رحمش, بالاخره, میکند, میتوانست, زودتر, اینکار, نشنود, اخرین, قطره, اشکش, برابر, دخترش, میریزد, گذشته, فیلمی, سرعت, عبور, خوشحال, مادری, مهربان, پدری, استواری, کامل, انها, دعواها, گریز, میکنند, قافل, کودکی, شاید, میبیند, میشنود, میفهمد, پدرش, میزند, وقتی, صدای, شکستن, شیشه, میاید, اتفاقی, میوفتد, خانه, حوصله, نمیزنند, بچگی, میگیرند, طلاق, میکشد, پایان, زندگی, شناسنامه, سیاه, ریشه, میسوزاند, روزگاری, میگذرد, ناله, دخترک, برای, دیدن, بزرگ, میشود, کوچکش, راحتی, چیزی, نداشته, باشد, امروز, میرسد, واژه, لبان, رنگینش, چشمان, کشیده, فهمید, نمیکند, خراب, دورتر, ارامش, صحبت, پرخاش, کلمه, میبرد, زمین, تازه, سالها, خالصانه, برایش, برادر, خواهر, کرده, التماس, نمیتپد, نبضش, میخشکد, پارچه, سفید, میدهد, بودنش, پتوی, جدید, تابوت, کوچکی, موقع, مفهوم, گریه, تاثیری, دفتر, خاطرات, کهنه, گریان, حسرت, تلاش, داشتن, وقفه, فایده, یادمان, خودم, چطوره, علاوه, اونی, بشقاب, دیگه, میدن, بندگان, برگزیده, خداست, گلهای, قالی, ظرافت, تارپود, ایرانی, اصلا, پاتریسی, همونی, خیلیا, هستن, بالشت, خوابن, هیچی, خواستم, سلامتیشون, آرزوی, چشمای, قشنگشون, دنیا, لبخند, زیباشون,