کپشن های مربوط به نزدم

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی نزدم

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

خلاصه بگم
‏یه روز من دیگه زنگ نزدم ، اونم نزد!
‏فهمیدم من داشتم رابطه ادامه میدادم و این بزرگترین درس زندگی من بود

خیلی جدی چون دیدم از صبح هیچ حرفی نزدم و خونه رو سکوت برداشته گفتم "میو"؛ تنهایی واقعا عجیبه.

Ƙαяακтɛяιиιʓɛ ˩αғ Єтмɛ∂ιм 𐀁мα Ѳℓƨα βʋʏʋκ βιя Ƶɛѵκℓɛ Є∂ɛяιм


حرفی درمورد شخصیتتون نزدم،
ولی اگه داشتین
حتما راجبش حرف میزدم...

.࿐

حالا ڪہ دلم را نمے خواهے
ساده مے روم
اما
عڪس هایم را پاره نڪن
من در آن عڪس ها
ڪنار ِ تو
لبخند نزدم
با تمام ِ جانم خندیدم …

...
.

حرفی نزدم از غم دوری تو اما
ای کاش بدانی که چه آورده به روزم...

حرفی نزدم از غم دوری #تُ اما...
ای کاش بدانی
که چه آورده به روزم...!


. .

.............

روزی ثروتمندی سبدی پر از غذاهای فاسد به فقیری داد.

فقیر لبخندی زد و سبد را گرفته و از قصر بیرون رفت.

فقیر همه آنها را دور ریخت و به جایش گلهایی زیبا وقشنگ

در سبد گذاشت و بازگردانید.

ثروتمند شگفت زده شد و گفت:

چرا سبدی که پر از چیزهای کثیف بود،

پر از گل زیبا کرده ای و نزدم آورده ای؟!

فقیر گفت: هر کس آنچه در دل دارد می بخشد…

.........

حالا ڪہ دلم را نمے خواهے
ساده مے روم
اما
عڪس هایم را پاره نڪن
من در آن عڪس ها
ڪنار ِ تو
لبخند نزدم
با تمام ِ جانم خندیدم …

حرفی نزدم از غم دوری تو اما..
ای کاش بدانی
که چه آورده به روزم...!

#محمد_شیخی

مردی ﺑﺎﻳﻚ ﺟﻤﻠﻪهمسرش را ﺭﻧﺠﺎﻧﺪ.اﻣﺎ
ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﭘﺸﻴﻤﺎﻥ ﺷﺪ.اﺯﺭاﻩ ﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺮای ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺩﻝهمسرﺶ ﺗﻼﺵ ﻛﺮﺩ.اﺯﺟﻤﻠﻪ ﻧﺰﺩ ﭘﻴﺮ ﺩاﻧﺎی ﺷﻬﺮﺭﻓﺖ ﻭﺑﺎ اﻭ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻛﺮﺩ.
ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ: براﻱ ﺟﺒﺮاﻥ ﺳﺨﻨﺖ ﺩﻭﻛﺎﺭ ﺑﺎﻳﺪ اﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻲ
ﺟﻮاﻥ ﺑﺎﺷﻮﻕ ﺩﺭﺧﻮاﺳﺖ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺭاﻩ ﺣﻞ ﺭا ﺑﺮاﻳﺶ ﺷﺮﺡ ﺩﻫﺪ.
ﭘﻴﺮ ﺧﺮﺩﻣﻨﺪ ﮔﻔﺖ:اﻣﺸﺐ ﺑﺎﻟﺸﻲ اﺯ ﭘﺮ ﺑﺮﺩاﺷﺘﻪ ﻭﮔﻮﺷﻪ ﺁﻥ ﺭا ﺳﻮﺭاﺥ ﻛﻦ،ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻛﻮﭼﻪ ﻫﺎ ﻭﻣﺤﻼﺕ ﺑﺮﻭ ﻭﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺧﺎﻧﻪ ای ﻳﻚ ﭘﺮ ﺑﮕﺬاﺭﺗﺎ ﭘﺮﻫﺎﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ. ﻫﺮﻭﻗﺖ اﻳﻦ ﻛﺎﺭﺭاﻛﺮﺩی ﻧﺰﺩﻣﻦ ﺑﻴﺎﺗﺎﻣﺮﺣﻠﻪ ﺩﻭﻡ ﺭاﺑﮕﻮﻳﻢ.
ﺟﻮاﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﻥ ﺷﺐ ﺭاﺑﻪ آن کار ﻃﺎﻗﺖ ﻓﺮﺳﺎﻣﺸﻐﻮﻝ ﺷﺪ. اﻧﮕﺸﺘﺎﻧﺶ اﺯﺳﺮﻣﺎﻱ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﻳﺦ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ.ﻭﻟﻲ ﺑﺎﺯﻫﻢ اﺩاﻣﻪ ﺩادﺗﺎ اﻳﻨﻜﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻃﻠﻮﻉ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻛﺎﺭﺵ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ.
ﺑﺎﺳﺮﻋﺖ ﻧﺰﺩﭘﻴﺮﺭﻓﺖ ﻭﺑﺎ ﺧﻮﺷﻨﻮﺩی ﮔﻔﺖ:ﻣﺮﺣﻠﻪ اﻭﻝ ﺑﺎ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ،ﺣﺎﻻﭼﻪ ﻛﺎﺭ ﻛﻨﻢ؟
ﭘﻴﺮﮔﻔﺖ ﺣﺎﻻ ﺑﺮﮔﺮﺩﻭﺗﻤﺎﻡ ﭘﺮﻫﺎﺭا ﺟﻤﻊ ﻛﻦ ﺗﺎﺑﺎﻟﺶ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ اﻭﻟﺶ ﺑﺮﮔﺮﺩﺩ.
اﻭﺑﺎﺳﺮاﺳﻴﻤﮕﻲ ﮔﻔﺖ:اﻣﺎاﻳﻦ ﻏﻴﺮ ممکن اﺳﺖ ﺑﺴﻴﺎﺭی اﺯﭘﺮﻫﺎﺭا ﺑﺎﺩﭘﺮاﻛﻨﺪﻩ ﻛﺮﺩﻩ.ﻭﻫﺮﭼﻘﺪﺭﺗﻼﺵ ﻛﻨﻢ ﺑﺎﻟﺶ ﻣﺜﻞ اﻭﻟﺶ ﻧﻤﻲ ﺷﻮﺩ.
ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ;ﺩﺭﺳﺖ اﺳﺖ....ﻛﻠﻤﺎﺗﻲ ﻛﻪ اﺳﺘﻔﺎﺩﻩ میﻛﻨﻲ ﻣﺜﻞ,ﭘﺮﻫﺎﻳﻲ ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮ ﺑﺎﺩ اﺳﺖ ﻭﺩﻳﮕﺮﺑﻪ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺑﺎﺯ ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﮔﺸﺖ.ﺩﺭ اﻧﺘﺨﺎﺏ ﻛﻠﻤﺎﺕ,ﺑﺨﺼﻮﺹ ﺩﺭﺑﺮاﺑﺮ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﺩاﺭی

ﺩﻗﺖ ﻛﻦ!