روزهای خوبتری می رسد، ما خوب میشویم، شکستگیهامان را ترمیم میکنیم، زخمهامان را ضماد میگذاریم، روبهروی آینهی صیقلی روزگار میایستیم و بازهم لبخند میزنیم.
#نرگس_صرافیان_طوفان
. .
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی هامان
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
که رشک برد فرشته از پاکی ما
که بگریزد دیو ز بیباکی ما
آنوقت میتوانستیم
به این موضوع و موضوعات دیگر
اینقدر بلندبلند بخندیم
تا همسایههامان از خواب بیدار شوند...
حسین پناهی
اشعارکوتاه.
. .
ما آرزو کردیم و نپذیرفتیم که قرار نیست به تمام آرزوهامان برسیم،
ما آدمها را دوست داشتیم و نپذیرفتیم که قرار نیست همه دوستمان داشته باشند،
ما روزهای خوب میخواستیم و نپذیرفتیم که قرار نیست تمام روزها خوب باشند...
و هر روز غمگینتر شدیم.
گاهی برای رسیدن به آرامش، باید پذیرفت... باید قبول کرد و ناممکنها و نشدنیها را به رسمیت شناخت و توقع زیادی نداشت...
گاهی برای رسیدن به آرامش، باید از خیلی چیزها گذشت...
#نرگس_صرافیان_طوفان
به تاریخ تولدمان نگاه نکنید، به اینکه متولد شصت و پنجیم یا هفتاد و سه! به زخمهایمان نگاه کنید، به دلهامان، به خاطراتمان نگاه کنید.
سنمان را از انتظاری که چشمهامان کشیدهاند، از روزهایی که از شب شدنش ترسیدهایم، از شبهایی که هیچگاه به صبح نرسیدهاند، سن مان را از آنهایی بپرسید که از رویاهامان خبر داشتند و با این حال تنهامان گذاشتند...
ما بزرگ شدیم زودتر از آنچه باید، ما عاشق شدیم بیشتر از آنچه باید. ما پیر شدیم، مردیم بسیار زودتر از آنچه باید...
.مسلم علادی
ما زادهی زخمهامان بودیم، زادهی دردها...
ما زادهی روزهایی بودیم که زمانه، ساز به ساز، ناکوک بود و ما زخم به زخم اندوه را با خوندل، مرهم میگذاشتیم.
ما زادهی تمام ناملایمتیهای روزگار بودیم و اگر امروز به ادراک عمیقی دست یافتهایم، بهخاطر تمام تجربههای سهمگینیست که آنها را به جان و به استخوان زیسته ایم
. .
کاش میشد بچگی را زنده کرد
کودکی شد، کودکانه گریه کرد،
شعر قهر قهر تا،قیامت راسرود!
آن قیامت که ،دَمی بیشتر نبود،
فاصله با کودکی هامان چه کرد؟
کاش میشد بچگانه خنده کرد.....
✿ کپشن خاص ✿
ما آرزو کردیم و نپذیرفتیم که قرار نیست به تمام آرزوهامان برسیم،
ما آدمها را دوست داشتیم و نپذیرفتیم که قرار نیست همه دوستمان داشته باشند،
ما روزهای خوب میخواستیم و نپذیرفتیم که قرار نیست تمام روزها خوب باشند...
و هر روز غمگینتر شدیم.
گاهی برای رسیدن به آرامش، باید پذیرفت... باید قبول کرد و ناممکنها و نشدنیها را به رسمیت شناخت و توقع زیادی نداشت...
گاهی برای رسیدن به آرامش، باید از خیلی چیزها گذشت...
#نرگس_صرافیان_طوفان
آمدی لیلی ولی مجنون از اینجا رفته است
خسته شد از بی وفایی کوله بارش بسته است
آمدی لیلی ولی این آمدن بی فایده است
عشق هامان گو چرا بوی خیانت داده است
آمدی لیلی ولی اینجا شقایق خسته است
تا ابد رخت عزا بر مرگ عشق پوشیده است
آمدی لیلی ولی شهردلم بی حوصله است
نوش دارویی ولی ،سهراب تو که مرده است
آمدی لیلی ولی این آمدن بی پرده است
چون که مجنونت دگر از زندگانی رفته است
مثل هرشب غصه ام تنهاییم را رانده است
تا سپیده پیش من آن با وفایم مانده است
یک نفر نام مرا سنگ صبورم خوانده است
بعد مرگم شعر هایم یادگاری مانده است
✿ کپشن خاص ✿
ما غمگینتر بودیم از آنان...
از آنان که آرامشان میکردیم،
از آنان که دردشان محرز بود و چشمها را به گریه وا میداشت.
درد ما را نمیشد دید، اما همچون زخمی بر روی استخوان، عمیق بود و هرثانیه جان خستهمان را میسوزاند، که راه میرفتیم و لنگ میزدیم، که دراز میکشیدیم و رنج میبردیم، که خوابمان نمیبرد، که شادی را احساس نمیکردیم، که لبخندهامان عمیق نبود...
درد ما مدتها، آرام آرام با گوشت و استخوان ما عجین شدهبود و ما به مزمنترین حالتِ یک انسان، غمگین بودیم.
داشتیم از درون میسوختیم و حوصلهای برای شرح و گریستن نداشتیم.
داشتیم از درون میسوختیم و دیگران را آرام میکردیم، مرهم میشدیم و دلداری میدادیم.
نا آرامترین بودیم و میگفتیم: آرام باشید، درست میشود.
و خودمان با درد لاعلاجی بر جان، ایستادهبودیم و باور داشتیم درست نمیشود...
#نرگس_صرافیان_طوفان
ما غمگینتر بودیم از آنان...
از آنان که آرامشان میکردیم،
از آنان که دردشان محرز بود و چشمها را به گریه وا میداشت.
درد ما را نمیشد دید، اما همچون زخمی بر روی استخوان، عمیق بود و هرثانیه جان خستهمان را میسوزاند، که راه میرفتیم و لنگ میزدیم، که دراز میکشیدیم و رنج میبردیم، که خوابمان نمیبرد، که شادی را احساس نمیکردیم، که لبخندهامان عمیق نبود...
درد ما مدتها، آرام آرام با گوشت و استخوان ما عجین شدهبود و ما به مزمنترین حالتِ یک انسان، غمگین بودیم.
داشتیم از درون میسوختیم و حوصلهای برای شرح و گریستن نداشتیم.
داشتیم از درون میسوختیم و دیگران را آرام میکردیم، مرهم میشدیم و دلداری میدادیم.
نا آرامترین بودیم و میگفتیم: آرام باشید، درست میشود.
و خودمان با درد لاعلاجی بر جان، ایستادهبودیم و باور داشتیم درست نمیشود...
#نرگس_صرافیان_طوفان