اگه با من مشکلی داری و مثل آدم نمیای مطرح کنی و ترجیح میدی قیافه بگیری یا سکوت کنی، واقعا دیگه منم اون انرژی سابق برای احیای رابطه رو ندارم عزیزم. میذارم در ناراحتی خودت غرق بشی و کاری از من برنمیاد :))

همین من که پیامت تا میاد بازش می‌کنم، همین من که درجا جوابتو میدم، همین من که تا زنگ می‌زنی می‌پرم، تا چیزی می‌خوای میدوئم، آره همین من، اگه اونی که محل سگ بهت میده رو ترجیح دادی به اونی که دوستت داره، همین من! نیست میشم. میذارمت کنار. اون‌وقت دردت میاد. کاری‌ام از دستت برنمیاد.

‏باید اعتراف کنم بعد پنج سال هنوز صفحشو چک می‌کنم که ببینم چی گذاشته،
روزاش چطوری می‌گذره،
یه وقت غربت از پا درش نیورده باشه،
اون پسره یوقت اذیتش نکنه،
کارش چجوری پیش میره،
درسته اگر مشکلی داشته باشه کاری از دستم برنمیاد ولی کاش غم نداشته باشه،
کاش غمشو نبینم.

. .

من بلد نیستم قهر کنم؛ ولی اگه قهر کنم واقعا میرم و دیگه‌ام برنمی‌گردم، میرم برای همیشه و پشت سرمم نگاه نمی‌کنم، چون اون‌قدری اهمیت و فرصت دادم، اون‌قدری خوب بودم، اون‌قدری عیب‌های آدمی که دوستش داشتمو نادیده گرفتم، که از این نظر هیچ عذاب وجدانی ندارم، من میرم ولی مطمئنم اون آدم میمونه با یه تصویر غیر قابل دسترس از آدمی که همه جوره هواشو داشته.


. .

𝐓𝐫𝐮𝐬𝐭 𝐢𝐬 𝐥𝐢𝐤𝐞 𝐚 𝐩𝐚𝐩𝐞𝐫 𝐨𝐧𝐜𝐞 𝐢𝐭’𝐬 𝐜𝐫𝐮𝐦𝐛𝐥𝐞𝐝 𝐢𝐭 𝐜𝐚𝐧’𝐭 𝐛𝐞 𝐩𝐞𝐫𝐟𝐞𝐜𝐭

اعتماد مثل یه کاغذ می‌مونه وقتی که مچاله بشه دیگه به اون حالت و شکل خوب اولش برنمی‌گرده.

هنوز نفهمیدم مگه چشمِ ما ارتفاعش چقدره که وقتی ازش میفتید دیگه هیچوقت برنمیگردین :).

کارما میگه:
واسه اینکه بذاری و بری احساس گناه نکن؛
تو لیاقت خوشحال بودن رو داری
و اینکه تو نمی‌تونی واسه آدمی که
اون چیزی که لایقشی رو بهت برنمی‌گردونه،
هی خودتو به آب و آتیش بزنی!

هیچ‌وقت انگار حس دوست نداشتنی بودن دست از سرم برنمی‌داره.

هی به من می‌گن تو خیلی قوی هستی. هر کی جای تو بود تا حالا فلان و بیسار. من قوی نیستم، فقط ناچارم. در واقع کار دیگه‌ای ازم برنمیاد.

. .

چرا هیشکی مارو برنمیگزینه میان این همه خوبان..