کپشن های مربوط به نمیشناخت

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی نمیشناخت

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

وقتی نمیشناختمت،
قشنگ ترین آدمی بودی که
دیده بودم....

لیوانی چای ریخته بودم و منتظر بودم خنک شود. ناگهان نگاهم به مورچه ای افتاد که روی لبه ی لیوان دور میزد. نظرم را به خودش جلب کرد. دقایقی به آن خیره ماندم و نکته ی جالب اینجا بود که این مورچه ی زبان بسته ده ها بار دایره ی کوچک لبه ی لیوان را دور زد. هر از گاهی می ایستاد و دو طرفش را نگاه میکرد. یک طرفش چای جوشان و طرفی دیگر ارتفاع. از هردو میترسید به همین خاطر همان دایره را مدام دور میزد. او قابلیت های خود را نمیشناخت. نمیدانست ارتفاع برای او مفهومی ندارد به همین خاطر در جا میزد. مسیری طولانی و بی پایان را طی میکرد ولی همانجایی بود که بود.
یاد بیتی از شعری افتادم که میگفت " سالها ره میرویم و در مسیر ، همچنان در منزل اول اسیر"

ما انسان ها نیز اگر قابلیت های خود را میشناختیم و آنرا باور میکردیم هیچگاه دور خود نمیچرخیدیم. هیچگاه درجا نمیزدیم

من نقاشی را نمیشناختم
تا به هنگام دیدن چشمانت

امیدوارم هیچوقت، هیچ آدمی واستون از «کاش زودتر میومدی تو زندگیم» به «کاش هیچوقت نمیشناختمت» تبدیل نشه :)))

نمیگم‌ کاش هیچ وقت نمیشناختمت
میگم کاش همونجوری که شناخته بودمت میموندی

They'll never know me,
like you used to know me ...

اونا هیچوقت منو نمیشناختن،
عینه قبلا خوده تو :)

.࿐

من نقاشی را نمیشناختم
تا به هنگام دیدن چشمانت

بعضی وقتا دلم میخواد برمیگشتم به عقب همون روزایی که نمیشناختمت :)

لیوانی چای ریخته بودم و منتظر بودم خنک شود. ناگهان نگاهم به مورچه ای افتاد که روی لبه ی لیوان دور میزد. نظرم را به خودش جلب کرد. دقایقی به آن خیره ماندم و نکته ی جالب اینجا بود که این مورچه ی زبان بسته ده ها بار دایره ی کوچک لبه ی لیوان را دور زد. هر از گاهی می ایستاد و دو طرفش را نگاه میکرد. یک طرفش چای جوشان و طرفی دیگر ارتفاع. از هردو میترسید به همین خاطر همان دایره را مدام دور میزد. او قابلیت های خود را نمیشناخت. نمیدانست ارتفاع برای او مفهومی ندارد به همین خاطر در جا میزد. مسیری طولانی و بی پایان را طی میکرد ولی همانجایی بود که بود.
یاد بیتی از شعری افتادم که میگفت " سالها ره میرویم و در مسیر ، همچنان در منزل اول اسیر"

ما انسان ها نیز اگر قابلیت های خود را میشناختیم و آنرا باور میکردیم هیچگاه دور خود نمیچرخیدیم. هیچگاه درجا نمیزدیم

.
روزهای رفته ی سال را ورق میزنم
چه خاطراتی که زنده نمیشوند

چه روزها که دلم میخواست
تا ابد تمام نشوند
وچه روزها که هر ثانیه اش
یک سال زمان میبرد...

چه فکرها که آرامم کرد و
چه فکرها که روحم را ذره ذره فرسود...

چه لبخندها که بی اختیار
برلبانم نقش بست و
چه اشک ها که بی اراده
از چشمانم سرازیر شد...

چه آدم ها که دلم را گرم کردند
چه آدم ها که دلم را شکستند...

چه چیزها که فکرش را هم نمیکردم و شد
و چه چیزها که فکرم را پر کرد و نشد...

چه آدم ها که شناختم و چه آدم ها که فهمیدم هیچگاه نمیشناختمشان...
وچه....

و سهم یک سال دیگر هم یادش بخیر میشود...
کاش ارمغان روزهایی که گذشت آرامشی باشد از جنس خدا...
آرامشی که هیچگاه تمام نشود...

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

وقتی, قشنگ, ترین, آدمی, بودی, دیده, بودم, لیوانی, ریخته, منتظر, ناگهان, نگاهم, مورچه, افتاد, میزد, نظرم, خودش, دقایقی, خیره, ماندم, نکته, جالب, اینجا, زبان, بسته, دایره, کوچک, گاهی, ایستاد, طرفش, میکرد, جوشان, طرفی, دیگر, ارتفاع, هردو, میترسید, همین, خاطر, همان, مدام, قابلیت, نمیشناخت, نمیدانست, برای, مفهومی, ندارد, مسیری, طولانی, پایان, همانجایی, بیتی, شعری, افتادم, میگفت, سالها, میرویم, همچنان, منزل, اسیر, انسان, میشناختیم, آنرا, باور, میکردیم, هیچگاه, درجا, نمیزدیم, نقاشی, نمیشناختم, هنگام, دیدن, چشمانت, امیدوارم, هیچوقت, واستون, زودتر, میومدی, زندگیم, تبدیل, نمیگم, همونجوری, شناخته, بودمت, میموندی, اونا, نمیشناختن, عینه, قبلا, خوده, بعضی, وقتا, میخواد, برمیگشتم, روزایی, روزهای, رفته, میزنم, خاطراتی, زنده, نمیشوند, میخواست, تمام, نشوند, ثانیه, زمان, میبرد, فکرها, آرامم, روحم, فرسود, لبخندها, اختیار, برلبانم, اراده, چشمانم, سرازیر, کردند, شکستند, چیزها, فکرش, نمیکردم, فکرم, فهمیدم, یادش, بخیر, میشود, ارمغان, روزهایی, گذشت, آرامشی, باشد, نشود,