کپشن های مربوط به نمیدونستم

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی نمیدونستم

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

کاش نمیدونستم فتیش " اورولاگنیا " چیه!
اگه بهت بگم مثل قبل نمیشی...

جنبشو داری ببین:

اینهمه مختار دیدیم تازه امروز فهمیدم تو قسمت آخر چه بلایی سر زن مختار آوردن بعد کشتنش . ؛ هر سال مختار میبینم ولی نمیدونستم که نصف مختار سانسور شده ؛ الان یه ساعته  دارم اینجا بدون سانسورش و میخونم و از اتفاق ها برگامم میریزه :

.

I never knew how strong I was until I had to forgive someone who wasn't sorry and I never received an apology.

هیچ وقت نمیدونستم چقدر قوی ام تا زمانی که مجبور بودم کسی رو ببخشم که پشیمون نبود و هیچ وقت عذر خواهی نکرد.

تولد دوست پسرم بود میخواستم سورپرایزش کنم نمیدونستم کیک چی بگیرم ؟ کادو چی بگیرم ؟ تولدش رو کافه بگیرم یا کجا ؟ خلاصه هیچ ایده ی نداشتم ! دوستم بهم این چنل تولده رو داد از دیزاین کیک و دیزاین کافه تونستم ازش ایده بگیرم ؛

تولد دوست پسرم بود میخواستم سورپرایزش کنم نمیدونستم کیک چی بگیرم ؟ کادو چی بگیرم ؟ تولدش رو کافه بگیرم یا کجا ؟ خلاصه هیچ ایده ای نداشتم ! دوستم بهم این چنل تولده رو داد از دیزاین کیک و دیزاین کافه تونستم ازش ایده بگیرم ؛

𝕴 𝖒∂𝖉𝖊 𝖍𝖊𝖗 𝖑∂𝖚𝖌𝖍, 𝕴 𝖉𝖎𝖉𝖓'𝖙 𝖐𝖓𝖔𝖜 𝕴 𝖜∂𝖘 𝖌𝖔𝖎𝖓𝖌 𝖙𝖔 𝖋∂𝖑𝖑 𝖎𝖓 𝖑𝖔𝖛𝖊 𝖜𝖎𝖙𝖍 𝖍𝖊𝖗♡

خندوندمش ؛ نمیدونستم قراره عاشق بشم!
▵⚉⁻ᴱⁿᵈᵖᵃʳᵗ

I never knew how strong I was until I had to forgive someone who wasn’t sorry, and accept an apology I never received.

هیچ وقت نمیدونستم چقدر قویم، تا زمانی که مجبور شدم کسی رو ببخشم که پشیمون نبود و هیچ وقت عذر خواهی نکرد.

‌‌‌‌‌‌.࿐

I never knew how strong I was until I had to forgive someone who wasn’t sorry, and accept an apology I never received.


هیچ وقت نمیدونستم چقدر قویم، تا زمانی که مجبور شدم کسی رو ببخشم که پشیمون نبود و هیچ وقت عذر خواهی نکرد.


Always live

من نمیدونستم دوست داشتن چیه تا اینکه تورو دیدم

سرشُ گذآشته بود رو گل هآی دامنم،
و همینطور که به رو به رو خیره شده بودم،
آروم نگاهشُ سپرد بهم و پرسید یه چیزے بگم؟
حس میکنم عوض شدی، انگاری یخ بستی!
لبخند زدمُ گفتم دیوونه ، خُل شدے ؟!
اما پشتِ این جمله ی کوتآه هزآر تا حرف خفه شده بود،
هزآر تا بغض غورت داده شده بود!
عآخه نمیدونستم چطور میشه از چشم افتآدن رو توضیح داد!
اینکه یهو با یه روی دیگه ی آدما آشنا میشی
که اصلا هم شبیه به چیزی که راجبشون فکر میکردی نیست.
جآ میخوری و کم کم جآ میزنی!
وقتی آدما از چشمت بیوفتن بخوای نخوای یخ میبندی ،
انقد بی تفاوت میشی که خودشون بار و بندیل ببندنُ برن!
انقد بی تفاوت که هیچ چیز نتونه بآعث شه اون آدمِ قبلی بآشی...