کپشن های مربوط به چسباند

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی چسباند

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

"دردها و رنج‌ها جزئی از زندگی هستند و باید پذیرفتشون"
فلسفه هنر «کینتسوگی» در ژاپن همینه
قطعات شکسته ظرف سفالی یا سرامیکی با ماده‌ای از طلا دوباره چسبانده میشه و حتی از اولش هم زیباتر و ارزشمندتر میشه
حکایتِ تجربه‌های تلخ و سختیه که از ما آدم قوی‌تری می‌سازه...
به قول جناب شمس که در جواب سؤال مولانا که پرسید: «پس زخم‌هایمان چه؟» گفت: «نور از میان همین زخم‌ها وارد می‌شود.»
کاری کن که زخم‌هات قشنگ‌ترین تکه‌های وجودت بشن..

. .

sometimes, even midnight isn’t dark enough for me to hide my broken pieces.

گاهی نیمه های شب هم برای چسباندن تیکه های خورد شدم کافی نیس...

‌‌‌‌‌‌.࿐

دردها و رنج‌ها
جزئی از زندگی هستند و
باید پذیرفتشون؛

فلسفه هنر «کینتسوگی» در ژاپن همینه؛
قطعات شکسته ظرف سفالی
یا سرامیکی با ماده‌ای از طلا،
دوباره چسبانده میشه و
حتی از اولش هم زیباتر و
ارزشمندتر میشه...

حکایتِ تجربه‌های تلخ و سختیه
که از ما آدم قوی‌تری می‌سازه.....


عکس چشم‌هایت را
به سقف اتاقم‌ چسبانده ام
حالا دیگر
آسمانِ شب من
یک جفت ستاره دارد...



#اعظم_قربانی

. .

.کپشن خاص.

ﺑﻌﻀﯽ ﺭﻭﺯﻫﺎ، ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﺳﺖ. ﺩﻟﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻨﺸﯿﻨﯽ ﯾﮏ ﮔﻮﺷﻪ ﻭ ﺳﺮﺕ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ. ﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻧﺪ، ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻧﻪ حتا ﺣﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﭙﺮﺳﺪ. ﺩﻟﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﻪ ﺭﯾﺶ ﺍﺕ ﺭﺍ ﻧﺰﻧﯽ، ﻟﺒﺎﺱ ﺗﻤﯿﺰﺕ ﺭﺍ ﻧﭙﻮﺷﯽ، ﻣﻮﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺷﺎﻧﻪ ﻧﮑﻨﯽ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺁﻥ ﺁﻫﻨﮕﯽ ﺭﺍ ﮔﻮﺵ ﮐﻨﯽ، ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺭَﺩَﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯼ.

ﺩﻟﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺷﯽ، ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩِ ﺧﻮﺩﺕ. ﺯﺍﻧﻮﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﮕﯿﺮﯼ، ﺑﻪ ﻗﺒﻞ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯽ ﻭ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ. ﻭ ﯾﺎ حتا ﻓﮑﺮ ﻫﻢ ﻧﮑﻨﯽ. ﻓﻘﻂ ﺑﻐﺾ ﮐﻨﯽ. ﺑﯽ ﻫﯿﭻ ﺩﻟﯿﻠﯽ... ﺑﯽ ﻫﯿﭻ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﯼ...

ﺑﻌﻀﯽ ﺭﻭﺯﻫﺎ، ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﺳﺖ ﻭ ﭼﻪ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ، ﺗﺎﺑﻠﻮﯾﯽ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﯾﺎ ﮐﺎﻏﺬﯼ ﺑﻪ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﭼﺴﺒﺎﻧﺪ ﮐﻪ ﺭﻭﯾﺶ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ :
ﻋﺰﯾﺰﺍﻧﻢ، ﻣﻦ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ. ﻭﻟﯽ لطفن، ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﻦ ﻧﺸﻮﯾﺪ.
ﻭ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻬﺘﺮ ﻣﯽ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺟﺎﯼ ﮐﺎﻣﻨﺖ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺖ.
ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ی ﺍﯾﻨﮑﻪ :
ﺁﻣﺪﻡ ﻧﺒﻮﺩﯼ، ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺁﯾﻢ...

من باشم و تو، جایش هم چندان مهم نیست، روز و ماه و سالش هم حتی، که صورتم را چسبانده باشم بین شانه و گردنت و نفس عمیق کشیده باشم تو را، عطر خوب بودنت را، که پر شده باشم از تو و خالی شده از خودم باشم

آدم‌ها میروند و می‌آیند و کمی از خودشان را در آدم جا می‌گذارند و کمی از خودمان را با خودشان میبرند، و اینگونه تمامِ هیچ کداممان، تمام نیست دیگر، که تمام، یک تکه از تمامِ خودمان را در ناتمام دیگری جا گذاشته‌ایم و چند تکه‌ی اضافه‌ی دیگر به درد نخور، به خودمان چسبانده‌ایم، پازلی ناکامل، به هزار تکه‌ی اضافه

عکس چشم‌هایت را
به سقف اتاقم‌ چسبانده ام
حالا دیگر
آسمانِ شب من
یک جفت ستاره دارد...


. .

نامه ات چقدر زیبا بود
هر خطش را
سه مرتبه خواندم
بعد
آنرا به روی چَشمانم
با نَمِ اشکِ خویش
چسباندم
نامه ی تو چقدر خوشبو بود
بوی گلهای رازقی میداد
حرفهایت
هنوز هم طعمِ
عطر پاییز عاشقی میداد ...

می گویند پسری در خانه خیلی شلوغ کاری کرده بود .
همه ی اوضاع را به هم ریخته بود .
وقتی پدر وارد شد .مادر شکایت او را به پدرش کرد .
پدر که خستگی داشت . شلاق را برداشت .
پسر دید امروز اوضاع خیلی بی ریخت است
همه ی در ها هم که بسته است

همین که پدر شلاق را بالا برد
پسر دید کجا فرار کند ؟
راه فراری ندارد ..!
خودش را به سینه ی پدر چسباند .
شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد ...

شما هم هر وقت دیدید اوضاع بی ریخت است
به سوی خدا فرار کنید ...


"میرزا اسماعیل دولابی"

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

دردها, رنجها, جزئی, زندگی, هستند, باید, پذیرفتشون, فلسفه, کینتسوگی, ژاپن, همینه, قطعات, شکسته, سفالی, سرامیکی, مادهای, دوباره, چسبانده, میشه, اولش, زیباتر, ارزشمندتر, حکایتِ, تجربههای, سختیه, قویتری, میسازه, جناب, جواب, سؤال, مولانا, پرسید, زخمهایمان, میان, وارد, میشود, کاری, زخمهات, قشنگترین, تکههای, وجودت, گاهی, نیمه, برای, چسباندن, تیکه, خورد, کافی, همینه؛, چشمهایت, اتاقم, حالا, دیگر, آسمانِ, ستاره, دارد, کپشن, لطفن, باشم, جایش, چندان, نیست, سالش, صورتم, شانه, گردنت, عمیق, کشیده, بودنت, خالی, خودم, آدمها, میروند, میآیند, خودشان, میگذارند, خودمان, میبرند, اینگونه, تمامِ, کداممان, ناتمام, دیگری, گذاشتهایم, تکهی, اضافهی, نخور, پازلی, ناکامل, هزار, نامه, اتچقدر, مرتبه, خواندم, آنرا, چَشمانم, نَمِ, اشکِ, خویش, چسباندم, خوشبو, گلهای, رازقی, میداد, حرفهایت, هنوز, طعمِ, پاییز, عاشقی, گویند, پسری, خانه, خیلی, شلوغ, کرده, اوضاع, ریخته, وقتی, مادر, شکایت, پدرش, خستگی, داشت, شلاق, برداشت, امروز, بسته, بالا, فرار, فراری, ندارد, سینه, افتاد, دیدید, کنید, میرزا, اسماعیل, دولابی,