کاش منم میمردم و اینطور بیدار نمیشدم.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی نمیشد
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
اگه بخوام تو چند خط خودمو توصیف کنم باید خدمتتون عرض کنم که:
"هرگز وجودش به روابط نیمبند راضی نمیشد؛ یا باید از همه کناره میگرفت و در خود فرو میرفت و یا پنهانترین گوشههای عشق را نیز با کسی میکاوید."
. .
به چشمهایم زلزد و گفت: باهم درستش میکنیم… و من تازه فهمیدم: تنهایی چه وسعت نامحدودی دارد.
باهم…! چه لذتی داشت این باهم…! حتی اگر باهم هیچ چیزی هم درست نمیشد…
•لیلیان هلمن
.️🫂
نمیشد زندگی یه روز در میون باشه؟ آخه هر روز هر روز؟.
کاش همه ی زن ها مردی را داشتند که عاشقشان بود...
مردی که حرف هایشان را میفهمید...
ظرافتشان را به جان میخرید...
و روزانه چند وعده؛
از زیبایی و خاص بودنشان تعریف میکرد...
و کاش مردها،
زنی را کنارشان داشتند که عاشقش بودند...
که به آنها تکیه می کرد و قبولشان میداشت...
آن وقت جهانمان پر میشد از زنانی که پیر نمیشدند،
مردانی که سیگار نمیکشیدند،
و کودکانی؛
که انسان های سالمی میشدند!
. .
کاش همه ی زن ها مردی را داشتند که عاشقشان بود...
مردی که حرف هایشان را میفهمید...
ظرافتشان را به جان میخرید...
و روزانه چند وعده؛
از زیبایی و خاص بودنشان تعریف میکرد...
و کاش مردها،
زنی را کنارشان داشتند که عاشقش بودند...
که به آنها تکیه می کرد و قبولشان میداشت...
آن وقت جهانمان پر میشد از زنانی که پیر نمیشدند،
مردانی که سیگار نمیکشیدند،
و کودکانی؛
که انسان های سالمی میشدند!
. .
چیزی میان ما برای همیشه تغییر کردهبود.
دیگر به صرافت نمیافتادیم که سراغ هم را بگیریم،
دیگر نگران هم نمیشدیم.
او تیر خلاص را زدهبود،
ما داشتیم از هم دور میشدیم ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
با هیچکس به جز تو نخواهم گفت
حرفی که با تو نیز نمیشد گفت
چشمت منم، گذشتهی من اینجاست
چشمت گذشتههای مرا دارد
#حسین_صفا
✿ کپشن خاص ✿
ما غمگینتر بودیم از آنان...
از آنان که آرامشان میکردیم،
از آنان که دردشان محرز بود و چشمها را به گریه وا میداشت.
درد ما را نمیشد دید، اما همچون زخمی بر روی استخوان، عمیق بود و هرثانیه جان خستهمان را میسوزاند، که راه میرفتیم و لنگ میزدیم، که دراز میکشیدیم و رنج میبردیم، که خوابمان نمیبرد، که شادی را احساس نمیکردیم، که لبخندهامان عمیق نبود...
درد ما مدتها، آرام آرام با گوشت و استخوان ما عجین شدهبود و ما به مزمنترین حالتِ یک انسان، غمگین بودیم.
داشتیم از درون میسوختیم و حوصلهای برای شرح و گریستن نداشتیم.
داشتیم از درون میسوختیم و دیگران را آرام میکردیم، مرهم میشدیم و دلداری میدادیم.
نا آرامترین بودیم و میگفتیم: آرام باشید، درست میشود.
و خودمان با درد لاعلاجی بر جان، ایستادهبودیم و باور داشتیم درست نمیشود...
#نرگس_صرافیان_طوفان
ما غمگینتر بودیم از آنان...
از آنان که آرامشان میکردیم،
از آنان که دردشان محرز بود و چشمها را به گریه وا میداشت.
درد ما را نمیشد دید، اما همچون زخمی بر روی استخوان، عمیق بود و هرثانیه جان خستهمان را میسوزاند، که راه میرفتیم و لنگ میزدیم، که دراز میکشیدیم و رنج میبردیم، که خوابمان نمیبرد، که شادی را احساس نمیکردیم، که لبخندهامان عمیق نبود...
درد ما مدتها، آرام آرام با گوشت و استخوان ما عجین شدهبود و ما به مزمنترین حالتِ یک انسان، غمگین بودیم.
داشتیم از درون میسوختیم و حوصلهای برای شرح و گریستن نداشتیم.
داشتیم از درون میسوختیم و دیگران را آرام میکردیم، مرهم میشدیم و دلداری میدادیم.
نا آرامترین بودیم و میگفتیم: آرام باشید، درست میشود.
و خودمان با درد لاعلاجی بر جان، ایستادهبودیم و باور داشتیم درست نمیشود...
#نرگس_صرافیان_طوفان