من گریه میکنم و هنوز کسی که من رو به گریه انداخته، دوست دارم.

چسب زخما بعد از خوب شدن زخم دور انداخته میشن.
(درباره‌ی چسب زخم حرف نمی‌زنم)

یه وقتایی تو فقط کل بحث رو راه انداخته بودی تا یه دوست دارم ساده بشنوی که اونم نشنیدی.

هیچ شک نیست که روزی اثری خواهد کرد
تیر آهی که به وقت سحر انداخته‌ایم‌...


- اوحدی

گویی تمام عمر بین آدمها گشتم
تا تو را پیدا کنم...
گویی به دنبال این بودم که
خود را گرفتار کنم!
تو دل از من نبردی ؛
من خودم را به دام انداخته ام...
زره پوشیده و اسب جنگ تاخته ام
پیچ و تاب موی احدی مرا گمراه نکرد
تو از راه آمدی و کافر شدم....
.️..

فقط خواستم بهت یاداوری کنم موضوعی که الان داره مختو می‌خوره و تورو از کار و زندگی و درس و غذا خوردن و فعالیت های روزمره و تفریح و حتی بلند شدن از تختت و بیرون اومدن از اتاقت انداخته؛ کمرنگ می‌شه. هر مهمی یه روز بی اهمیت می‌شه. صبر داشته باش و خودتو از ادامه دادن محروم نکن. بلند شو و انقدر ساده زمانو از دست نده. جوری یادت می‌ره که انگار تاحالا اتفاق نیوفتاده. تو دوباره سبز می‌شی. من بهت قول می‌دم.

.࿐

امیدهایِ دروغین و خودفریبی‌ها
سال‌ها ما را عقب انداخته!
من فکر می‌کنم امید دروغین بدتر از
ناامیدی ا‌ست...
چون ناامیدی باعث می‌شود که
ما دست به عمل بزنیم...

با خاطراتِ زیادی زندگی می‌کنیم‌
که اگر به خودشان بود،‌
تا حالا هزار بار از خاطرمان رفته بودند...‌
اما ما نگه‌شان می‌داریم.‌ مُدام مرورشان می‌کنیم.‌
همان یک لحظه‌ی کوچک که روزی قلبمان را به نفس‌نفس انداخته.‌
همان خاطره‌های ناچیز دوست‌داشتنی،
که مسکنِ زخمهای روزمرگی‌اند.

#سید_محمد_مرکبیان

هنوز دقیق نمی‌دونم برخورد درست با آدمی که برام ارزش داشته و یهو خودشو از چشمم انداخته چیه!
آدم نه دلش میاد یهو همه چیزو یادش بره، نه دیگه دلش صاف می‌شه...

‏هنوز حتی دقیق نمی‌دونم برخورد درست با آدمی که برام ارزش داشته و یهو خودشو از چشمم انداخته چیه! آدم نه دلش میاد یهو همه چیزو یادش بره، نه دیگه دلش صاف می‌شه.