عین ناخونک زدن به بال کبابی داغ از روی منقل ؛ عین نوری که وسط یه چرت پاییزی میوفتاد رو صورتم و گرم میشدم عین لم دادن رو کاناپه وقتی تازه انیمیشن نمو رو خریده بودم عین وقتی که آخرین تیکه پیتزامو صحیح و سالم از یخچال در آوردم ، عین اون روزی که ماشینم دقیقا کنار مکانیکی پنچر شد ، عین اون لحظه که از شدت سرما دستامو بهم میمالیدم و یهو شومینه روشن میشد ، عین وقتی از مدرسه میومدم و میفهمیدم که ناهار ماکارونی داریم که بیدار شدم و دیدم تو بغلم خوابت برده ، عین صبحی عین تموم لحظاتی که بخاطرش عمیقا از ته دل خوشحال شدم ؛ دوست دارم ...

Looking down on my phone, see another missed call
I'm pissed off ...

اعصابم خورد میشد،
وقتی میس کالت میوفتاد رو گوشیم :)

.࿐

کاش میلیونها اشک از چشمام میوفتاد ولی تو نمیوفتادی..

‏خدایا اون موقع با 200 میلیون کارم راه میوفتاد ندادی،الان باید 400 بدی.از کجا میخوای جورش کنی؟

فکر کن ساعت 11 شب بود
که یهو یادمون میوفتاد ده صفحه جریمه‌ی علوم رو ننوشتیم
تازه فردا زنگ اولم ریاضی امتحان داشتیم.
بیست نفرم مهمون خونمون بود.
حالت بد شد؟ D:

اون وقتا که کوچیک بودیم یه کاغذ میزاشتیم رو یه شیشه ک طرح داره
با مداد رنگی میکشیدیم رو کاغذ طرح شیشه رو کاغذ میوفتاد......

به نظر شما اگه جاذبه نبود کدوم بیشتر اتفاق میوفتاد؟
1-ریخته شدن قهوه وچای رومون
2-روی هوا بودن کامپیوتر و دسترسی نداشتن به آن
3-پدر در اومدن موقع غذا گذاشتن!
4-بد بختی موقع سیل ها:\
یکی شو بگین

زمان ما خودکار بغل دستی که میوفتاد زمین دستمون هم که نمیرسید برش داریم، لااقل فیگور کمک کردن میگرفتیم خم میشدیم.. دیروز تو دانشگاه موبایلم رو به زور از زیر پای دختره درآوردم تازه کلی هم مجبور شدم عذر خواهی کنم :| کصافط میگفت کفشمو موبایلی کردی...!

شما یادتون نمیاد، قدیما یه پدیده ای اتفاق میوفتاد به اسم "خواب شب"!!

زمان ما خودکار بغل دستی که میوفتاد زمین

دستمون هم که نمیرسید برش داریم،

لااقل فیگور کمک کردن میگرفتیم خم میشدیم..

دیروز تو دانشگاه موبایلم رو به زور از زیر پای دختره درآوردم

تازه کلی هم مجبور شدم عذر خواهی کنم....

کصافط میگفت کفشمو موبایلی کردی...!

بللللللله :D اینجوریاااس!