کنار هم که بودیم حرفهامون تمومی نداشت؛ از شعر و کتاب شروع میکردیم، میرسیدیم به فلسفه و عرفان، از موسیقی و هنر آسمون ریسمون میبافتیم، میرسیدیم به تحلیل تاریخ، گاهی بیهوا میرفتیم سراغ مرور خاطرات کودکی و آدمهایی که یه جایی توی گذشته جا موندن. حرفهامون مثل رود جاری بود؛ بیتوقف، بیقید، بیدغدغهی زمان. گاهی با یک جملهی ساده، ساعتها گرم صحبت میشدیم، گاهی یک نگاه کافی بود تا فکر هم رو بخونیم. الان اما همهی حرفها سنگینی میکنه روی دلم، تکرارشون میکنم و انگار توی دیوارهای خونه پژواک میشن، بدون شنونده. من هنوز از شعر شروع میکنم، به فلسفه و هنر میرسم، میخوام از خاطرات رد شم اما تو رو اونجا میبینم، جا میمونم از رفتن.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی بافتی
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
•
بیدار شو و رویایی هایی که بافتی رو عملی کن.️.
از آرزو هایمان دریایی ساختیم "عمیق"
هر روز در آرزوهایمان غرق میشدیم و
آرزوهای جدید میبافتیم...
اما انگار نمک آرزوهایمان دلت را زده باشد...
قدم به ساحل فاصله ها گذاشتی
و دور شدی و دور شدی و دور شدی ...
و هربار با دور شدنت...
کشتی هایمان یکی پس از دیگری غرق شدند
و تنها از دریای آرزوهایمان شوره زاری باقی ماند
که آرزوهایش دل دل میزنند...
#مینو_سرفراز
تا حالا دقت کردین
اگه عمو زنجیر باف همون اول که بهش گفتن زنجیر منو بافتی میگفت نه
دیگه مجبور نمیشد آخر کار صدای گاو و خروس و سگ از خودش دربیاره ؟
یکی نیست بگه آخه مرد حسابی این چه کاریه آخه
با سلام خدمت عمو زنجیر باف
یه گله ازت داشتم، شما که زحمت کشیدی و زنجیر منو بافتی اخه مرض داشتی اونو پشت کوه انداختی؟
با سلام خدمت عمو زنجیر باف عزیز
یه گله ازت داشتم، شما که زحمت کشیدی و زنجیر منو بافتی
آخه مرض داشتی اونو پشت کوه انداختی!؟
با سلام خدمت عمو زنجیر باف
یه گله ازت داشتم، شما که زحمت کشیدی و زنجیر منو بافتی
آخه مرض داشتی اونو پشت کوه انداختی !؟