کپشن های مربوط به نیکوتر

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی نیکوتر

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

خدایا تو بساز برامون
تو بسازی قشنگتره

خدایا احوال دوستانم را به نیکوترین حال‌ها تغییر ده و دلشان را به خوش‌ترین اتفاق ها شاد کن

الهی! تو بساز که دیگران ندانند و تو نواز که دیگران نتوانند
الهی!
بساز کار من و منگر به کردار من

#خواجه‌عبدالله_انصاری

تو نطفه بودی
خون شدی
آنگه چنین موزون شدی
پیش من آ
ای آدمی
تا زینْت نیکوتر کنم...


"مولانا"

"دعای شب"

خدایاازفضل خودنصیبم کن تادل ازحسد پاک دارم
و بر هرکه ازخلق نعمت بخشیدی حسد نبرم و
هر نعمتی که به دیگران ارزانی داشتی
برای خود،بهترو نیکوتر از آن را امید داشته باشم

آمین

"صحیفه سجادیه"

آورده اند که شیخ جنید بغداد به عزم سیر از شهر بغداد بیرون رفت و مریدان از عقب او. شیخ احوال بهلول را پرسید. گفتند او مردی دیوانه است. گفت او را طلب کنید که مرا با او کار است. پس تفحص کردند و او را در صحرایی یافتند.

شیخ پیش او رفت و سلام کرد. بهلول جواب سلام او را داد و پرسید چه کسی هستی؟ عرض کرد منم شیخ جنید بغدادی. فرمود تویی شیخ بغداد که مردم را ارشاد می کنی؟ عرض کرد آری.

بهلول فرمود طعام چگونه می خوری؟ عرض کرد اول «بسم الله» می گویم و از پیش خود می خورم و لقمه کوچک برمی دارم، به طرف راست دهان می گذارم و آهسته می جوم و به دیگران نظر نمی کنم و در موقع خوردن از یاد حق غافل نمی شوم و هر لقمه که می خورم «بسم الله» می گویم و در اول و آخر دست می شویم.

بهلول برخاست و فرمود تو می خواهی که مرشد خلق باشی در صورتی که هنوز طعام خوردن خود را نمی دانی و به راه خود رفت.

مریدان شیخ را گفتند: یا شیخ این مرد دیوانه است. خندید و گفت سخن راست از دیوانه باید شنید و از عقب او روان شد تا به او رسید. بهلول پرسید چه کسی هستی؟ جواب داد شیخ بغدادی که طعام خوردن خود را نمی داند.

بهلول فرمود: آیا سخن گفتن خود را می دانی؟ عرض کرد آری. سخن به قدر می گویم و بی حساب نمی گویم و به قدر فهم مستمعان می گویم و خلق را به خدا و رسول دعوت می کنم و چندان سخن نمی گویم که مردم از من ملول شوند و دقایق علوم ظاهر و باطن را رعایت می کنم. پس هر چه تعلق به آداب کلام داشت بیان کرد.

بهلول گفت گذشته از طعام خوردن سخن گفتن را هم نمی دانی. پس برخاست و برفت. مریدان گفتند یا شیخ دیدی این مرد دیوانه است؟ تو از دیوانه چه توقع داری؟ جنید گفت مرا با او کار است، شما نمی دانید.

باز به دنبال او رفت تا به او رسید. بهلول گفت از من چه می خواهی؟ تو که آداب طعام خوردن و سخن گفتن خود را نمی دانی، آیا آداب خوابیدن خود را می دانی؟ عرض کرد آری. چون از نماز عشا فارغ شدم داخل جامه خواب می شوم، پس آنچه آداب خوابیدن که از حضرت رسول (ص) رسیده بود بیان کرد.بهلول گفت فهمیدم که آداب خوابیدن را هم نمی دانی. خواست برخیزد جنید دامنش را بگرفت و گفت ای بهلول من هیچ نمی دانم، تو قربه الی الله مرا بیاموز.

بهلول گفت: چون به نادانی خود معترف شدی تو را بیاموزم. بدان که اینها که تو گفتی همه فرع است و اصل در خوردن طعام آن است که لقمه حلال باید و اگر حرام را صد از این گونه آداب به جا بیاوری فایده ندارد و سبب تاریکی دل شود.

جنید گفت: جزاک الله خیراً! و ادامه داد: در سخن گفتن باید دل پاک باشد و نیت درست باشد و آن گفتن برای رضای خدای باشد و اگر برای غرضی یا مطلب دنیا باشد یا بیهوده و هرزه بود، هر عبارت که بگویی آن وبال تو باشد. پس سکوت و خاموشی بهتر و نیکوتر باشد و در خواب کردن، اینها که گفتی همه فرع است؛ اصل این است که در وقت خوابیدن در دل تو بغض و کینه و حسد بشری نباشد..

امام محمد باقر (ع) :
بامردم نیکوتر از آنچه دوست دارید با شما سخن بگویند ،سخن بگویید
بحار الانوار جلد68 صفحه152
شهادت پنجمین گل باغ نبوی، تسلیت و تعزیت

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

خدایا, بساز, برامون, بسازی, قشنگتره, احوال, دوستانم, نیکوترین, حالها, تغییر, دلشان, خوشترین, اتفاق, الهی, دیگران, ندانند, نواز, نتوانند, منگر, کردار, نطفه, بودی, آنگه, چنین, موزون, آدمی, زینْت, مولانا, دعای, خودنصیبم, تادل, ازحسد, دارم, هرکه, ازخلق, نعمت, بخشیدی, نبرم, نعمتی, ارزانی, داشتی, برای, بهترو, امید, داشته, باشم, آمین, صحیفه, سجادیه, آورده, جنید, بغداد, بیرون, مریدان, بهلول, پرسید, گفتند, مردی, دیوانه, کنید, تفحص, کردند, صحرایی, یافتند, سلام, جواب, هستی, بغدادی, فرمود, تویی, مردم, ارشاد, طعام, چگونه, خوری, الله, گویم, خورم, لقمه, کوچک, برمی, راست, دهان, گذارم, آهسته, موقع, خوردن, غافل, شویم, برخاست, خواهی, مرشد, باشی, صورتی, هنوز, دانی, خندید, باید, شنید, روان, داند, حساب, مستمعان, رسول, دعوت, چندان, ملول, شوند, دقایق, علوم, ظاهر, باطن, رعایت, تعلق, آداب, کلام, بیان, گذشته, برفت, دیدی, توقع, داری, دانید, دنبال, خوابیدن, نماز, فارغ, داخل, جامه, آنچه, حضرت, رسیده, فهمیدم, خواست, برخیزد, دامنش, بگرفت, دانم, قربه, بیاموز, نادانی, معترف, بیاموزم, بدان, اینها, گفتی, حلال, حرام, بیاوری, فایده, ندارد, تاریکی, جزاک, خیراً, ادامه, باشد, درست, رضای, غرضی, مطلب, دنیا, بیهوده, هرزه, عبارت, بگویی, وبال, سکوت, خاموشی, است؛, کینه, بشری, نباشد, امام, محمد, باقر, بامردم, دارید, بگویند, بگویید, بحار, الانوار, صفحه, شهادت, پنجمین, نبوی, تسلیت, تعزیت,