کپشن های مربوط به بنات

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی بنات

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)


آلزایمر مادر
چمدونش را بسته بودیم،با خانه سالمندان هم هماهنگ شده بود
کلا یک ساک داشت ،کمی نون روغنی، آبنات، کشمش ،چیزهایی شیرین، برای شروع آشنایی …
گفت: “مادر جون، من که چیز زیادی نمیخورم یک گوشه هم که نشستم نمیشه بمونم، دلم واسه نوه هام تنگ میشه!”
گفتم: “مادر من دیر میشه، چادرتون هم آماده ست، منتظرن.” گفت: “کیا منتظرن؟ اونا که اصلا منو نمیشناسن! آخه اون جا مادرجون، آدم دق میکنه ها، من که اینجا به کسی کار ندارم اصلا، اوم، دیگه حرف نمی زنم. خوبه؟ حالا میشه بمونم؟”
گفتم: “آخه مادر من، شما داری آلزایمر می گیری همه چیزو فراموش می کنی!” گفت: “مادر جون، این چیزی که اسمش سخته رو من گرفتم، قبول! اما تو چی؟ تو چرا همه چیزو فراموش کردی پسرم؟!” خجالت کشیدم …!
حقیقت داشت، همه کودکی و جوونیم و تمام عشق و مهری را که نثارم کرده بود، فراموش کرده بودم.اون بخشی از هویت و ریشه و هستیم بود،راست می گفت، من همه رو فراموش کرده بودم!
زنگ زدم خانه سالمندان و گفتم که نمی ریم
توان نگاه کردن به خنده نشسته برلب های چروکیده اش رو نداشتم، ساکش رو باز کردم نون روغنی و … همه چیزهای شیرین دوباره تو خونه بودند!
آبنات رو برداشت ،گفت: “بخور مادر جون، خسته شدی هی بستی و باز کردی.”
دست های چروکیدشو بوسیدم و گفتم: “مادر جون ببخش، فراموش کن.”
اشکش را با گوشه رو سری اش پاک کرد و گفت: “چی رو ببخشم مادر، من که چیزی یادم نمی یاد، شاید فراموش میکنم! گفتی چی گرفتم؟ آلمیزر؟!”
در حالی که با دستای لرزونش، موهای دخترم را شونه میکرد زیر لب می گفت: “گاهی چه نعمتیه این آلمیزر…!”

دیروز یه دوغ گرفتم.. روش نوشته بود۲۵ %منیزیم۱۵% آمونیوم۲۰%لیستین۴۰%بی کربنات سدیم.....!!!! نمیدونم دوغ بود یا اورانیوم.....!!!!!!!!!

داستانی کئتاه ولی زیبا:
چمدونش را بسته بودیم،
با خانه سالمندان هم هماهنگ شده بود
کلا یک ساک داشت با یه قرآن کوچک،
کمی نون روغنی، آبنات، کشمش
چیزهایی شیرین، برای شروع آشنایی ...
گفت: "مادر جون، من که چیز زیادی نمیخورم
یک گوشه هم که نشستم
نمیشه بمونم، دلم واسه نوه هام تنگ میشه!"
گفتم: "مادر من دیر میشه، چادرتون هم آماده ست، منتظرن."
گفت: "کیا منتظرن؟ اونا که اصلا منو نمیشناسن!
آخه اون جا مادرجون، آدم دق میکنه ها،
من که اینجا به کسی کار ندارم
اصلا، اوم، دیگه حرف نمی زنم. خوبه؟ حالا میشه بمونم؟"
گفتم: "آخه مادر من، شما داری آلزایمر می گیری
همه چیزو فراموش می کنی!"
گفت: "مادر جون، این چیزی که اسمش سخته رو من گرفتم، قبول!
اما تو چی؟ تو چرا همه چیزو فراموش کردی دخترم؟!"
خجالت کشیدم ...! حقیقت داشت، همه کودکی و جوونیم
و تمام عشق و مهری را که نثارم کرده بود، فراموش کرده بودم.
اون بخشی از هویت و ریشه و هستیم بود،
راست می گفت، من همه رو فراموش کرده بودم!
زنگ زدم خانه سالمندان و گفتم که نمی ریم
توان نگاه کردن به خنده نشسته برلب های چروکیده اش رو نداشتم، ساکش رو باز کردم
قرآن و نون روغنی و ... همه چیزهای شیرین دوباره تو خونه بودن!
آبنات رو برداشت
گفت: "بخور مادر جون، خسته شدی هی بستی و باز کردی."
دست های چروکیدشو بوسیدم و گفتم:
"مادر جون ببخش، حلالم کن، فراموش کن."
اشکش را با گوشه رو سری اش پاک کرد و گفت:
"چی رو ببخشم مادر، من که چیزی یادم نمی یاد،
شاید فراموش میکنم! گفتی چی گرفتم؟ آلمیزر؟!"
در حالی که با دستای لرزونش، موهای دخترم را شونه میکرد
زیر لب میگفت:
"گاهی چه نعمتیه این آلمیزر!!"

به مامانم با ذوق میگم من کدوم یکی از اینام؟ لواشک. آب بنات. قره قروت. نوشابه. پفک. شکلات. قهوه.
میگه تو چس فیلی!!!
به نظرتون چرا من اعتماد به نفس ندارم؟؟؟؟ :(

روی شیشه دوغ نوشته:
دوغِ گازدارِ کربناته تزریقی گرما ندیده همگن شده با طعم نعناع و بدون چربی...
آخه لامصب دوغه یا اورانیوم؟

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

آلزایمر, مادر, چمدونش, بسته, بودیم, خانه, سالمندان, هماهنگ, داشت, روغنی, آبنات, کشمش, چیزهایی, شیرین, برای, شروع, آشنایی, زیادی, نمیخورم, گوشه, نشستم, نمیشه, بمونم, واسه, گفتم, چادرتون, آماده, منتظرن, اونا, اصلا, نمیشناسن, مادرجون, میکنه, اینجا, ندارم, دیگه, خوبه, حالا, داری, گیری, چیزو, فراموش, چیزی, اسمش, سخته, گرفتم, قبول, کردی, پسرم, خجالت, کشیدم, حقیقت, کودکی, جوونیم, تمام, مهری, نثارم, کرده, بودم, بخشی, هویت, ریشه, هستیم, راست, توان, نگاه, کردن, خنده, نشسته, برلب, چروکیده, نداشتم, ساکش, کردم, دوباره, خونه, بودند, برداشت, بخور, خسته, بستی, چروکیدشو, بوسیدم, ببخش, اشکش, ببخشم, یادم, شاید, میکنم, گفتی, آلمیزر, حالی, دستای, لرزونش, موهای, دخترم, شونه, میکرد, گاهی, نعمتیه, دیروز, نوشته, بود۲۵, منیزیم۱۵, کربنات, سدیم, نمیدونم, اورانیوم, داستانی, کئتاه, زیبا, قرآن, کوچک, حلالم, میگفت, مامانم, میگم, کدوم, اینام, لواشک, قروت, نوشابه, شکلات, قهوه, میگه, فیلی, نظرتون, اعتماد, شیشه, دوغِ, گازدارِ, کربناته, تزریقی, گرما, ندیده, همگن, نعناع, بدون, چربی, لامصب, دوغه,