یه روزهایی هم هست که از جنگیدن با زندگی خسته می‌شی. خودتو می‌کشونی گوشه‌ی رینگ اما زندگی دوباره با تمام توانش می‌افته روت. زور زندگی بیشتره، مجبورت می‌کنه دوباره سرپا شی و بجنگی. شعارش همینه «تا زنده‌ای بجنگ و زندگی کن.»

چرا دروغ؟ قوی نیستم و دیگه توانشو ندارم.
‏این از من.

‌
پاره ‌یِ دل تا به دل بند
است فکرِ چاره کن
برگِ گل چون ریخت
نتوانش دگر پیوند کرد..

#صیدی_تهرانی

♡

می‌گفت وقتی یه رابطه جدیدی بهم پیشنهاد میشه به این فکر می‌کنم که من دیگه اصلا توانشو ندارم
با یکی برم بشینم کافه، سینما برم، پیاده‌روی کنم، عقایدمو بهش بگم، عقاید مزخرفشو گوش کنم و...
این گندیه که آدم قبلی تو زندگیت زده و به این راحتیا درست بشو نیست .‌..

از آدمها در حد توانشون بخواین نه در حد نیازتون ؛
بذارین آدمها اونی که هستن بمونن...!

‌
پاره ‌یِ دل تا به دل بند
است فکرِ چاره کن
برگِ گل چون ریخت
نتوانش دگر پیوند کرد

یکبار خواب دیدن تو، به تمام عمر می ارزد

پس نگو!

نگو که رویای دور از دسترس خوش نیست

قبول ندارم!

گرچه به ظاهر جسم خسته است،

ولی دل دریایی است...

تاب و توانش بیش از اینهاست

دوستت دارم

و تاوان آن هر چه باشد،باشد

دوستت خواهم داشت، بیش از دیروز

باکی ندارم از هیچ کس و هر کس

که تو را دارم عزیز!!

جای تعجب ندارد که گاهی ...

نوشته هایم غمگینند !!

و خودم غمگین تر از آنها

دیگر حتی حوصله جنگیدن با خاطراتم را هم ندارم ...

توانش را نیز !!

راستی !! اگر همین دلخوشی لعنتی هم نبود ...

دیگر تنهایی و خلوت برایم چه مفهومی داشت...!!

یه روز یه پیرمرد نامه ای به پسرش که زندان بود نوشت پسرم؛ امسال نمیتونم زمینم رو شخم بزنم چون تو نیستی!! و من هم توانش رو ندارم !! پسر در جواب نامه پدرش نوشت پدر؛ حتی فکر شخم زدن زمین را هم نکن چون من پولهایی که دزدیم را آنجا دفن کردم !! پلیس ها؛ که نامه پسر رو خونده بودند تمام زمین را کندند!! اما چیزی پیدا نکردند پسر؛ نامه دیگری برای پدرش نوشت و گفت پدر این تنها کاری بود که توانستم برایت انجام دهم ◄ زمینت آماده است..!

یه ثروت مند به اندازه کَرمش میبخشه و یه فقیر به اندازه توانش،شک نکن توان یه فقیر از کَرم یه ثروت مند بیشتره


کجا لایک یادت رفت!!!!!!