شاید یه چیزی که میخواستی نرسیدی، چون جهان میدونست تو لایق بیشترشی.

تهش یه جایی بالاخره قبول میکنی که باید رها کنی،
نه چون نخواستی، چون نمی‌شد.
چون گاهی علی‌رغم همه تلاش‌هات،
نمی‌تونی بعضی چیزها رو تغییر بدی.

تو شوتت رو بزن خدا رو چه دیدی
شاید توپ رفت همونجایی که میخواستی ...

یه روزی خدا
تورو به همون جایی میرسونه
که ‌همیشه میخواستی .🏽.

ولی یکی باید مثل جمال ثریا بیاد و مو رو از شونه هامون کنار بزنه، گردنمون رو از پشت ببوسه و آهسته کنار گوشمون زمزمه کنه:
من معشوق تو
من همسر تو
من برادر تو
من پدر تو
من حتی رفیق توام،
هر کدام را که نخواستی، آن دیگری توام.
منی که تنهایت نخواهم گذاشت....

شنیدن جمله‌ی میخواستم برات فلان کارو کنم روانیم میکنه عزیزم اگه میخواستی میکردی

ولی در نهایت متوجه میشی که چیز زیادی نمیخواستی، بلکه از شخص اشتباهی انتظار داشتی.

هر وقت احساس تنهایی کردی
هر وقت دلت از دنیا و آدماش گرفت
هر وقت خسته بودی، شونه هات سنگین شد
من اینجام..
بیا پیشم من با آغوش گرم منتظرتم
خواستی گریه میکنیم،خواستی فحش میدیم
داد می‌زنیم، هرکاری میکنیم
تا حال دلت خوب بشه.
آخه دور اون چشمای خوشگلت بگردم
من میمیرم تو حالت بد باشه..
تو فقط بیا پیشم من دنیارو به پات میریزم
تا حالت خوب بشه..
تا چشات بخنده..

میدونی چی میسوزونه؟
اینه که همه‌چی می‌تونست درست باشه،
می‌تونستیم کنار هم باشیم،
می‌تونستیم از پس سختیا بربیایم،
می‌تونستیم یه زندگی بسازیم که خیلیا فقط حسرتشو می‌کشن…
ولی چی شد؟
هیچی… چون تو نخواستی!
فقط همین.
نه تقدیر بود، نه بدشانسی، نه هیچ‌چیز دیگه… فقط خواستنِ تو کم بود.
من هزار بار خواستم،
هزار بار جنگیدم،
ولی یه‌نفره هیچ رابطه‌ای ساخته نمیشه.
تو نمیخواستی…
و من موندم با هزار تا “می‌شد” که هیچ‌وقت نشد . .


. .

اگر روزی خواستی به کسی درباره کاری اعتماد کنی ، اول به کارش بعد به آدمای دورش و در آخر به رفتارش نگاه کن ..