برای رفتن نه خداحافظی میخواستم
نه راه و نه چمدان...
در سرم دری باز بود، بستم و رفتم
.࿐
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی چمدا
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
عجیب است که گاهی
رفتنِ یک نفر را
برای چند لحظه تماشا می کنی
و بعد از آن
یک عمر از تمام آمدن ها بیزار
می شوی..!!
انگار بعضی ها
آنقدر قدرت دارند که میتوانند
با یک بار رفتنشان
تمام دنیا را
در چمدانی با خودشان ببرند ..
همیشه یک زمانهایی تو زندگی همه ما وجود داشته که احساس میکردیم به آخر خط رسیدیم. ولی همان آخر خط شده شروع یک من جدید، همان آخر خط شده راهنمای شناختن کسانی که میگفتند همیشه خواهند ماند، حتی هنگام سختی!
اما تا سختی آمد چمدان خود را بستند و رفتند...
گاهی آخر خط بودن چنان بزرگت میکند که گویی انگار از نو شروع شدهای.
. .
خاطره هایت
مصممتر، از قولهایت بودند
برای ماندن کنار من …
قولهایت خیلی زود خسته شدند
و چمدانشان را بستند
اما خاطرههایت مدتهاست
روزها و شبها همدم تنهاییام شدند
قول ها بی وفا بودند
اما خاطره ها
وفادار
وفادار
وفادار
فرشته رضایی
مثل زخمیست که هر ثانیه سر باز کند
قلب من لب به سخن با تو اگر باز کند
دانهای میخورد و عطر تو را میبوید
هر چه گنجشک در این باغچه پر باز کند
اشک سوغات فراق است به آیینه بگو
چمدانهای مرا قبل سفر باز کند
بخت برگشته نگاهیست که محروم از توست
گره کور مرا مرگ مگر باز کند
عاقبت "نامه رسان" راز مرا گفت به تو:
آرزو داشت شبی روی تو در باز کند
#سید_سعید_صاحبعلم
خاطره هایت
مصمم تر، از قول هایت بودند
برای ماندن کنار من …
قول هایت خیلی زود خسته شدند
و چمدانشان را بستند
اما خاطره هایت مدتهاست
روزها و شب ها همدم تنهایی ام شدند
قول ها بی وفا بودند
اما خاطره ها
وفادار
وفادار
وفادار
. .
.
من به اندازهیِ
یک ابر دلم میگیرد
باید امشب برومـ
باید امشب چمدانی
را که به اندازهیِ
پیراهنِ تنهاییِ من
جا دارد بردارمـ
و به سمتی برومـ...
#سهراب_سپهری
♡
خودت را درچمدانی ریختی
و
با قطاری خالی از من رفتی.
از تمام قطار های دنیا
که رفتن را،
و تمام چمدان هایی
که بستن را،
بلدند؛
بیزارم!
. .
زندگی راه افتاده بود
من و قطار
منتظر بودیم
از راه برسی و زندگی را
به ایستگاه ما بیاوری
غافل از اینکه
تو با چمدان و ماهی ها
از راه دریا رفته بودی...
دور از انتظار نیست همین روزها کوله بارم را ببندم و چمدان به دست راهی نا کجا آباد ها شوم.
آنقدر بروم و دور شوم که برسم به آخر دنیا!
هم صحبت بیابان و دشت و جنگل شوم و به فراموشی سپارم روزهای سخت را....