میگفت" دلبر بارون که میباره به یادم باش"
میخندیدم میگفتم
"مگه قراره از یادم بری؟! "
میگفت" میترسم روزی برسه که فراموش بشم، من عاشقِ بارونم چون تو هستی"
بهش گفتم" ولی من عاشقِ توام چه بارون بیاد چه نیاد؛ فراموش نمیشی"
نمیدونم الان یاد من هست یا نه؟!
نمیدونم هنوزم عاشقِ بارونه یا نه؟!
اصلا نمیدونم دلبری داره یا نه؟!
اما میدونم که من سرِ حرفم موندم...
هنوزم بارون بباره به یادشم!
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی میخندید
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
دیروز میخندیدم، امروز میخندم، فردا هم خواهم خندید. فقط به خاطر اینکه زندگی کوتاهتر از اونیه که بخوام برای چیزی گریه کنم
واسه تو همیشه میخندیدم، نفهمیدی چه غمی تو خنده های من گُمه
.࿐
باشه مادوتا واسه هم دیگه خیلی تاکسیک بودیم،ولی اون وقتایی که بلند بلند به جوکای بین خودمون میخندیدیم چی؟ نیک نیمی که همدیگه رو باهاش صدا میزدیم چی؟ اون شبایی که از دست همه دنیا فقط به هم دیگه پناه میبردیم چی؟ وقتایی که میرقصیدیم چی؟ اونا ام همش دروغ بود؟
همه چیزی که میخوام یه ادم جدیده، عقل الانم رو میخوام، پوست صاف ۲۵ سالگیم رو، مغز ۱۲ سالگیم که ریاضی و فیزیک میفهمید و کتاب میخوند، حوصله ۱۰ سالگیم رو و اون ورژن مامانم رو وقتی من ۵ سالم بود و باهامون بازی میکرد و میخندید…
یکم بی ادبه ولی خنده داره.داشتم میخندیدم و سرم تو گوشیم بود ک بابام گف با کی چت میکنی ک میخدونتت . گفتم بیخیال چنله..
من ادامه دادم، اما هنوز تولدت رو یادمه، هنوز عکسهای تو رو تو ذهنم دارم، هنوز صدات رو همونطور که میخندیدی یادمه، وقتی اسمت رو میشنوم قلبم یه جوری میشه، اما آره من ادامه دادم.
مدرسه که میرفتیم ،
هربار که دفتر مشقمون رو جا میذاشتیم
معلممون میگفت:
"مواظب باش خودتو جا نذاری" !
و ما میخندیدیم و فکر میکردیم نمیشه
خودمونو جا بذاریم!
بزرگ که شدیم بارها و بارها یه قسمت
از خودمون رو جاگذاشتیم؛
تویِ یه کافه،
تویِ یه خیابون،
تویِ یه خاطره . .(:.️
•
وقتی میخندیدی حواست بود تو چشمات ماهو داشتی؟.️.
「♡」
یادمه قبلا وقتی یچیزیو یجایی جا میزاشتم به شوخی میگفتن "یوقت خودتو جا نزاری" منم میخندیدم.
بزرگتر شدم دیدم نه مثه اینکه واقعا بعضی وقتا خودتو یجاهاییجا میزاری؛
مثلا تو فرودگاه، کافه، توی یه خاطره..
#هومان_صادقی