•
شما هم اینجوری هستید که تو کتاب هاتون نقاشی میکشید؟ :)
♡
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی میکشید
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
دوستان زیادی قوی بودن به درد نمیخوره؛
میدونید چرا؟
هیچکس مراقبتون نخواهد بود چون شما قوی هستید.
رنج میکشید اما به کسی نمیتونید بگید چون شما قوی هستید.
به نظرم خلاصه همه حرفای محمود درویش و سعدی و مولانا رو افشین یدالهی گفته و سوت پایانش رو علیرضا قربانی زده و بهتر از اونم نیومده هنوز اونجایی که میگه:
«وقتی گریبان عدم با دست خلقت میدرید
وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل میآفرید وقتی زمین ناز تو را در آسمانها میکشید...
وقتی عطش طعم تو را با اشکهایم میچشید من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی...»
. .
کاش همه ی زن ها مردی را داشتند که عاشقشان بود...
مردی که حرف هایشان را میفهمید...
ظرافتشان را به جان میخرید...
و روزانه چند وعده؛
از زیبایی و خاص بودنشان تعریف میکرد...
و کاش مردها،
زنی را کنارشان داشتند که عاشقش بودند...
که به آنها تکیه می کرد و قبولشان میداشت...
آن وقت جهانمان پر میشد از زنانی که پیر نمیشدند،
مردانی که سیگار نمیکشیدند،
و کودکانی؛
که انسان های سالمی میشدند!
. .
کاش همه ی زن ها مردی را داشتند که عاشقشان بود...
مردی که حرف هایشان را میفهمید...
ظرافتشان را به جان میخرید...
و روزانه چند وعده؛
از زیبایی و خاص بودنشان تعریف میکرد...
و کاش مردها،
زنی را کنارشان داشتند که عاشقش بودند...
که به آنها تکیه می کرد و قبولشان میداشت...
آن وقت جهانمان پر میشد از زنانی که پیر نمیشدند،
مردانی که سیگار نمیکشیدند،
و کودکانی؛
که انسان های سالمی میشدند!
. .
✿ کپشن خاص ✿
ما غمگینتر بودیم از آنان...
از آنان که آرامشان میکردیم،
از آنان که دردشان محرز بود و چشمها را به گریه وا میداشت.
درد ما را نمیشد دید، اما همچون زخمی بر روی استخوان، عمیق بود و هرثانیه جان خستهمان را میسوزاند، که راه میرفتیم و لنگ میزدیم، که دراز میکشیدیم و رنج میبردیم، که خوابمان نمیبرد، که شادی را احساس نمیکردیم، که لبخندهامان عمیق نبود...
درد ما مدتها، آرام آرام با گوشت و استخوان ما عجین شدهبود و ما به مزمنترین حالتِ یک انسان، غمگین بودیم.
داشتیم از درون میسوختیم و حوصلهای برای شرح و گریستن نداشتیم.
داشتیم از درون میسوختیم و دیگران را آرام میکردیم، مرهم میشدیم و دلداری میدادیم.
نا آرامترین بودیم و میگفتیم: آرام باشید، درست میشود.
و خودمان با درد لاعلاجی بر جان، ایستادهبودیم و باور داشتیم درست نمیشود...
#نرگس_صرافیان_طوفان
ما غمگینتر بودیم از آنان...
از آنان که آرامشان میکردیم،
از آنان که دردشان محرز بود و چشمها را به گریه وا میداشت.
درد ما را نمیشد دید، اما همچون زخمی بر روی استخوان، عمیق بود و هرثانیه جان خستهمان را میسوزاند، که راه میرفتیم و لنگ میزدیم، که دراز میکشیدیم و رنج میبردیم، که خوابمان نمیبرد، که شادی را احساس نمیکردیم، که لبخندهامان عمیق نبود...
درد ما مدتها، آرام آرام با گوشت و استخوان ما عجین شدهبود و ما به مزمنترین حالتِ یک انسان، غمگین بودیم.
داشتیم از درون میسوختیم و حوصلهای برای شرح و گریستن نداشتیم.
داشتیم از درون میسوختیم و دیگران را آرام میکردیم، مرهم میشدیم و دلداری میدادیم.
نا آرامترین بودیم و میگفتیم: آرام باشید، درست میشود.
و خودمان با درد لاعلاجی بر جان، ایستادهبودیم و باور داشتیم درست نمیشود...
#نرگس_صرافیان_طوفان
✿ کپشن خاص ✿
شب پشت شیشههاے پنجره
سُر میخورد
و با زبان سردش
ته مانده هاے روز رفته را
به درون میکشید
من از کجا می آیم؟
که این چنین به بوی شب آغشته ام ...
#فروغ_فرخزاد
- نه اینکه مرا نخواهد،
به اندازهیِ کافی نمیخواست!..
آنقدر که دیگر
خجالت میکشیدم تو* خطابش کنم..
با کسی باشید،
که راحت باشید..
که با خیالِ راحت خودتان باشید!..
#نرگس_صرافیان_طوفان
✿ کپشن خاص ✿
زندگی مانند یک پتوی کوتاه است.
آن را بالا میکشید، انگشت شستتان بیرون میزند؛
آن را پایین میکشید شانههایتان از سرما میلرزد...
ولی آدمهای شاد زانوهای خود را کمی خم میکنند و شب راحتی را سپری میکنند.
#ماریون_هاوارد