کپشن های مربوط به نشاندم

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی نشاندم

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

فرخی یزدی :

به صد امید نشاندم نهال آزادی .

" کاش" را چو سیگار
بر لبانم نشاندم،
چند کام،
از "حسرت هایم " بگیرم
و
چون " آرزو هایم " در هوا
رها کنم

# لیلا_حاجتمند

داستان ثروتمند بی پول !

هوا بدجورى توفانى بود و آن پسر و دختر کوچولو حسابى از سرما مچاله شده بودند. هردو لباس‌هاى کهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى‌لرزیدند.
پسرک پرسید: «ببخشین خانم! کاغذ باطله دارین» کاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به آن ها کمکی کنم. مى‌خواستم یک جورى از سر خودم بازشان کنم که چشمم به پاهاى کوچک آن ها افتاد که توى دمپایى‌هاى کهنه کوچکشان قرمز شده بود.
گفتم: «بیایین تو یه فنجون شیرکاکائوى گرم براتون درست کنم.» آن ها را داخل آشپزخانه بردم و کنار بخارى نشاندم تا پاهای شان را گرم کنند. بعد یک فنجان شیرکاکائو و کمى نان برشته و مربا به آن ها دادم و مشغول کار خودم شدم. زیر چشمى دیدم که دختر کوچولو فنجان خالى را در دستش گرفت و خیره به آن نگاه کرد. بعد پرسید: «ببخشین خانم! شما پولدارین؟ »نگاهى به روکش نخ نماى مبل هایمان انداختم و گفتم: «من اوه نه!» دختر کوچولو فنجان را با احتیاط روى نعلبکى گذاشت و گفت: «آخه رنگ فنجون و نعلبکى‌اش به هم مى خوره.»
آن ها درحالى که بسته‌هاى کاغذى را جلوى صورتشان گرفته بودند تا باران به صورتشان شلاق نزند، رفتند.
فنجان هاى سفالى آبى رنگ را برداشتم و براى اولین بار در عمرم به رنگ آن‌ها دقت کردم. بعد سیب زمینى ها را داخل آبگوشت ریختم و هم زدم. سیب زمینى، آبگوشت، سقفى بالاى سرم، همسرم، یک شغل خوب و دائمى، همه این ها به هم مى آمدند.
صندلى ها را از جلوى بخارى برداشتم و سرجایشان گذاشتم و اتاق نشیمن کوچک خانه مان را مرتب کردم. لکه هاى کوچک دمپایى را از کنار بخارى، پاک نکردم. مى خواهم همیشه آن ها را همان جا نگه دارم که هیچ وقت یادم نرود چه آدم ثروتمندى هستم.

ببخشيد شما ثروتمنديد؟


هوا بدجورى توفانى بود و آن پسر و دختر كوچولو حسابى مچاله شده بودند. هر دو لباس هاى كهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى لرزيدند. پسرك پرسيد: ببخشين خانم! شما كاغذ باطله دارين؟
كاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به آنها كمك كنم. مى خواستم يك جورى از سر خودم بازشان كنم كه چشمم به پاهاى كوچك آنها افتاد كه توى دمپايى هاى كهنه كوچكشان قرمز شده بود. گفتم: بيايين تو يه فنجون شيركاكائوى گرم براتون درست كنم.
آنها را داخل آشپزخانه بردم و كنار بخارى نشاندم تا پاهايشان را گرم كنند. بعد يك فنجان شيركاكائو و كمى نان برشته و مربا به آنها دادم و مشغول كار خودم شدم. زير چشمى ديدم كه دختر كوچولو فنجان خالى را در دستش گرفت و خيره به آن نگاه كرد. بعد پرسيد: ببخشين خانم! شما پولدارين ؟
نگاهى به روكش نخ نماى مبل هايمان انداختم و گفتم: من؟ اوه... نه!
دختر كوچولو فنجان را با احتياط روى نعلبكى آن گذاشت و گفت: آخه رنگ فنجون و نعلبكى اش به هم مى خوره.
آنها درحالى كه بسته هاى كاغذى را جلوى صورتشان گرفته بودند تا باران به صورتشان شلاق نزند، رفتند. فنجان هاى سفالى آبى رنگ را برداشتم و براى اولين بار در عمرم به رنگ آنها دقت كردم. بعد سيب زمينى ها را داخل آبگوشت ريختم و هم زدم. سيب زمينى، آبگوشت، سقفى بالاى سرم، همسرم، يك شغل خوب و دائمى، همه اينها به هم مى آمدند. صندلى ها را از جلوى بخارى برداشتم و سرجايشان گذاشتم و اتاق نشيمن كوچك خانه مان را مرتب كردم. لكه هاى كوچك دمپايى را از كنار بخارى، پاك نكردم. مى خواهم هميشه آنها را همان جا نگه دارم كه هيچ وقت يادم نرود چه آدم ثروتمندى هستم.
(((کتاب من منم، تو تویی)))
(((ماريون دولن )))

دلتنگی هایم را نشاندم روی دوش بادبادک و فرستادمشان به آسمان …
دارد باران می بارد !

گشتم نبود ...

در پشت چار چرخه ی فرسوده ای کسی
خطی نوشته بود:
«من گشته ام نبود. تو دیگر نگرد ، نیست!»
این آیه ملال در من هزار مرتبه تکرار گشت و گشت.
چشمم برای این همه سرگشتگی گریست.
چون دوست در برابر خود می نشاندمش.
تا عرصه ی بگو و مگو می کشاندمش.
در جستجوی آب حیاتی؟در بیکران این ظلمت آیا ؟
در آرزوی رحم; عدالت;دنبال عشق؟
دوست؟…
ما نیز گشته ایم «و آن شیخ با چراغ همی گشت»
آیا تو نیز-چون او- انسانت آرزوست؟
گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان:
ما را تمام لذت هستی به جستجوست.
پویندگی تمامی معنای زندگی است.
«هرگز نگرد نیست»
سزاوار مرد نیست…


"فریدون مشیری"

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

فرخی, یزدی, امید, نشاندم, نهال, آزادی, سیگار, لبانم, حسرت, هایم, بگیرم, آرزو, داستان, ثروتمند, بدجورى, توفانى, دختر, کوچولو, حسابى, سرما, مچاله, بودند, هردو, لباسهاى, کهنه, گشادى, داشتند, خانه, مىلرزیدند, پسرک, پرسید, ببخشین, خانم, کاغذ, باطله, دارین, نداشتم, مالى, خودمان, چنگى, توانستم, کمکی, مىخواستم, بازشان, چشمم, پاهاى, کوچک, افتاد, دمپایىهاى, کوچکشان, قرمز, گفتم, بیایین, فنجون, براتون, درست, داخل, آشپزخانه, بردم, کنار, بخارى, پاهای, کنند, فنجان, شیرکاکائو, برشته, مربا, دادم, مشغول, چشمى, دیدم, خالى, دستش, گرفت, خیره, نگاه, پولدارین, نگاهى, روکش, نماى, هایمان, انداختم, احتیاط, نعلبکى, گذاشت, نعلبکىاش, خوره, درحالى, بستههاى, کاغذى, جلوى, صورتشان, گرفته, باران, شلاق, نزند, رفتند, سفالى, برداشتم, براى, اولین, عمرم, آنها, کردم, زمینى, آبگوشت, ریختم, سقفى, بالاى, همسرم, دائمى, آمدند, صندلى, سرجایشان, گذاشتم, اتاق, نشیمن, مرتب, نکردم, خواهم, همیشه, همان, دارم, یادم, نرود, ثروتمندى, هستم, ببخشيد, ثروتمنديد, كوچولو, كهنه, لرزيدند, پسرك, پرسيد, ببخشين, كاغذ, دارين, كوچك, دمپايى, كوچكشان, بيايين, كنار, پاهايشان, كنند, شيركاكائو, ديدم, خيره, پولدارين, روكش, هايمان, احتياط, نعلبكى, كاغذى, اولين, كردم, زمينى, ريختم, اينها, سرجايشان, نشيمن, نكردم, هميشه, يادم, کتاب, تویی, ماريون, دولن, دلتنگی, بادبادک, آسمان, دارد, بارد, گشتم, نبود, چرخه, فرسوده, نوشته, گشته, دیگر, نگرد, نیست, ملال, هزار, مرتبه, تکرار, برای, سرگشتگی, گریست, دوست, برابر, نشاندمش, عرصه, کشاندمش, جستجوی, حیاتی, بیکران, ظلمت, آرزوی, چراغ, نیزچون, انسانت, آرزوست, خسته, بمان, خواستی, بدان, تمام, هستی, جستجوست, پویندگی, تمامی, معنای, زندگی, هرگز, سزاوار, فریدون, مشیری,