‏آدم یهو یادش میوفته برای دوست داشته شدن چه کارهایی کرده حالش بهم میخوره.

اگه من نتونم بشینم کنارت و بگم چقدر از این دنیا متنفرم، چقدر زخمی و خسته‌م از جنگیدن و تو با بغلت آرومم نکنی، بودنمون کنار هم دیگه به چه دردی می‌خوره؟

حالم بهم میخوره از این‌هایی که شل کن سفت کن در میارن، یه روز لاس میزنن سه روز غیب میشن، بلاتکلیفن، هیچ پلنی برای ورود به رابطه باهات ندارن و الکی اسم آشنایی میندازن رو رفتارشون و آب نمکی باهات برخورد میکنن، گمشو احمق یا بتمرگ یا خداحافظ.

اگه بخاطرت حرص میخوره، بهت گیر میده، رو حرفا و کارات حساسه، کافیه یچی بخوای تا برات فراهمش کنه و باعث لبخندت میشه دو دستی سفت بچسب بهش و نزار ازت دلسرد بشه. باور کن اون تورو از خودش بیشتر دوست داره.

آره من بهم برمیخوره باید حواست به رفتارت باشه.

‏حالم از اینکه یکی یکاری برام میکنه و بعدش منتش رو میذاره بهم میخوره، عزیزم لطفا هیچ غلطی واسه من نکن.

خوشبختی هم همین‌شکلیه‌ها
مثل اینترنت؛
وقتی می‌چسبه
که خیلی‌ها باشن
تنها باشی به درد نمی‌خوره!

در زندگی زخم هایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می‌خورد و می‌تراشد

- صادق هدایت

حالم بهم میخوره از اینکه بجز تو با کسی آشنا شم، کاش تو آدم بهتری بودی.

کسی که سیگاریه هر ثانیه از سیگارش عکس نمیذاره
چون واسش عادی شده.

کسی که خونه خوب و ماشین خوب داره هم همینطور.
اونی که همیشه غذای خوب میخوره هم عکس نمیذاره چون براش عادیه.
کسی که واقعا رابطش خوبه هم حرفی ازش نمیزنه چون عادیه....
میدونید بحثِ چیه؟!

اصالت!