کپشن های مربوط به شرايط

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی شرايط

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

آدمِ مبارز،
در شرايط صلح ،
به خودش حمله می‌كنه ...

"نيچه"

گاهي آدم در يك رابطه دچار دوگانگي احساسي مي شود. يعني مي ماند كه دليل فراموش نشدن آدم رفته ي زندگي اش چيست!!
در چنين شرايطي گاه ديدار دوباره مي تواندنقش تعيين كننده ي داشته باشد.
در اولين ديدار بعد از مدت ها دوري و فاصله، براحتي مي توان تفاوت سوتفاهم را از يك احساس عميق تشخيص داد و بعد با خيال راحت به آدمِ حذف شده، ديگر فكر نكرد.

سه گروه را هرگز فراموش نكن :

آنها
كه در شرايط دشوار كمكت كردند ،
آنها
كه در شرايط دشوار رهايت كردند ،
آنها
كه در شرايط دشوار قرارت دادند ...

و اما مرگ .....

سعى نكنيد آن قـــدر نمـــيريد تـــا زندگــى مجبور شود از
چشمانتان بزند بيرون .....!!
فرق مرگ و زندگى اين است كه :
اولى نيست ، دومى هست ، ولى وقتى اولى هست ، دومى
نيست .....!!
نبايــد وقتمان را بــراى نــمردن تلف نماييم ، بلكه بـايـد از
طريق بهتر مردن ، مرگ را تلف كنيم .....!!
مرگ ، همچون آيينه اى در بـرابـر زندگى قرار گرفته است
البته آيينه كه نــه ، نور افكنى ست كــه زندگى را براى مــا
** ديدنى تر ** مى كند .....!!
مرگ را باور كنيد ، فقط در اين صورت است كه او به شما
خواهد گفت : حالا بفرماييد مثل آدم زندگى كنيد .....!!
و مردن هم شرايطى دارد ، حداقل مدتى را بـايــد زندگى
كــــرد ..........!!!

خدايا فقط مرگ با عزت از تو مى خواهم

مردي با اسب و سگش درجاده‌اي راه مي‌رفتند.
هنگام عبوراز كنار درخت عظيمي، صاعقه‌اي فرود آمد وآنها را كشت. اما مرد نفهميد كه ديگر اين دنيا را ترك كرده است و همچنان با دوجانورش پيش رفت.
گاهي مدت‌ها طول مي‌كشد تا مرده‌ها به شرايط جديد خودشان پي ببرند.پياده ‌روي درازي بود، تپه بلندي بود، آفتاب تندي بود، عرق مي‌ ريختند و به شدت تشنه بودند. در يك پيچ جاده دروازه تمام مرمري عظيمي ديدند كه به ميداني باسنگفرش طلا باز مي‌شد و در وسط آن چشمه‌اي بود كه آب زلالي از آن جاري بود. رهگذر رو به مرد دروازه ‌بان كرد و گفت: "روز بخير، اينجا كجاست كه اينقدر قشنگ است؟"
دروازه‌بان: "روز به خير، اينجا بهشت است."
- "چه خوب كه به بهشت رسيديم، خيلي تشنه‌ايم."
دروازه ‌بان به چشمه اشاره كرد و گفت: "مي‌توانيد وارد شويد و هر چه قدر دلتان مي‌خواهد بوشيد."
- اسب و سگم هم تشنه‌اند.
نگهبان:" واقعأ متأسفم . ورود حيوانات به بهشت ممنوع است."
مرد خيلي نااميد شد، چون خيلي تشنه بود، اما حاضر نبود تنهايي آب بنوشد. ازنگهبان تشكر كرد و به راهش ادامه داد. پس از اينكه مدت درازي از تپه بالا رفتند،به مزرعه‌اي رسيدند. راه ورود به اين مزرعه، دروازه‌اي قديمي بود كه به يك جاده خاكي با درختاني در دو طرفش باز مي‌شد. مردي در زير سايه درخت‌ها دراز كشيده بود وصورتش را با كلاهي پوشانده بود، احتمالأ خوابيده بود.
مسافر گفت: " روز بخير!"
مرد با سرش جواب داد.
- ما خيلي تشنه‌ايم . من، اسبم و سگم.
مرد به جايي اشاره كرد و گفت: ميان آن سنگ‌ها چشمه‌اي است. هرقدر كه مي‌خواهيدبنوشيد.
مرد، اسب و سگ به كنار چشمه رفتند و تشنگي‌شان را فرو نشاندند.
مسافر از مرد تشكر كرد. مرد گفت: هر وقت كه دوست داشتيد، مي‌توانيدبرگرديد.
مسافر پرسيد: فقط مي‌خواهم بدانم نام اينجا چيست؟
- بهشت
- بهشت؟ اما نگهبان دروازه مرمري هم گفت آنجا بهشت است!
- آنجا بهشت نيست، دوزخ است.
مسافر حيران ماند:" بايد جلوي ديگران را بگيريد تا از نام شما استفاده نكنند! اين اطلاعات غلط باعث سردرگمي زيادي مي‌شود! "
-كاملأ برعكس؛ در حقيقت لطف بزرگي به ما مي‌كنند. چون تمام آنهايي كه حاضرندبهترين دوستانشان را ترك كنند، همانجا مي‌مانند...

حالا ميخواي چ غلطي بكني؟ :|
.
.
.
.
.
.
اوج همفكري 2تا پسر در شرايط بحراني:))


يک روز بعد از ظهر وقتي اسميت داشت از سرکار به خانه باز مي‌گشت، سر راه زن مسني را ديد که ماشينش خراب شده و ترسان در برف ايستاده. اسميت از ماشين پياده شد و خودش را معرفي کرد و گفت من آمده‌ام کمکتان کنم. زن گفت صدها ماشين از روبروي من رد شدند، اما کسي نايستاد، اين واقعاً لطف شماست.
وقتي اسميت لاستيک را عوض کرد و درب صندوق عقب را بست که آماده رفتن شود، زن پرسيد: من چقدر بايد بپردازم؟
اسميت پاسخ داد: شما هيچ بدهي به من نداريد. من هم در چنين شرايطي بوده‌ام؛ روزي شخصي پس از اينکه به من کمک کرد، گفت اگر واقعاً مي‌خواهي بدهي‌ات را بپردازي، بايد نگذاري زنجير عشق به تو ختم شود.
چند مايل جلوتر، زن کافه کوچکي را ديد و داخل شد تا چيزي ميل کند و بعد به راهش ادامه دهد؛ اما نتوانست بي‌توجه از لبخند شيرين زن پيشخدمت باردار بگذرد، او داستان زندگي پيشخدمت را نمي دانست و احتمالاً هرگز نخواهد فهميد، وقتي پيشخدمت برگشت تا بقيه صد دلار را بياورد، زن بيرون رفته بود، درحاليکه روي دستمال سفره يادداشتي گذاشته بود.
وقتي پيشخدمت نوشته را خواند اشک در چشمانش حلقه زد؛ در يادداشت نوشته بود : شما هيچ بدهي به من نداريد. من هم در اين موقعيت بوده‌ام؛ يک نفر به من کمک کرد و گفت اگر مي‌خواهي بدهي‌ات را به من بپردازي، نبايد بگذاري زنجير عشق به تو ختم شود.. همان شب وقتي زن پيشخدمت به خانه برگشت، درحاليکه به ماجراي پيش آمده فکر مي‌کرد به شوهرش گفت: دوستت دارم اسميت! همه چيز داره درست ميشه!!


در شرايط دشوار زندگي” مرد بزرگ به خود سخت ميگيرد”
مرد کوچک به ديگران!!

پسرها قبل از ازدواج تا لنگ ظهر میخوابن!
اما بعد از ازدواج زودتر از خورشيد بیدار میشن!
پس ازدواج باعث میشه که پسرها سحر خيز بشن

پسرها قبل از ازدواج بدون اجازه گرفتن از کسی به مسافرت میرن!
اما بعد از ازدواج برای رفتن به حياط خانه هم باید اجازه بگیرن
پس ازدواج باعث میشه که پسرها با ادب بشن

پسرها قبل از ازدواج بهترين غذاها رو بی منت میخورن!
اما بعد از ازدواج حتی غذا های سوخته رو هم باید با منت بخورن!
پس ازدواج باعث میشه که پسرها متواضع بشن!

پسرها قبل از ازدواج بدون هیچ جر و بحثی استراحت مطلق میکنن!
اما بعد از ازدواج باید كار كردن در شرايط سخت رو به همراه جر و بحث های شبانه تحمل کنن!
پس ازدواج باعث میشه که پسرها ورزيده و سخت پوست بشن!

پسرها قبل از ازدواج به اماكن تفريحي دلخواه خود میرن!
اما بعد از ازدواج باید به همراه خانم به مهمانی های فامیلی برن!
پس ازدواج باعث میشه که پسرها صله رحم و طول عمر بیشتری رو تجربه کنن

پسرها قبل از ازدواج از باباشون پول تو جیبی میگیرن!
اما بعد از ازدواج مجبورن كل حقوقشون رو به خانومشون تقدیم کنن!
پس ازدواج باعث میشه که پسرها با سخاوت بشن!

پسرها قبل از ازدواج اکثر وقت خود را صرف ايستادن در صف سينما، استخر و… میکنن!
اما بعد از ازدواج مجبور هستند اکثر وقت خود را صرف ايستادن در صف شير، نان و… کنن!
پس ازدواج باعث میشه که پسرها درس ايستادگي رو به خوبی بیاموزن!

پسرها قبل از ازدواج هر ماه به همراه دوستان به مسافرت میرن!
اما بعد از ازدواج، حسرت رفتن به پارک سر كوچه به همراه دوستان را به گور میبرن!
پس ازدواج باعث میشه که پسرها در امنيت كامل عمر خود را به پایان برسانن!


سازمان بهداشت جهاني براي آزمايش يک واکسن خطرناک وجديد احتياج يه داوطلب داشت. از ميان مراجعين فقط سه نفرواجد شرايط اعلام شدند:
يک آلماني ،يک فرانسوي و يک ايراني
قرار شد با تک تک آنان مصاحبه شود براي انتخاب نهايي
مصاحبه از آلماني پرسيد: براي اين کار چقدر پول ميخواهيد؟
او گفت من صد هزار دلار، اين را ميدهم به زنم که اگر از اين واکسن مردم يا فلج شدم، زنم بي پول نماند.
مصاحبه گر او را مرخص کرد وهمين سوال را از فرانسوي نمود.
او گفت من دويست هزار دلار ميگيرم، صدهزار تا براي زنم و صد هزار تا براي معشوقه ام.
وفتي او هم رفت، ايراني گفت من سيصد هزار دلار مي خواهم.
صد هزار براي خودم صد هزار تا هم حق حساب شماصد هزار تاش هم ميديم به آلماني که واکسن را بهش بزنيم !!!؟

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

آدمِ, مبارز, شرايط, خودش, حمله, میكنه, نيچه, گاهي, رابطه, دچار, دوگانگي, احساسي, يعني, ماند, دليل, فراموش, نشدن, رفته, زندگي, چيست, چنين, شرايطي, ديدار, دوباره, تواندنقش, تعيين, كننده, داشته, باشد, اولين, دوري, فاصله, براحتي, تفاوت, سوتفاهم, عميق, تشخيص, خيال, ديگر, نكرد, گروه, هرگز, آنها, دشوار, كمكت, كردند, رهايت, قرارت, دادند, نكنيد, نميريد, زندگى, مجبور, چشمانتان, بزند, بيرون, اولى, نيست, دومى, وقتى, نبايد, وقتمان, براى, نمردن, نماييم, بلكه, طريق, بهتر, كنيم, همچون, آيينه, برابر, گرفته, البته, افكنى, ديدنى, باور, صورت, خواهد, حالا, بفرماييد, شرايطى, دارد, حداقل, مدتى, خدايا, خواهم, مردي, درجادهاي, ميرفتند, هنگام, عبوراز, كنار, درخت, عظيمي, صاعقهاي, فرود, وآنها, نفهميد, دنيا, كرده, همچنان, دوجانورش, مدتها, ميكشد, مردهها, جديد, خودشان, ببرند, پياده, درازي, بلندي, آفتاب, تندي, ريختند, تشنه, بودند, دروازه, تمام, مرمري, ديدند, ميداني, باسنگفرش, ميشد, چشمهاي, زلالي, جاري, رهگذر, بخير, اينجا, كجاست, اينقدر, قشنگ, دروازهبان, بهشت, رسيديم, خيلي, تشنهايم, اشاره, ميتوانيد, وارد, شويد, دلتان, ميخواهد, بوشيد, تشنهاند, نگهبان, واقعأ, متأسفم, ورود, حيوانات, ممنوع, نااميد, حاضر, نبود, تنهايي, بنوشد, ازنگهبان, تشكر, راهش, ادامه, اينكه, بالا, مزرعهاي, رسيدند, دروازهاي, قديمي, خاكي, درختاني, طرفش, سايه, درختها, كشيده, وصورتش, كلاهي, پوشانده, احتمالأ, خوابيده, مسافر, جواب, اسبم, جايي, ميان, سنگها, هرقدر, تشنگيشان, نشاندند, دوست, داشتيد, پرسيد, ميخواهم, بدانم, آنجا, دوزخ, حيران, جلوي, ديگران, بگيريد, استفاده, نكنند, اطلاعات, باعث, سردرگمي, زيادي, ميشود, كاملأ, برعكس؛, حقيقت, بزرگي, ميكنند, آنهايي, دوستانشان, همانجا, ميمانند, ميخواي, غلطي, بكني, همفكري, بحراني, وقتي, اسميت, سرکار, خانه, ميگشت, مسني, ماشينش, خراب, ترسان, ايستاده, معرفي, آمدهام, کمکتان, صدها, روبروي, شدند, نايستاد, واقعاً, شماست, لاستيک, صندوق, آماده, چقدر, بپردازم, پاسخ, بدهي, نداريد, بودهام؛, روزي, شخصي, اينکه, ميخواهي, بدهيات, بپردازي, نگذاري, زنجير, مايل, جلوتر, کافه, کوچکي, داخل, چيزي, دهد؛, نتوانست, بيتوجه, لبخند, شيرين, پيشخدمت, باردار, بگذرد, داستان, دانست, احتمالاً, نخواهد, برگشت, بقيه, دلار, بياورد, درحاليکه, دستمال, سفره, يادداشتي, گذاشته, نوشته, خواند, چشمانش, حلقه, موقعيت, بگذاري, ماجراي, ميکرد, شوهرش, دوستت, دارم, داره, درست, ميشه, ميگيرد, پسرها, ازدواج, میخوابن, زودتر, خورشيد, بیدار, میشن, میشه, بدون, اجازه, گرفتن, مسافرت, میرن, برای, حياط, باید, بگیرن, بهترين, غذاها, میخورن, سوخته, بخورن, متواضع, بحثی, استراحت, مطلق, میکنن, همراه, شبانه, تحمل, ورزيده, پوست, اماكن, تفريحي, دلخواه, خانم, مهمانی, فامیلی, بیشتری, تجربه, باباشون, جیبی, میگیرن, مجبورن, حقوقشون, خانومشون, تقدیم, سخاوت, اکثر, ايستادن, سينما, استخر, هستند, ايستادگي, خوبی, بیاموزن, حسرت, پارک, كوچه, میبرن, امنيت, پایان, برسانن, سازمان, بهداشت, جهاني, براي, آزمايش, واکسن, خطرناک, وجديد, احتياج, داوطلب, مراجعين, نفرواجد, اعلام, آلماني, فرانسوي, ايراني, آنان, مصاحبه, انتخاب, ميخواهيد, هزار, ميدهم, مردم, نماند, مرخص, وهمين, سوال, نمود, دويست, ميگيرم, صدهزار, معشوقه, وفتي, سيصد, خودم, حساب, شماصد, ميديم, بزنيم,