کپشن های مربوط به رسيدند

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی رسيدند

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

بایزيد بسطامي را پرسيدند :

اگر در روز رستاخيز خداوند بگويد چه آورده اي؛
چه خواهي گفت؟
بايزيد فرمود :
وقتي فقيري بر کريمي وارد ميشود،
به او نميگويند چه آورده اي
بلکه ميگويند چه ميخواهي ..

#داستانک
#معنی_زن
از حکيمي پرسيدند:
معني زن چيست؟
با تبّسم گفت: لوحي از شيشه است
که شفّاف بوده و باطنش را مي تواني ببيني.
اگر با مدارا او را لمس کني
درخشش افزون مي شود
و صورت خود را در آن مى بيني
اما اگر روزي آن را شکستي
جمع کردن شکسته هايش بر تو سخت مى شود
اگر احياناً جمعش کرد✨
که بچسباني بين شکسته هايش
فاصله مي افتد
و هر موقع دست به محل
شکستگي بکشي دستت زخمي ميشود.
زن اينچنين است پس آن را نشکن



از شيخ بهايي پرسيدند :
خدا را در كجا يافتي ...؟
فرمودند:
در قلب كساني كه بي‌دليل مهربانند ...

با پدرم رفتم سیرک، توی صف خرید بلیط؛
یک زن و شوهر با 4تا بچشون جلوی ما بودند.
وقتی به باجه رسيدند و متصدی باجه،
قیمت بلیط ها رو بهشون اعلام کرد،
ناگهان رنگ صورت مرد تغییر کرد
و نگاهی به همسرش انداخت،معلوم بود
که پول کافی ندارد و نميدانست چه بکند...!

ناگهان پدرم دست در جیبش کرد
و یک اسکناس صد دلاری بیرون آورد
و روی زمین انداخت،سپس خم شد
و پول را از زمین برداشت و به شانه مرد
زد و گفت: ببخشید آقا،
این پول از جیب شما افتاده!

مرد که متوجه موضوع شده بود،
بهت زده به پدرم نگاه کردو گفت:
متشکرم آقا...!

مرد شریفی بود ولی برای اینکه پیش
بچه هايش شرمنده نشود،
کمک پدر را پذیرفت،بعد از ينکه بچه ها
بهمراه پدر و مادرشان داخل سیرک شدن
ما آهسته از صف خارج شدیم
و بدون دیدن سیرک به طرف خانه برگشتیم
و من در دلم به داشتن چنین پدری افتخار کردم!

"آن زیباترین سیرکی بود که به عمرم رفته بودم"
ثروتمند زندگی کنیم
بجای آنکه ثروتمند بمیریم!
انسانیت نهایت دین داریست.

از خاطرات چارلی چاپلین

بخشیدن هنره که هرکسی نداره!
يک روز دو دوست با هم و با پاي پياده از جاده اي در بيابان عبور مي کردند.بعد از چند ساعت سر موضوعي با هم اختلاف پيدا کرده و به مشاجره پرداختند.وقتي که مشاجره آنها بالا گرفت ناگهان يکي از دو دوست به صورت دوست ديگرش سيلي محکمي زد .بعد از اين ماجرا آن دوستي که سيلي خورده بود بر روي شنهاي بيابان نوشت :
امروز بهترين دوستم به من سيلي زد.
سپس به راه خود ادامه دادند تا به يک آبادي رسيدند.چون خيلي خسته بودندتصميم گرفتند که همانجا مدتي در کنار برکه به استراحت بپردازند.
ناگهان پاي آن دوستي که سيلي خورده بود لغزيد و به برکه افتاد.
کم کم او داشت غرق مي شد که دوستش دستش را گرفت و او را نجات داد .بعد از اين ماجرا او بر روي صخره اي که در کنار برکه بود اين جمله را حک کرد:
امروز بهترين دوستم مرا از مرگ نجات داد.
بعد از آن ماجرا دوستش پرسيد اين چه کاري بود که تو کردي ؟
وقتي سيلي خوردي روي شنها آن جمله را نوشتي و الان اين جمله را روي سنگ حک کردي ؟
دوستش جواب داد وقتي دلمان از کسي آزرده مي شود بايد آن را روي شنها بنويسيم تا بادهاي بخشش آن را با خود ببرد. ولي وقتي کسي به ما خوبي مي کند بايد آن را روي سنگ حک کنيم تا هيچ بادي نتواند آنرا به فراموشي بسپارد.

ﺍﺯ ﺷﻴﺦ ﺑﻬﺎﻳﻲ ﭘﺮﺳﻴﺪﻧﺪ :




ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻛﺠﺎ ﻳﺎﻓﺘﻲ ؟

ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ:
ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﻲ‌ﺩﻟﻴﻞ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻨﺪ..


ﻣﻨﻮ ﻣﯿﮕﻔﺖ^__^
ﺣﺎﻻ ﻣﻨﻮ ﺍﺯ ﻛﺠﺎ ﻣﻴﺸﻨﺎﺧﺖ ﺩﺭﺷﮕﻔﺘﻢ

مردي با اسب و سگش درجاده‌اي راه مي‌رفتند.
هنگام عبوراز كنار درخت عظيمي، صاعقه‌اي فرود آمد وآنها را كشت. اما مرد نفهميد كه ديگر اين دنيا را ترك كرده است و همچنان با دوجانورش پيش رفت.
گاهي مدت‌ها طول مي‌كشد تا مرده‌ها به شرايط جديد خودشان پي ببرند.پياده ‌روي درازي بود، تپه بلندي بود، آفتاب تندي بود، عرق مي‌ ريختند و به شدت تشنه بودند. در يك پيچ جاده دروازه تمام مرمري عظيمي ديدند كه به ميداني باسنگفرش طلا باز مي‌شد و در وسط آن چشمه‌اي بود كه آب زلالي از آن جاري بود. رهگذر رو به مرد دروازه ‌بان كرد و گفت: "روز بخير، اينجا كجاست كه اينقدر قشنگ است؟"
دروازه‌بان: "روز به خير، اينجا بهشت است."
- "چه خوب كه به بهشت رسيديم، خيلي تشنه‌ايم."
دروازه ‌بان به چشمه اشاره كرد و گفت: "مي‌توانيد وارد شويد و هر چه قدر دلتان مي‌خواهد بوشيد."
- اسب و سگم هم تشنه‌اند.
نگهبان:" واقعأ متأسفم . ورود حيوانات به بهشت ممنوع است."
مرد خيلي نااميد شد، چون خيلي تشنه بود، اما حاضر نبود تنهايي آب بنوشد. ازنگهبان تشكر كرد و به راهش ادامه داد. پس از اينكه مدت درازي از تپه بالا رفتند،به مزرعه‌اي رسيدند. راه ورود به اين مزرعه، دروازه‌اي قديمي بود كه به يك جاده خاكي با درختاني در دو طرفش باز مي‌شد. مردي در زير سايه درخت‌ها دراز كشيده بود وصورتش را با كلاهي پوشانده بود، احتمالأ خوابيده بود.
مسافر گفت: " روز بخير!"
مرد با سرش جواب داد.
- ما خيلي تشنه‌ايم . من، اسبم و سگم.
مرد به جايي اشاره كرد و گفت: ميان آن سنگ‌ها چشمه‌اي است. هرقدر كه مي‌خواهيدبنوشيد.
مرد، اسب و سگ به كنار چشمه رفتند و تشنگي‌شان را فرو نشاندند.
مسافر از مرد تشكر كرد. مرد گفت: هر وقت كه دوست داشتيد، مي‌توانيدبرگرديد.
مسافر پرسيد: فقط مي‌خواهم بدانم نام اينجا چيست؟
- بهشت
- بهشت؟ اما نگهبان دروازه مرمري هم گفت آنجا بهشت است!
- آنجا بهشت نيست، دوزخ است.
مسافر حيران ماند:" بايد جلوي ديگران را بگيريد تا از نام شما استفاده نكنند! اين اطلاعات غلط باعث سردرگمي زيادي مي‌شود! "
-كاملأ برعكس؛ در حقيقت لطف بزرگي به ما مي‌كنند. چون تمام آنهايي كه حاضرندبهترين دوستانشان را ترك كنند، همانجا مي‌مانند...

✌پرسيدند:✌

آيا آدم گناهڪار هم مےتواند امام زمانش را ببيند؟

جواب دادند :

شمر هم امام زمانش را ديد!

اما نشناخٺ...

اللهم عرفني حجتڪ ....


مايكل شوماخر چندين سال متوالی در مسابقات اتومبیلرانی "فرمول یک" در دنيا اول شد.
وقتي رمز موفقيتش را پرسيدند، در جواب گفت:
تنها رمز موفقيت من اين است كه زماني كه ديگران ترمز مي گيرند، من گاز مي دهم ...

DECIDE while others are delaying
(تصمیم بگیر وقتی که دیگران مرددند)...

از کودکي پرسيدند:وقتي بزرگ شدي ميخواهي چکاره شوي؟
گفت : مي خواهم خوشحال شوم!

گفتند : ظاهرا تو مفهوم سوال را درک نکردي

پاسخ داد :چرا، اما گويا شما مفهوم زندگي را درک نکرده ايد!!

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

بایزيد, بسطامي, پرسيدند, رستاخيز, خداوند, بگويد, آورده, خواهي, بايزيد, فرمود, وقتي, فقيري, کريمي, وارد, ميشود, نميگويند, بلکه, ميخواهي, داستانک, معنیزن, حکيمي, معني, چيست, تبّسم, لوحي, شيشه, شفّاف, بوده, باطنش, تواني, ببيني, مدارا, درخشش, افزون, صورت, روزي, شکستي, کردن, شکسته, هايش, احياناً, جمعش, بچسباني, فاصله, افتد, موقع, شکستگي, بکشي, دستت, زخمي, اينچنين, نشکن, بهايي, يافتي, فرمودند, كساني, بيدليل, مهربانند, پدرم, رفتم, سیرک, خرید, بلیط؛, شوهر, بچشون, جلوی, بودند, وقتی, باجه, متصدی, قیمت, بهشون, اعلام, ناگهان, تغییر, نگاهی, همسرش, انداخت, معلوم, کافی, ندارد, نميدانست, بکند, جیبش, اسکناس, دلاری, بیرون, زمین, برداشت, شانه, ببخشید, افتاده, متوجه, موضوع, کردو, متشکرم, شریفی, برای, اینکه, شرمنده, نشود, پذیرفت, ينکه, بهمراه, مادرشان, داخل, آهسته, خارج, شدیم, بدون, دیدن, خانه, برگشتیم, داشتن, چنین, پدری, افتخار, کردم, زیباترین, سیرکی, عمرم, رفته, بودم, ثروتمند, زندگی, کنیم, بجای, آنکه, بمیریم, انسانیت, نهایت, داریست, خاطرات, چارلی, چاپلین, بخشیدن, هنره, هرکسی, نداره, دوست, پياده, جاده, بيابان, عبور, کردند, ساعت, موضوعي, اختلاف, پيدا, کرده, مشاجره, پرداختند, آنها, بالا, گرفت, ديگرش, سيلي, محکمي, ماجرا, دوستي, خورده, شنهاي, نوشت, امروز, بهترين, دوستم, ادامه, دادند, آبادي, خيلي, خسته, گرفتند, همانجا, مدتي, کنار, برکه, استراحت, بپردازند, لغزيد, دوستش, دستش, نجات, صخره, جمله, کاري, کردي, خوردي, نوشتي, الان, جواب, دلمان, آزرده, بايد, بنويسيم, بادهاي, بخشش, ببرد, خوبي, کنيم, نتواند, آنرا, فراموشي, بسپارد, مردي, درجادهاي, ميرفتند, هنگام, عبوراز, كنار, درخت, عظيمي, صاعقهاي, فرود, وآنها, نفهميد, دنيا, كرده, همچنان, دوجانورش, گاهي, مدتها, ميكشد, مردهها, شرايط, جديد, خودشان, ببرند, درازي, بلندي, آفتاب, تندي, ريختند, تشنه, دروازه, تمام, مرمري, ديدند, ميداني, باسنگفرش, ميشد, چشمهاي, زلالي, جاري, رهگذر, بخير, اينجا, كجاست, اينقدر, قشنگ, دروازهبان, بهشت, رسيديم, تشنهايم, اشاره, ميتوانيد, شويد, دلتان, ميخواهد, بوشيد, تشنهاند, نگهبان, واقعأ, متأسفم, ورود, حيوانات, ممنوع, نااميد, حاضر, نبود, تنهايي, بنوشد, ازنگهبان, تشكر, راهش, اينكه, مزرعهاي, دروازهاي, قديمي, خاكي, درختاني, طرفش, سايه, درختها, كشيده, وصورتش, كلاهي, پوشانده, احتمالأ, خوابيده, مسافر, اسبم, جايي, ميان, سنگها, هرقدر, تشنگيشان, نشاندند, داشتيد, ميخواهم, بدانم, آنجا, نيست, دوزخ, حيران, ماند, جلوي, ديگران, بگيريد, استفاده, نكنند, اطلاعات, باعث, سردرگمي, زيادي, كاملأ, برعكس؛, حقيقت, بزرگي, ميكنند, آنهايي, دوستانشان, ميمانند, گناهڪار, مےتواند, امام, زمانش, ببيند, نشناخٺ, اللهم, عرفني, حجتڪ, مايكل, شوماخر, چندين, متوالی, مسابقات, فرمول, موفقيتش, زماني, ترمز, گيرند, تصمیم, بگیر, دیگران, مرددند, کودکي, چکاره, خوشحال, گفتند, ظاهرا, مفهوم, سوال, نکردي, پاسخ, گويا, زندگي, نکرده,