جار میزنم دوست داشتنت را
در تک تک کوچه های این شهر
نباید جایی بماند
که آوازه عشقمان به گوشش نخورده باشد..


. .

جار میزنم دوست داشتنت را
در تک تک کوچه های این شهر
نباید جایی بماند
که آوازه عشقمان به گوشش نخورده باشد..


. .

در حق عشقمان کوتاهی کردی جانان ،
دست هردویمان تا ابد از هر دوست داشتنی کوتاه شد ...

. .

صبح که می‌شود
برای کلاغ‌ها
از عشقمان بگو
بگذار یک کلاغ چهل کلاغ شود
دوست داشتنمان!
دلم می‌خواهد
قصه‌ی من و #تُ
برسد به گوش تمام دنیا ...
. .

هیچ وقت دوستم سجاد را از یاد نمی برم ... پسری بود مودب و البته کمی مذهبی . دوچرخه ای داشت بسیار زیبا و به قول معروف دنده کلاجی . 2 کمک فنره و چه و چه !
بسیار وابسته به دوچرخه مشکی رنگش ...
تماما به او می گفتم حیف است ... چفت و بندش کن ! نا غافل دزد می زند و داغش به دلت می ماند !
او هم در جواب می گفت : قفل می خواهم که چه ! روزی یک بار برایش آیت الکرسی میخوانم که نبرند ! خدا پناهش است ...
شش ماهی جواب داد اما امان از دزدی که نمی دانست این دوچرخه آیت الکرسی خوانده شده است . برد !
داغش ماند به دلش و یک عمر غلط کردم !
حالا شده داستان ما !انگار آیت الکرسی خوانده ایم برای عشقمان و هر روز دوستت دارم های بی عمل !
می برند آقا ! داغش به دلتان می ماند ! عمل کنید ...

: «سیمین.یکتا»

خداوندا روزت مبارك...
روز عشق را فقط بـہ تو مي توان تبريك گفت...
تو كـہ عشقت آسمانيست...
و ثمرہ ي عشقت آرامش است...
تو كـہ رنگ و بوي عشقت فرق ميكند...
تو عشقت خالص و ناب است...
تو بي حساب ميدهي...
بي دليل توبـہ ميپذيري..
بي توقع بركت ميدهي...
و بي منت ياري ميكني ...
واقعا كـہ تنها تو سزاوار كلمـہ ي عاشق هستي...
عشقي كـہ خالصانـہ بـہ بندہ ات تقديم ميكني...
دوست داشتنهاي ما بوي نياز ميدهد...
عشقمان از روي هوس است تا محبت...
دوست داشتنمان براي دل خودمان است...
و توقع،زيربناي عشقمان است...
♥️ خداي عاشق روزت مبارك ♥️

آرام دوستت خواهم داشت …
طورى که هیچکس به جز خودت این حس مرا درک نخواهد کرد …
آرام دوستم بدار …
طورى که هیچکس به جز من حست را درک نکند …
عاشقانه هم دیگر را دوست بداریم …
طورى که هیچ عاشقى زیبایى عشقمان را درک نکند …

اسپند دود می کنم ، برای عشقمان

هر شب

میان راز و نیاز های شبانه

نکند جادوگر زشت بی تفاوتی ، چشممان بزند . . .

معلوم نیست چه مرگمان شده ...! که نه عین ادم عاشق میشویم...!

و نه عین ادم بیخیال...!

دلمان بعضی وقتها برای یک نفر یک ذره میشود...

ولی گاهی همان یک نفر را یک هفته نبینیم هم چیزی نمیشود...!

بعضی وقتها لبخند یک نفر یک دنبا انرژی بهمان میدهد ...

وگاهی از ته دل خندیدن های ان یک نفر حالمان را بهم میزند...!

انقدر ذره ذره عاشقی کرده ایم...!

و هر ادم جدیدی را به حریم خودمان راه دادیم...!

که بلد نیستیم عاشق ثابت باشیم...!

بلد نیستیم همیشه دلتنگ و نگران یک نفر باشیم...!

خودمان را تمام ایام سال..و تمام نقاط دنیا کنار همان یک نفر تصور کنیم...!

همیشه..همیشه..همیشه..حرفهای قشنگی برای زدن داشته باشیم...!

ما انقدر خرد عاشقی کرده ایم...!

و عشق های ریز ریز داشته ایم...که کلان عاشقی کردن را یادمان رفته...!

و حالاهر چقدر زور میزنیم نمیشود ... که بشود...!

نمیشود عشقمان همانی باشد که میخواهیم...!

نمیشود که این یکی را با دیگران مقایسه نکرد...!

الان میفهمم که این آزادی درد بدیست لعنتی....!!!!

چه کسي براي عشقمان شعر اتل متل خواند؟!
که پايت را به اين راحتي از زندگيم ورچيدي؟...