محبوب قلبم...
دوست داشتن تو درست ترین کاره زندگیمه...
میتونم به جرئت بگم اگه صدبار دیگم به دنیا بیام...
عاشق تو میشم و دلم میخاد خیابونای این شهرو کنار تو قدم بزنم...
دستای تو رو لمس کنم...
بغل تو خونه امنم بشه...
من فقط و فقط تو رو میخام...
•دوست دارم جانان مــن...
. .
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی امنم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
سنم که کمتر بود؛ کوچمون حکمِ بهشت رو برام داشت.
گذشت و از همهی دنیا، خونمون شده بود پناهم. رفتهرفته، کنج اطاقم شد نقطهی امنم و تهش رسید به گوشیم.
اما اینروزها، تنها جایی که احساس راحتی میکنم؛ خیالمه.
با اینهمه، وسعتی که خیالم داره؛ حتی کوچمون هم نداشت!
اعتراف میکنم وحشت دارم از اینکه
به خاطرت از دایره امنم بیرون بیام
و تو اونی باشی که نباید
.࿐
مانند ولگردی
که تا توانسته خود را پُر کرده
از ترس یک روز بی غذا ماندن
خیره میشوم به تو
که بر دامنم، سر گذاشتهای.
#مرام_المصری
مانند ولگردی
که تا توانسته خود را پُر کرده
از ترس یک روز بی غذا ماندن
خیره میشوم به تو
که بر دامنم، سر گذاشتهای.
#مرام_المصری
سرشُ گذآشته بود رو گل هآی دامنم،
و همینطور که به رو به رو خیره شده بودم،
آروم نگاهشُ سپرد بهم و پرسید یه چیزے بگم؟
حس میکنم عوض شدی، انگاری یخ بستی!
لبخند زدمُ گفتم دیوونه ، خُل شدے ؟!
اما پشتِ این جمله ی کوتآه هزآر تا حرف خفه شده بود،
هزآر تا بغض غورت داده شده بود!
عآخه نمیدونستم چطور میشه از چشم افتآدن رو توضیح داد!
اینکه یهو با یه روی دیگه ی آدما آشنا میشی
که اصلا هم شبیه به چیزی که راجبشون فکر میکردی نیست.
جآ میخوری و کم کم جآ میزنی!
وقتی آدما از چشمت بیوفتن بخوای نخوای یخ میبندی ،
انقد بی تفاوت میشی که خودشون بار و بندیل ببندنُ برن!
انقد بی تفاوت که هیچ چیز نتونه بآعث شه اون آدمِ قبلی بآشی...
•
تازه از بالا رسیده بعضیاشون دامنم میپوشیدن .
♡
شیرین است
اما تلخ
واژهایت !!
مانند دانه های اناری
که
دامنم را لکه دار می کند...
#لیلا_حاجتمند
عطــر تن تو
شــانه هاے تو
لمس آرامش است
تمام احساسم برایت لبریز است و
دامنم عطر نجابت دارد وقتے
تمام واژه هاے مردانگیت،
بوے وفـا میدهد..
کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم.
برگهای آرزوهایم، یکایک زرد می شد،
آفتاب دیدگانم سرد می شد،
آسمان سینه ام پر درد می شد
ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد
اشک هایم همچو باران دامنم را رنگ می زد.
وچه چه زیبا بود اگر پاییز بودم،
وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم