امروز از کنار یه غریبه رد شدم اما خیلی عجیب بود!
من تاریخ تولدشو میدونستم، فامیلیش، اهنگ مورد علاقهش، غذای مورد علاقهش، ترسهایی که داشت و حتی بزرگترین رازهاش،
اما اون فقط یه غریبه بود…
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی ازِه
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
دوست دارم ساده ترین نیازهات رو برطرف کنم
برات لقمه درست کنم. موهات رو شونه کنم. بند کفشات رو ببندم. روی زخمت چسب بزنم. پتو رو بکشم روت. سیگارت رو روشن کنم و وقتی خوابیدی بذارمت توی جیبم و ازت مراقبت کنم.
✨
بهار اینجاست
در دلهایِ ما
آوازهایِ ما
قرار نبوده
قرار نبوده تا نم باران زد ، دستپاچه شویم و زودچتری ازجنس پلاستیک روی سر بگیریم مبادا مثل کلوخ آب شویم....
قرار نبوده
این قدر دور شویم و مصنوعی!
ناخن های مصنوعی،
دندان های مصنوعی،
خنده های مصنوعی،
آوازهای مصنوعی،
دغدغه های مصنوعی...
هر چه فكر میکنم میبینم قرار نبوده ما این چنین با بغل دستی هایمان در رقابت های تنگانگ باشیم تا اثبات کنیم موجود بهتری هستیم،
این همه مسابقه و مقام و رتبه و دندان به هم نشان دادن برای چیست؟
قرار نبوده
همه از دم ، درس خوانده بشویم
از دم ، دکترا به دست بر روی زمین خدا راه برویم،
بعید می دانم راه تعالی بشری از دانشگاه ها و مدرکهای ما رد بشود.
باید کسی هم باشد که گوسفندها را هی کند،
دراز بکشد نی لبک بزند,
با سوز هم بزند و عاقبت هم یک روز در همان هیات چوپانی به پیامبری مبعوث شود.
یک کاوه لازم است که آهنگری کند که درفش داشته باشد که به حرمت عدل از جا برخیزد و حرکت کند.
قرار نبوده
این همه در محاصره سیمان و آهن، طبقه روی طبقه برویم بالا،
قرار نبوده
این تعداد میز و صندلیِ کارمندی روی زمین وجود داشته باشد،
بی شک این همه کامپیوتر...و پشت های غوز کرده ي آدم های ماسیده در هیچ کجای خلقت لحاظ نشده بوده...
تا به حال بیل زدهاید؟
باغچه هرس کردهاید؟
آلبالو و انار چیدهاید؟
کلاً خسته از یک روز ِکاري ِیَدی به رختخواب رفتهاید؟
آخ که با هیچ خواب دیگری قابل مقایسه نیست....
این چشم ها
برای نورمهتاب یا نور ستارگان کویر برای دیدن رنگ زرد گل آفتابگردان ,
برای خیره شدن به جاري ِآب
شاید ،
اما ....
برای ساعت پشت ساعت،
روز پشت روز،
شب پشت شب ...
خیره ماندن به نور مهتابی مانیتورها آفریده نشدهاند.!!!!!
قرار نبوده خروس ها دیگر به هیچ کار نیایند و ساعتهای دیجیتال صبح خوانی کنند.
آواز جیرجیرک های شب نشین حکمتی داشته حتما ً،
که شاید لالایی طبیعت باشد برای بخواب رفتن ما تا قرص خواب لازم نشویم و این طور شب تا صبح پرپر زدن اپیدمی نشود.....
من فکر میکنم قرار نبوده کار کردن جز بر طرف کردن غم نان،
بشود همه دار و ندار زندگی مان،
همه دغدغهزنده بودن مان,
همه دغدغه زنده بودن ....
قرار نبوده کنار هم بودن و زاد و ولد کردن،
این همه قانون مدنی عجیب و غریب و دادگاه و مهر و حضانت و نفقه و زندان و گروکشی و ضعف اعصاب داشته باشد......
قرار نبوده
این طور از آسمان دور باشیم و
سی سال بگذرد از عمرمان و
یک شب هم زیر طاق ستاره ها نخوابیده باشیم.....
قرار نبوده
کرِم ضد آفتاب بسازیم تا بر علیه خورشید عالمتاب و گرما و محبتش
زره بگیریم و جنگ کنیم....
قرار نبوده
چهل سال از زندگی رد کنیم اما کف پایمان یک بار هم بی واسطه کفش لاستیکی یا چرمی یک مسافت صد متری را با زمین معاشرت نکرده باشد....
قرار نبوده
من از اینجا و شما از آنجا، صورتکهای زرد به نشانه سفت بغل کردن و بوسیدن و دوست داشتن برای هم بفرستیم...
....
چیز زیادی از زندگی نمیدانم،
اما همین قدر میدانم که
این قرار نبوده هایی که برخلافشان اتفاق افتاده،
همگی مان را آشفته و سردرگم کرده...!
سیاستمدارها به جنگ نمیروند
تعدادشان کم است
و طول عمرهای بلندی دارند!
و سربازها
سربازها …!
داستانهای کوتاهِ غم انگیزند
پُـ ـراَز دَرد هَـ ـم کِـ ـه بـاشَـ ـمــ اجــ ـازِه ی دیـ ـدَن دَردهـ ـامُـ ـو بِــ ـه هیچکَـ ـس نِمــیــ ـدَمــ#
نــבارpَ פالِ פֿـنـבیـבَטּ
فَهـــ0ـیـכَp کــِ بــاפֿــتــ בارِه جـَنــگـیـבَטּ
0ــیـב9نـp בارَp فــآزِ بــَב 0ـیـבَp
9لــے פֿـُبـــ یــه سِــرے چــیزُ تـــازِه فــَـهـ0ـیـכَp.
چِــقَدر ســَخته ...
تَمامــِ دَقـایـِقــ ِـتـو تـَمـرینـــ فــَرامـوشـــ کردنـــ کـُنـی
امــّا ـفَقـَط ... ـفَـقَط بـا شـِنیدَنــِ حـَتـّی اسـمِشــ اَز زَبـونــِ دیـگـَری
هـَمـه کـازِه کــوزِه ـهاتــ بـِشــکـَنـه ...
چِــقَدر ســَخته ...
داد بـِزَنــی دوستِتــ نـَدارَمــ ... امـّا اینــ قـَدر دوستشــ داشتــه باشـی
کـه هـَمــه ی دَلـیلــِ زِنـدِگـیتـــ باشــه ...
چِــقَدر ســَخته ...
ایستــادَنــ وَ مُقـاوِمَتــ کـَردَنــ دَر مُقـابِلـِ اِحسـاسـی کـه بـا هَمــه ی وُجـودِشــ
تـو رو بـه سَمتــِ کَسـی مـی کـِشونـه کـه عَقـلِتــ میگــه نــه ...