Sometimes we need a cemetery in our existence, for the things that die inside us
گاهی در وجودمان به قبرستانی محتاجیم، برای چیزهایی که در درونمان میمیرند
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی دمان
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
اگر فکر می کنی
هیچ راهی
برای داشتن زندگی ِخوب نیست
باید "خودت" را پیدا کنی!
هر کدام از ما
ساعت ها وقتمان را صرف کسانی می کنیم
که یک سر سوزن برایمان ارزشی قائل نیستند...
سعی می کنیم همانگونه باشیم
که آنها می خواهند ،
لباسی بپوشیم
که مورد توجه دیگران قرار بگیرد
دریغ از اینکه یک روز
"خودمان" و برای "خودمان" باشیم...
برای داشتن آنچه می خواهی
خودت را پیدا کن
چراکه هیچکس "تو" نمی شود...
همهی
ما،
یکروز،
یکجا،
با
یک
اتفاق
تمام
وجودمان
را
از
دست
دادهایم!
. سوخت، فقط منبع حرارت نیست… منبع زندگیست.
از نور و صدا تا حرکت و خلاقیت، همه از دل همین سوخت جان میگیرند.
اما اگر اندازه نگه نداریم، آینده را از خودمان میگیریم.
چهرههای محبوب فرهنگ و هنر و داوران جشنوارهی ۲۵ به یادمان میآورند که
هر شعلهای، مسئولیتیست و هر روشنایی، سهمی از آینده.
.️ ۲۵… انتخاب ما برای آینده.
#جشنواره۲۵
#بهینه_سازی_مصرف_سوخت
#۲۵_درجه
#اندازه_نگه_دار
#آینده_روشن
#که_اندازه_نکوست
اصلا حواسم به حرف هایش نبود
نه اینکه دوستش نداشته باشم !
فقط حوصله ی حرف زدن نداشتم ...
یادمان باشد همه ی آدم ها حق دارند یک وقت هایی خسته باشند ،
حق دارند گاهی حوصله نداشته باشند ،
و حق دارند بخواهند یک زمان هایی سکوت کنند و تویِ لاکِ خودشان باشند ...
آدم هایِ بی حوصله ، همان آدم هایِ سابق اند ،
فقط کمی خسته اند ،
قدری به حالِ خودشان که باشند ؛
خوب می شوند ...
. .
هیچ نیازی به هیچکس نیست
مشکلی هم باشد
خودمان هستیم
تمام
همین
صدای بی گزند
.️.
هیچ نیازی به هیچکس نیست، مشکلی باشد خودمان هستیم...!
کائنات وجودی واحد است. همه چیز و همه کس با نخی نامرئی به هم بستهاند. مبادا آه کسی را برآوری؛ مبادا دیگری را، به خصوص اگر از تو ضعیف تر باشد، بیازاری. فراموش نکن اندوه آدمی تنها در آن سوی دنیا ممکن است همهی انسانها را اندوهگین کند و شادمانی یک نفر ممکن است همه را شادمان کند.
ما بیش از اندازه قوی بودیم، مدام میشکستیم، شکستههایمان را بند میزدیم و ادامه میدادیم، اشک میریختیم، اشکهایمان را خودمان با دستهای خودمان پاک میکردیم و دوباره با تمام جسارت روی پاهای خودمان میایستادیم، ما بیش از اندازه قوی بودیم، به کسی تکیه نمیدادیم، با کسی از دردهایمان نمیگفتیم و از کسی کمک نمیخواستیم، ما به قیمت همین قوی بودن از پا در آمدیم، قوی بودن را برای ما بد تعریف کرده بودند.
در آخر بین خودمان باشد گفتم قویم و نمی شکنم،دروغ گفته بودم قوی نبودم شکستم،بسیار هم شکستم.