کپشن های مربوط به صندلي

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی صندلي

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

من يه بار به دوستم گفتم : حوصلم سر رفته
گفت : زيرشو كم كن
و واقعن حالم بهتر شد ...،

اخه اولين بار بود با پايه صندلي ميزدم تو دهن يكي :)))))

يكي از دوستانم به نام پل يك دستگاه اتومبيل سواري به عنوان عيدي از برادرش دريافت كرده بود.
شب عيد هنگامي كه پل از اداره اش بيرون آمد متوجه پسر بچه شيطاني شد كه دور و بر ماشين نو و براقش قدم مي زد و آن را تحسين مي كرد.
پل نزديك ماشين كه رسيد پسر پرسيد: ” اين ماشين مال شماست ، آقا؟”
پل سرش را به علامت تائيد تكان داد و گفت: برادرم به عنوان عيدي به من داده است”.
پسر متعجب شد و گفت: “منظورتان اين است كه برادرتان اين ماشين را همين جوري، بدون اين كه ديناري بابت آن پرداخت كنيد، به شما داده است؟ آخ جون، اي كاش…”
البته پل كاملاً واقف بود كه پسر چه آرزويي مي خواهد بكند.
او مي خواست آرزو كند كه اي كاش او هم يك همچو برادري داشت.

اما آنچه كه پسر گفت سرتا پاي وجود پل را به لرزه درآورد: ” اي كاش من هم يك همچین برادري بودم.”

پل مات و مبهوت به پسر نگاه كرد و سپس با يك انگيزه آني گفت: “دوست داري با هم تو ماشين يه گشتي بزنيم؟”
“اوه بله، دوست دارم.”
تازه راه افتاده بودند كه پسر به طرف پل بر گشت و با چشماني كه از خوشحالي برق مي زد، گفت: “آقا، مي شه خواهش كنم كه بري به طرف خونه ما؟”
پل لبخند زد.
او خوب فهميد كه پسر چه مي خواهد بگويد. او مي خواست به همسايگانش نشان دهد كه توي چه ماشين بزرگ و شيكي به خانه برگشته است.
اما پل باز در اشتباه بود ... پسر گفت: ” بي زحمت اونجايي كه دو تا پله داره، نگهداريد.”

پسر از پله ها بالا دويد.
چيزي نگذشت كه پل صداي برگشتن او را شنيد، اما او ديگر تند و تيـز بر نمي گشت.
او برادر كوچك فلج و زمين گير خود را بر پشت حمل كرده بود.
سپس او را روي پله پائيني نشاند و به طرف ماشين اشاره كرد :
” اوناهاش، جيمي، مي بيني؟ درست همون طوريه كه طبقه بالا برات تعريف كردم. برادرش عيدي بهش داده و او ديناري بابت آن پرداخت نكرده. يه روزي من هم يه همچو ماشيني به تو هديه خواهم داد … اونوقت مي توني براي خودت بگردي و چيزهاي قشنگ ويترين مغازه هاي شب عيد رو، همان طوري كه هميشه برات شرح مي دم، ببيني.”

پل در حالي كه اشكهاي گوشه چشمش را پاك مي كرد از ماشين پياده شد و پسربچه را در صندلي جلوئي ماشين نشاند.
برادر بزرگتر، با چشماني براق و درخشان، كنار او نشست و سه تائي رهسپار گردشي فراموش ناشدني شدند!

آدم هايي هستن که هروقت ازشون بپرسي چطوري؟ مي گن خوبم..
وقتي مي بينن يه گنجشک داره رو زمين دنبال غذا مي گرده,
راهشون رو کج مي کنن از يه طرف ديگه مي رن که اون نپره...
اگه يخ ام بزنن, دستتو ول نمي کنن بزارن تو جيبشون...
آدمايي که از بغل کردن بيشتر آرامش مي گيرن تا از چيز ديگه
همونايين که براتون حاضرن هرکاري بکنن
اينا فرشتن...
تو رو خدا, اذيتشون نکنين...
تنهاشون نزارين , داغون مي شن !
همين‌ها هستند که دنيا را جاي بهتري مي کنند
مثل آن راننده تاکسي‌اي که حتي اگر در ماشينش را محکم ببندي بلند مي گويد: روز خوبي داشته باشي.
آدم‌هايي که حواسشان به بچه هاي خسته ي توي مترو هست، بهشان جا مي دهند، گاهي بغلشان مي کنند
دوست هايي که بدون مناسبت کادو مي خرند،... مثلا مي گويند اين شال پشت ويترين انگار مال تو بود. يا گاهي دفتريادداشتي، نشان کتابي، پيکسلي.
آدم‌هايي که از سر چهار راه، نرگس نوبرانه مي خرند و با گل مي روند خانه.
آدم‌هاي پيامک‌هاي آخر شب، که يادشان نمي رود گاهي قبل از خواب، به دوستانشان يادآوري کنند که چه عزيزند، آدم‌هاي پيامک‌هاي پُر مهر بي بهانه، حتي اگر با آن ها بدخلقي و بي حوصلگي کرده باشي.
آدم‌هايي که اگر توي کلاس تازه وارد باشي، زود صندلي کنارشان را با لبخند تعارف مي کنند که غريبگي نکني.
آدم‌هايي که خنده را از دنيا دريغ نمي کنند، توي پياده رو بستني چوبي ليس مي زنند و روي جدول لي لي مي کنند.
همين‌ها هستند که دنيا را جاي بهتري مي کنند براي زندگي کردن
وقتي بهشون زنگ ميزني حتي وقتي که تازه خوابيدن با خوشرويي جواب ميدنو ميگن خوب شد زنگ زدي بايد بلند ميشدم
وقتي يه بچه ميبينن سرشار از شورو شوق ميشن و باهاش شروع به بازي کردن ميشن
تو حموم آواز ميخونن
آره همين ها هستند که هم دنيا رو زيبا ميکنن هم زندگي رو لذت بخش تر
دم همشون گرمه گرم

داستان کوتاه شماره 4 :روزي مردي ثروتمند در اتومبيل جديد و گران قيمت خود با سرعت فراوان از خيابان كم رفت و آمدي مي گذشت.
ناگهان از بين دو اتومبيل پارك شده در كنار خيابان يك پسر بچه پاره آجري به سمت او پرتاب كرد.پاره آجر به اتومبيل او برخورد كرد .
مرد پايش را روي ترمز گذاشت و سريع پياده شد و ديد كه اتومبيلش صدمه زيادي ديده است. به طرف پسرك رفت تا او را به سختي تنبيه كند.
پسرك گريان با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پياده رو، جايي كه برادر فلجش از روي صندلي چرخدار به زمين افتاده بود جلب كند.
پسرك گفت:"اينجا خيابان خلوتي است و به ندرت كسي از آن عبور مي كند. هر چه منتظر ايستادم و از رانندگان كمك خواستم كسي توجه نكرد. برادر بزرگم از روي صندلي چرخدارش به زمين افتاده و من زور كافي براي بلند كردنش ندارم.
"براي اينكه شما را متوقف كتم ناچار شدم از اين پاره آجر استفاده كنم ".
مرد متاثر شد و به فكر فرو رفت... برادر پسرك را روي صندلي اش نشاند، سوار ماشينش شد و به راه افتاد ....
در زندگي چنان با سرعت حركت نكنيد كه ديگران مجبور شوند براي جلب توجه شما پاره آجر به طرفتان پرتاب كنند!
خدا در روح ما زمزمه مي كند و با قلب ما حرف مي زند.
اما بعضي اوقات زماني كه ما وقت نداريم گوش كنيم، او مجبور مي شود پاره آجري به سمت ما پرتاب كند.
اين انتخاب خودمان است كه گوش كنيم يا نه!

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

دوستم, گفتم, حوصلم, رفته, زيرشو, واقعن, حالم, بهتر, اولين, پايه, صندلي, ميزدم, دوستانم, دستگاه, اتومبيل, سواري, عنوان, عيدي, برادرش, دريافت, كرده, هنگامي, اداره, بيرون, متوجه, شيطاني, ماشين, براقش, تحسين, نزديك, رسيد, پرسيد, شماست, علامت, تائيد, تكان, برادرم, داده, متعجب, منظورتان, برادرتان, همين, جوري, بدون, ديناري, بابت, پرداخت, كنيد, البته, كاملاً, واقف, آرزويي, خواهد, بكند, خواست, همچو, برادري, داشت, آنچه, سرتا, وجود, لرزه, درآورد, همچین, بودم, مبهوت, نگاه, انگيزه, داري, گشتي, بزنيم, دارم, تازه, افتاده, بودند, چشماني, خوشحالي, خواهش, خونه, لبخند, فهميد, بگويد, همسايگانش, نشان, بزرگ, شيكي, خانه, برگشته, اشتباه, زحمت, اونجايي, نگهداريد, بالا, دويد, چيزي, نگذشت, صداي, برگشتن, شنيد, ديگر, كوچك, زمين, پائيني, نشاند, اشاره, اوناهاش, جيمي, بيني, درست, همون, طوريه, طبقه, برات, تعريف, كردم, نكرده, روزي, ماشيني, هديه, خواهم, اونوقت, توني, براي, خودت, بگردي, چيزهاي, قشنگ, ويترين, مغازه, همان, هميشه, ببيني, اشكهاي, گوشه, چشمش, پياده, پسربچه, جلوئي, بزرگتر, درخشان, كنار, نشست, رهسپار, گردشي, فراموش, ناشدني, شدند, هايي, هستن, هروقت, ازشون, بپرسي, چطوري, خوبم, وقتي, بينن, گنجشک, دنبال, گرده, راهشون, ديگه, نپره, بزنن, دستتو, بزارن, جيبشون, آدمايي, کردن, بيشتر, آرامش, گيرن, همونايين, براتون, حاضرن, هرکاري, بکنن, اينا, فرشتن, اذيتشون, نکنين, تنهاشون, نزارين, داغون, همينها, هستند, دنيا, بهتري, کنند, راننده, تاکسياي, ماشينش, محکم, ببندي, بلند, خوبي, داشته, باشي, آدمهايي, حواسشان, خسته, مترو, بهشان, دهند, گاهي, بغلشان, مناسبت, کادو, خرند, مثلا, گويند, انگار, کتابي, پيکسلي, چهار, نرگس, نوبرانه, روند, پيامکهاي, يادشان, خواب, دوستانشان, يادآوري, عزيزند, بهانه, بدخلقي, حوصلگي, کرده, کلاس, وارد, کنارشان, تعارف, غريبگي, خنده, دريغ, بستني, چوبي, زنند, جدول, زندگي, بهشون, ميزني, خوابيدن, خوشرويي, جواب, ميدنو, ميگن, بايد, ميشدم, ميبينن, سرشار, شورو, ميشن, باهاش, شروع, بازي, حموم, آواز, ميخونن, زيبا, ميکنن, همشون, گرمه, داستان, کوتاه, شماره, مردي, ثروتمند, جديد, گران, قيمت, سرعت, فراوان, خيابان, آمدي, ناگهان, پارك, پاره, آجري, پرتاب, برخورد, پايش, ترمز, گذاشت, سريع, اتومبيلش, صدمه, زيادي, ديده, پسرك, سختي, تنبيه, گريان, تلاش, بالاخره, توانست, فلجش, چرخدار, اينجا, خلوتي, ندرت, عبور, منتظر, ايستادم, رانندگان, خواستم, بزرگم, چرخدارش, كافي, كردنش, ندارم, اينكه, متوقف, ناچار, استفاده, متاثر, چنان, حركت, نكنيد, ديگران, مجبور, شوند, طرفتان, كنند, زمزمه, بعضي, اوقات, زماني, نداريم, كنيم, انتخاب, خودمان,