ناگهان به خودش آمد و دید که مدتیست نشسته کنجی و دارد به همه چیز فکر میکند. شبیه به آدمِ در حال غرق شدنی خودش را از آب بیرون کشید، نفسش را داد بیرون و گفت: بیخیال! بلند شد و برای خودش چای ریخت و دوباره به کارش مشغول شد.
مدتی بود که تا مرز خستگیِ مفرط کار میکرد و اعتقاد داشت که آدم نباید یک ثانیه هم بیکار شود، وگرنه مینشیند عمیقا فکر میکند و عمیقا غصه میخورد و عمیقا پیر میشود...
#نرگس_صرافیان_طوفان
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی نرگس
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
بیمحابا بر طبل جنگ میکوبند و اگر جنگ شد آنان خانههای امن دارند، این ماییم که هدف گرفته میشویم و میمیریم.
سربازها دیر میفهمند که شطرنج فقط یک بازیست.
این را زمانی متوجه میشوند که نیمه جان، بیرونِ رینگ افتادهاند و از دور به ماجرای تکراری و از پیش تعیین شدهی بازی نگاه میکنند...
#نرگس_صرافیان_طوفان
از خدا بخواه آدمهای خوشذات را مقابل راهت بگذارد و تو را با آدمهای خوشقلب هممسیر کند که هیچچیز از این مهمتر نیست که با انسانهای درست و حسابی معاشرت کنی.
تو هرچقدر هم که اراده و تلاشت کافی باشد، همینکه با آدمهای اشتباه روبرو شوی؛ زمین میخوری! اما آدمِ درست تو را حتی اگر زمین خوردهباشی بلند میکند و انرژی ناب حضورش تو را تا جایگاههای بلندتر و مقصدهای امنتر میرساند.
خدا کند در هر موقعیت و اتفاقی، با آدمهای خوشذات روبرو باشی و هرگز گذارت به آدمهای اشتباه نیفتد.
#نرگس_صرافیان_طوفان
اتفاقا از سختیهایت بگو، از رنجی که داری میکشی، از مسیری که صبر و طاقتت را بریده و از هردفعهای که زمین خوردهای و به هزار تکاپو ایستادهای.
بگذار در جریانِ سخت کوشی و تاوانهای سنگینِ پرداختهات باشند تا روزی که به هدفت رسیدی؛ بگویند نوش جانش، باید میرسید!
اتفاقا از سختیهای مسیرت حرف بزن تا آسانیِ مقصدت در ذهنشان ناعادلانه نیاید!
#نرگس_صرافیان_طوفان
روزهای خوبتری می رسد، ما خوب میشویم، شکستگیهامان را ترمیم میکنیم، زخمهامان را ضماد میگذاریم، روبهروی آینهی صیقلی روزگار میایستیم و بازهم لبخند میزنیم.
#نرگس_صرافیان_طوفان
. .
خیلیهایمان با یک حرف، به قدر هزار حادثهی مرگبار، زخم برداشتهایم و با یک نگاه بیملاحظهی تحقیرکننده، انگار که بلندمان کردهاند و از فاصلهی چند هزار متری محکم به زمینمان کوبیدهاند و شکستن که هیچ، خرد شدهایم!
ما آدمها تنها گونهی زندهی زمینیم که در نهایت تمدن و حفظ ظاهر انسانی، به وحشیانهترین صورتهای ممکن، روح و روان و شخصیت همدیگر را دریدهایم و نابود کردهایم و جالب اینکه هنوز سرپاییم، باهم دست میدهیم و به هم لبخند میزنیم و همزیستی ظاهرا مسالمتآمیزی هم باهم داریم...
#نرگس_صرافیان_طوفان
ما بیش از اندازه قوی بودیم، به کسی تکیه نمیدادیم با کسی از دردهایمان نمیگفتیم و از کسی کمک نمیخواستیم، ما به قیمت همین قوی بودن، از پا درآمدیم!
قوی بودن را برای ما بد تعریف کرده بودند..
#نرگس_صرافیان_طوفان
من زیاد تلاش میکنم، من زیاد میدوم، من دستاوردهای زیادی داشتهام؛ ولی صادقانه میگویم که دلم لک زده برای یک اتفاقِ خوب بدونِ تلاش، برای یک داشتهی ارزشمند که بیهیچ رنج و زحمتی به آن رسیدهباشم، برای یک معجزه، یک حالِ خوب ناگهانی.
من خستهام از خوشحالیهای معوق و اقساطی و چیزهای خوشایند مشروطه! دلم میخواهد یکبار بدون شرط و منت برسم، بیآنکه کف پای خواستنم تاول زدهباشد و از صرافتِ داشتن و رسیدن و دوست داشتن، افتادهباشم...
#نرگس_صرافیان_طوفان
همهی ما زخمهایی را با خودمان حمل میکنیم که اگر موفق نشویم حلشان کنیم و از آنها التیام یابیم، به مرور تبدیل میشوند به تیغههایی تیز و بُرّنده که ناخواسته با آنها، دیگران را زخمی میکنیم.
و جهان، پر شده از آدمهایی که هربار به هم نزدیک شدند، به هم زخم زدند؛ بیآنکه بدانند این زخمها یادگار همان زخمها و آسیبهاییست که در گذشته بخشی از روانشان را درگیر کرده و برای التیام آن، هیچ کاری نکردهاند!
و زخمهای التیام نیافته، محو نمیشوند!
و زخمهای التیام نیافته، میمانند و سرسخت میشوند و آسیب میزنند...
#نرگس_صرافیان_طوفان
یهو به خودت میای و میبینی؛ یه روزی برای یکی میمردی که الان نه تنها هیچ حسی بهش نداری، بلکه به زور چهره و اسم و خاطراتش رو به یاد میاری...
بسپار به گذر زمان، همه چی رو درست میکنه. حتی سیاهِ الآن، سفید سالهای بعدته. میفهمی که چی میگم؟!
#نرگس_صرافیان_طوفان