کپشن های مربوط به هراسان

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی هراسان

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

یا رب ڪجایی ماپریشانیم
از سایه خود هم هراسانیم
بعضی درون خانه پنهانیم
بعضی عذا دار عزیزانیم
عید آمدو در اوج بحرانیم
اما دلیلش را نمیدانیم

#رویای_تلخ_

‌✨
چه کنم با تب فردای هراسان بی ‌تو

راه زیاد است ،
مهم نیست !
گاهی در این برهوت سرگردان می شوم ، مهم نیست !

باد پَسَم می زند مدام ،
سرما می رود توی جانم ،
مهم نیست !
خودم را بغل می کنم !
فقط می خواهم بدانم جاده هر قدر دراز و طولانی باشد ،

آخرش یکجایی تو ایستاده ای ؟!

بین راه گاهی آدم هایی را می بینم که آخر جاده شان هیچکس نیست .

از این برهوت می افتند به برهوت دیگر .
و همین هراسانم می کند .

و همین باعث می شود تنهایی خودم را دوست بدارم ،

آخر من که جز تو کسی را ندارم ...

و دل ، لرزان ، هراسان ،‌ چهره پر بیم
به گور سرد وحشت زا نظر دوخت
شرار حرص آتش زد به جانش
طمع در خاطرش صد شعله افروخت
به هر لوح و به هر سنگ و به هر گور
زده تاریکی و اندوه شب ،‌ رنگ
نه غوغایی ، به جز نجوای ارواح
نه آوایی ، مگر بانگ شباهنگ
به نرمی زیر لب تکرار می کرد
سخن های عجیب مرده شو را
که : با این مرده ، دندان طلا هست
نمایان بود چون می شستم او را
فروغ چند دندان طلا را
به چشم خویش دیدم در دهانش
ولی ، آوخ ! به چنگ من نیفتاد
که اندیشیدم از خشم کسانش
کنون او بود و گنج خفته در گور
به کام پیکر بی جان سردی
به چنگ افتد اگر این گنج ، ناچار
تواند بود درمان بهر دردی
به دست آرد گر این زر ، می تواند
که سیمی در بهای او ستاند
وزان پس کودک بیمار خود را
پزشکی آرد و دارو ستاند
چه حاصل زین زر افتاده در گور
که کس کام دل از وی بر نگیرد ؟
زر اینجا باشد و بیماری آنجا
به بی درمانی و سختی بمیرد ؟
کلنگ گور کن بر گور بنشست
سکوت شب چو دیواری فرو ریخت
به جانش چنگ زد بیمی روانکاه
عرق از چهرهٔ بی رنگ او ریخت
ولی با آن همه آشفته حالی
کلنگی می زد از پشت کلنگی
دگر این ، او نبود و حرص او بود
که می کاوید شب در گور تنگی
شراری جست از چشم حریصش
چو آن کالای مدفون شد نمودار
دلش با ضربه های تند می زد
به شوق دیدن زر در شب تار
دگر این او نبود و حرص او بود
که شعف و ترس را پست و زبون کرد
کفن را پاره کرد انگشت خشکش
به بی رحمی سری از آن برون کرد
سری کاندر دهان خشک و سردش
طلای ناب بود ... آری طلا بود
طلایی کز پیش جان عرضه می کرد
اگر همراه با صدها بلا بود
دگر این او نبود و حرص او بود
که کام مرده را ونسرد ، وا کرد
وزان فک کثیف نفرت انگیز
طلا را با همه سختی جدا کرد
سحرگاهان به زرگر عرضه اش کرد
که : بنگر چیست این کالا ، بهایش؟
محک زد زرگر و بی اعتنا گفت
طلا رنگ است و پنداری طلایش



{طلا رنگ است - سیمین بهبانی}

وقتی نردبان "عقل" را میگذاری تا
به خدا برسی،
خدا سر نردبان را می گیرد مبادا بیفتی!
اما وقتی که "دل" را نردبان می کنی
تا به او فقط کمی نزدیک شوی
پای نردبان را آنقدر تکان می دهد تا هراسان،
دلگیر و درهم و شکسته در آغوش او بیفتی….

شعر خوانی حمیدرضا برقعی در مدح حضرت محمد (ص) در پی اهانت مجله ی فرانسوی به ساحت مقدس پیامبر اکرم...متن شعر به شرح زیر است...
I Love Muhammad
شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد

زنده در گور غزل‎های فراوان باشد


نظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریخت

نکند زلف تو یک وقت پریشان باشد


سایۀ ابر، پی توست، دلش را مشکن

مگذار این‎همه خورشید هراسان باشد


مگر اعجاز جز این است که باران بهشت

زادگاهش برهوت عربستان باشد؟


چه نیازی ست به اعجاز، نگاهت کافی‎ست

تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد


فکر کن فلسفۀ خلقت عالم تنها

راز خندیدن یک کودک چوپان باشد



*


چه کسی جز تو چهل مرتبه تنها مانده

از تحیر دهن غار حرا وا مانده


عشق تا مرز جنون رفت در این شعر محمد

نامت از وزن برون رفت در این شعر محمد


شأن نام تو در این شعر و در این دفتر نیست

ظرف و مظروف هم اندازۀ یکدیگر نیست


از قضا رد شدی و راه قدر را بستی

رفتی آن‎سوتر از اندیشه و در را بستی


رفتی آنجا که به آن دست فلک هم نرسید

و به گرد قدمت بال ملک هم نرسید


عرش از شوق تو جان‎داده، کمی آهسته

جبرئیل از نفس افتاده، کمی آهسته


پشت افلاک به تعظیم شکوهت خم شد

چشم تو فاتح اقلیم نمی‎دانم شد


آنچه نادیده کسی دیدی و برگشتی باز

سیب از باغ خدا چیدی و برگشتی باز


شاعر، این سیب حکایات فراوان دارد

چتر بردار که این رایحه باران دارد

شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد
زنده در گور غزلهای فراوان باشد
نظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریخت
نکند زلف تو یک وقت پریشان باشد

سایه ی ابر پی توست دلش را مشکن
مگذار این همه خورشید هراسان باشد
مگر اعجاز جز این است که باران بهشت
زادگاهش برهوت عربستان باشد

چه نیازی ست به اعجاز ، نگاهت کافی ست
تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد
فکر کن فلسفه ی خلقت عالم تنها
راز خندیدن یک کودک چوپان باشد ..

چه کسی جز تو چهل مرتبه تنها مانده
از تحیر دهن غار حرا وا مانده
عشق تا مرز جنون رفت در این شعر محمد
نامت از وزن برون رفت در این شعر محمد

شأن نام تو در این شعر و در این دفتر نیست
ظرف و مظروف هم اندازه ی یکدیگر نیست
از قضا رد شدی و راه قدر را بستی
رفتی آنسوتر از اندیشه و در را بستی

رفتی آنجا که به آن دست فلک هم نرسید
و به گرد قدمت بال ملک هم نرسید
عرش از شوق تو جان داده کمی آهسته
جبرئیل از نفس افتاده کمی آهسته ..

پشت افلاک به تعظیم شکوهت خم شد
چشم تو فاتح اقلیم نمی دانم شد
آنچه نادیده کسی دیدی و برگشتی باز
سیب از باغ خدا چیدی و برگشتی باز

شاعر این سیب حکایات فراوان دارد
چتر بردار که این رایحه باران دارد ...

دوستــــــــــــت دارمــــــــــــــــــــ
ونگرانـــــم روزی بگــذرد
که تـــــــــــــــــــــو تن زندگـــی ام را نلـــرزانی،
درشـــــــعر من انقلابــی برپا نــکنی
و واژگانــم را به آتش نکـــــــشی !

دوستــــــــــــــــــــــــــت دارمــــــــــــــــــــــــ
وهراسانـــم دقایـــقی بگــذرند،
که بر حریــر دستانــــــت دست نکــشم
وچون کبوتـــری بر گنبـــــدت ننشــینم
ودرمهــــتاب شناور نــشوم.

سخـن ات شـــــــــــعر استـــــــــــــــــــــــــ
خاموشــی ات شـــــــــــــعر...
وعشـــــــــــــقت آذرخشــی میان رگ هایـــم

چونـــان سرنوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..............

حکیمی به دهی سفر کرد زنی که مجذوب سخنان او شده بود از حکیم خواست تا مهمان وی باشد.حکیم پذیرفت.کدخدای دهکده هراسان خود را به حکیم رسانید گفت:
این زن،هرزه است به خانه‌ی او نروید حکیم گفت:یکی از دستانت را به من بده کدخدا یکی از دستانش را در دستان حکیم گذاشت.آنگاه حکیم گفت حالا کف بزن کدخدا گفت: هیچ کس نمی‌تواند با یک دست کف بزند حکیم پاسخ داد:هیچ زنی نمی تواند به تنهایی هرزه باشد،مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند!
به جای نگرانی برای من نگران خودت و دیگر مردان دهکده ات باش!!!

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

ڪجایی, سایه, هراسانیم, بعضی, درون, خانه, پنهانیم, عزیزانیم, آمدو, بحرانیم, دلیلش, نمیدانیم, رویایتلخ, فردای, زیاد, نیست, گاهی, برهوت, سرگردان, پَسَم, مدام, سرما, جانم, خودم, خواهم, بدانم, جاده, دراز, طولانی, باشد, آخرش, یکجایی, ایستاده, هایی, بینم, هیچکس, افتند, دیگر, همین, هراسانم, باعث, تنهایی, دوست, بدارم, ندارم, لرزان, چهره, وحشت, دوخت, شرار, جانش, خاطرش, شعله, افروخت, تاریکی, اندوه, غوغایی, نجوای, ارواح, آوایی, بانگ, شباهنگ, نرمی, تکرار, عجیب, مرده, دندان, نمایان, شستم, فروغ, خویش, دیدم, دهانش, نیفتاد, اندیشیدم, کسانش, کنون, خفته, پیکر, سردی, افتد, ناچار, تواند, درمان, دردی, سیمی, بهای, ستاند, وزان, کودک, بیمار, پزشکی, دارو, حاصل, افتاده, نگیرد, اینجا, بیماری, آنجا, درمانی, سختی, بمیرد, کلنگ, بنشست, سکوت, دیواری, ریخت, بیمی, روانکاه, چهرهٔ, آشفته, حالی, کلنگی, نبود, کاوید, تنگی, شراری, حریصش, کالای, مدفون, نمودار, ضربه, دیدن, زبون, پاره, انگشت, خشکش, رحمی, برون, کاندر, سردش, طلای, طلایی, عرضه, همراه, صدها, ونسرد, کثیف, نفرت, انگیز, سحرگاهان, زرگر, بنگر, چیست, بهایش, اعتنا, پنداری, طلایش, سیمین, بهبانی, وقتی, نردبان, میگذاری, برسی, مبادا, بیفتی, نزدیک, آنقدر, تکان, دلگیر, درهم, شکسته, آغوش, خوانی, حمیدرضا, برقعی, حضرت, محمد, اهانت, مجله, فرانسوی, ساحت, مقدس, پیامبر, اکرم, نگوید, عصیان, زنده, غزلهای, فراوان, افلاک, سراسیمه, خواهد, نکند, پریشان, سایۀ, توست, مشکن, مگذار, اینهمه, خورشید, اعجاز, باران, بهشت, زادگاهش, عربستان, نیازی, نگاهت, کافیست, مسلمان, انسان, فلسفۀ, خلقت, عالم, خندیدن, چوپان, مرتبه, مانده, تحیر, جنون, نامت, دفتر, مظروف, اندازۀ, یکدیگر, بستی, رفتی, آنسوتر, اندیشه, نرسید, قدمت, جانداده, آهسته, جبرئیل, تعظیم, شکوهت, فاتح, اقلیم, نمیدانم, آنچه, نادیده, دیدی, برگشتی, چیدی, شاعر, حکایات, دارد, بردار, رایحه, فلسفه, اندازه, دوستت, ونگرانم, روزی, بگذرد, زندگی, نلرزانی, درشعر, انقلابی, برپا, نکنی, واژگانم, نکشی, وهراسانم, دقایقی, بگذرند, حریر, دستانت, نکشم, وچون, کبوتری, گنبدت, ننشینم, ودرمهتاب, شناور, نشوم, خاموشی, وعشقت, آذرخشی, میان, هایم, چونان, سرنوشت, حکیمی, مجذوب, سخنان, خواست, مهمان, پذیرفت, کدخدای, دهکده, رسانید, هرزه, خانهی, نروید, دستانش, گذاشت, آنگاه, حالا, نمیتواند, بزند, پاسخ, مردان, باشند, نگرانی, برای, خودت,