کپشن های مربوط به نشانده

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی نشانده

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

و تو
هر جا و هر کجای جهان که باشی
باز به رویاهای من بازخواهی گشت
تو
مرا ربوده
مرا کشته
مرا به خاکستر خواب‌ها نشانده‌ای
هم از این روست که هر شب
تا سپیده دم بیدارم
عشق همین است در سرزمین من
من کشنده‌ی خواب های خویش را
دوست می‌دارم


. .

جانا دلم ربوده ای فریبانه....
جانا به غم‌ نشانده ای دل مارا
بیا و دریاب من تنها را
که خسته ام ازین زمانه...

عطر نارنج
بوی صبح
برای دوست داشتنت
آفتاب را در فنجان شعرم
نشانده‌ام...
.عرفان یزدانی
.

- و تو هر جا و هر کجایِ جهان که باشی
باز به رویاهایِ من بازخواهی گشت..
تو مرا ربوده،
مرا کشته
مرا به خاکسترِ خواب‌ها نشانده‌ای..
هم از این روست که هر شب تا سپیده‌دم بیدارم
عشق همین است در سرزمینِ من..
من کُشنده‌یِ خواب‌های خویش را
دوست می‌دارم..

#سید_علی_صالحی

آخرِپاییزنزدیک شد وهمه دم میزنند
ازشمردن جوجه ها
اماتوبشمار تعداددلهایےراکه به
دست آورده ای
وتعدادلبخندهایی
که برلب نشانده ای
امیدوارم لحظه هاےپایانے
پاییزپرازخش خش
آرزوهاےقشنگ باشه

آخرِ پاییز نزدیک شد و همه دم میزنند از شمردن جوجه ها!!!
اما تو بشمار...
تعداد دل هایی را که به دست آورده ای....!
بشمار تعداد لبخند هایی که بر لب دوستانت نشانده ای...!
بشمار تعداد اشک هایی که از سر شوق و یا غم ریخته ای...!
فصل زردی بود اما تو چقدر سبز بودی...!
نگران جوجه ها هم نباش آن ها را بعدا با هم میشماریم...
و در آخر...
" امیدوارم همه ی لحظه های پایانی پاییزت
پر از خش خش آرزوهای قشنگ باشد"
"امین"

اگر گلی را دوست داشته باشی،
آنرا نمی چینی،چون اورا خواهی کشت

این نشانده آنست که گل رادوست داری وبخاطرعشق به گل اجازه میدهی زنده باشد
لذا
عشق مالکیت نیست
عشق قدردانی است.

❤️

رقص گلهای شقایق دیده ای؟
حالت چشمان عاشق دیده ای؟

محو پرواز کبوتر گشته ای؟
از نگاهی تو مکدر گشته ای؟

با قناری ها تو دوبیتی خوانده ای؟
خنده ای را بر لبی بنشانده ای؟

محض یارت کوچه ای گز کرده ای؟
فارغ از دنیا دمی حظ کرده ای؟

گر چنین با زندگی سر کرده ای!
درس عشقت را تو از بر کرده ای...

دوستان این متن از خودمه! لطف کنین بخونینش و حتی اگه خوشتون نیومد، نطرتون ودرموردش بگین:)
"دل کوچکم دستش را آرام به دیوار میگیرد و به روبرو اما نگاه نمی‌کند!
سنگ کوچکی به پایش گیر میکند... قل میخورد قل میخورد و قل میخورد...  می افتد توی جوی آب باریک...
نگاه خسته اش را به سنگ میدوزد و آه میکشد... صدای سقوط سنگ در وجودش می‌پیچد و چیزی درونش میسوزد دوباره...
خودش را روی دیوار ترک خورده ی روبرو میبیند انگار... دستش را روی زخم میفشارد... اولین سقوط او کی بود؟!! اولین نبودن هیچکسها کی بود؟!! توی کوچه پس کوچه های سیاه ذهنش هیچ چیز معلوم نیست... انگار همه از سوزش و دردهای مدامش خاکستر شده اند... آتشی به پا کرده اند که دودش نه به چشم کسی رفته نه صدای سوختنش حواس کسی را جمع که نه! پرت او کرده...
نگاهش را دوباره به سنگفرش کهنه و فرسوده پیاده رو میدهد و یک چکه زخم به خورد سنگهای ریز زیر پاهایش میرود... به کجا میرود نمی داند... امامیداند که باید رفت... باید از اینجا راهی یک بینهایت نامعلوم شد و در آن حل هم... که دیگر برگشتی نباشد... دیگر حتی نیم  نگاهی به پشت سر نباشد... و آمیخته شدن با یک جنون حتما بهتر از ماندن با مترسک های پوشالی با نگاه های سرد و مغزهای پوچ خواهد بود...
صدای جغدهای بیدار از آن دور ها در هوا جریان می یابد...  کم کم نزدیکتر می آید و روی شانه های باریک و خسته اش سنگینی میکند...
جغدها اما از همه ی موجودات غمگینترند... آنچه او در خواب می دید آنان در سیاهی شب میدیدند و درمی یافتند که شب چه رازهای مگویی را در استینهای بلند و تاریکش پنهان کرده...
به گمانم انسان در شب متولد شد... شبی که آبستن روح های خفته و زخمی ست... که گویی در وجود انسان زیرکانه رخنه کرده و ناله های غمگینشان تارو پودش را سفر میکند و آرام آرام گوشه ای از قلبش را تسخیر میکنند...
و اینگونه ست که انسان درشب  گم شد
درشب  سفر کرد
ودرشب کوچ کرد ونماند
تا شاید جایی دیگر روی این مکعب معلق(که آن هم آنقدر به در و دیوار کهکشان خورده و (شاید سهوا )بی گناهان را ازدرخت آویزان و شکارچیان را بر درخت نشانده که دیگر گوشه ای برایش نمانده)بشود رفت و در زاویه ای  نشست و دیگر برنگشت... نه ندارد...هرجا بنشینی باز آخر کار قل میخوری و گذرت به جاهایی که نباید خواهد افتاد... نه گریزی ست نه گزیری که بشود"نا"یش را از سرش کند...
تا چاره ای باشد... که نیست!!
حتمااین بی زاویه گی، ریشه ی این نبودن تا ابدها را سوزانده است... حتما... "

یوسف رحیمی

مولای جوان بگو که پیری سخت است

بر مردم بی وفا امیری سخت است

خون شد جگر صبر میان کوچه

در او‌ج دلاوری اسیر‌ی ‌سخت است

***

اشک تو به گِل ‌نشانده ‌نوحی را ‌که ...

بی صبر نموده با شکوهی را که ...

سنگینی بار شیشۀ خُرد شده

در کوچه شکسته پشت کوهی را که ...

***

از آن دل درد مند ‌گفتم اما ...

از طعنه و نیش خند ‌گفتم اما ...

می خواستم از غربت تو دم بزنم

از شیر درون بند ‌گفتم اما ...

***

خون می چکد از نگاه پُر ابر علی

این خاک غریب می شود قبر علی

در معرکه های خندق و خیبر، نه

در کوچه ببین حماسۀ صبر علی

***

چشمی به خروشانی مرداب نداشت

ا‌مید ‌به ‌همراهی ا‌صحا‌ب ندا‌شت

با پهلوی مجروح به ‌مسجد آمد

او دیدن دست بسته را تاب نداشت

***

آن روز مدینه گورِ انسان می شد

با خاک تمام شهر یکسان می شد

آن فاطمه ای که بانی افلاک است

یک موی سرش اگر پریشان می شد

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

کجای, جهان, باشی, رویاهای, بازخواهی, ربوده, کشته, خاکستر, خوابها, نشاندهای, روست, سپیده, بیدارم, همین, سرزمین, کشندهی, خویش, دوست, میدارم, جانا, فریبانه, مارا, دریاب, تنها, خسته, ازین, زمانه, نارنج, برای, داشتنت, آفتاب, فنجان, شعرم, نشاندهام, عرفان, یزدانی, کجایِ, رویاهایِ, خاکسترِ, سپیدهدم, سرزمینِ, کُشندهیِ, خوابهای, وهمه, میزنند, ازشمردن, جوجه, آورده, برلب, امیدوارم, لحظه, هاےپایانے, باشه, آخرِ, پاییز, نزدیک, بشمار, تعداد, هایی, لبخند, دوستانت, ریخته, زردی, چقدر, بودی, نگران, نباش, بعدا, میشماریم, پایانی, پاییزت, آرزوهای, قشنگ, باشد, امین, داشته, آنرا, چینی, اورا, آنست, رادوست, داری, وبخاطرعشق, اجازه, میدهی, زنده, مالکیت, نیست, قدردانی, گلهای, شقایق, دیده, حالت, چشمان, عاشق, پرواز, کبوتر, گشته, نگاهی, مکدر, قناری, دوبیتی, خوانده, خنده, بنشانده, یارت, کوچه, کرده, فارغ, دنیا, چنین, زندگی, عشقت, خودمه, کنین, بخونینش, خوشتون, نیومد, نطرتون, ودرموردش, بگین, کوچکم, دستش, آرام, دیوار, میگیرد, روبرو, نمیکند, کوچکی, پایش, میخورد, افتد, باریک, میدوزد, میکشد, صدای, سقوط, وجودش, میپیچد, چیزی, درونش, میسوزد, دوباره, خودش, خورده, میبیند, انگار, میفشارد, اولین, نبودن, هیچکسها, سیاه, ذهنش, معلوم, سوزش, دردهای, مدامش, آتشی, دودش, رفته, حواس, نگاهش, سنگفرش, کهنه, فرسوده, پیاده, میدهد, سنگهای, پاهایش, میرود, داند, امامیداند, باید, اینجا, راهی, بینهایت, نامعلوم, دیگر, برگشتی, نباشد, آمیخته, جنون, حتما, بهتر, ماندن, مترسک, پوشالی, مغزهای, پوچخواهد, جغدهای, جریان, یابد, نزدیکتر, شانه, سنگینی, موجودات, غمگینترند, آنچه, آنان, سیاهی, میدیدند, درمی, یافتند, رازهای, مگویی, استینهای, بلند, تاریکش, پنهان, گمانم, انسان, متولد, آبستن, خفته, زخمی, زیرکانه, رخنه, ناله, غمگینشان, تارو, پودش, گوشه, قلبش, تسخیر, میکنند, اینگونه, درشب, ودرشب, ونماند, شاید, جایی, مکعب, معلق, آنقدر, کهکشان, سهوا, گناهان, ازدرخت, آویزان, شکارچیان, برایش, نمانده, بشود, زاویه, نشست, برنگشت, ندارد, هرجا, بنشینی, میخوری, گذرت, جاهایی, نباید, افتاد, گریزی, گزیری, چاره, حتمااین, ریشه, ابدها, سوزانده, یوسف, رحیمی, مولای, جوان, پیری, مردم, امیری, میان, دلاوری, اسیری, نوحی, نموده, شکوهی, شیشۀ, خُرد, شکسته, گفتم, طعنه, خواستم, غربت, بزنم, غریب, معرکه, خندق, خیبر, ببین, حماسۀ, چشمی, خروشانی, مرداب, نداشت, همراهی, اصحاب, پهلوی, مجروح, مسجد, بسته, مدینه, گورِ, تمام, یکسان, فاطمه, بانی, افلاک, پریشان,