کپشن های مربوط به نامعلوم

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی نامعلوم

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

کفشهایم را میپوشم و در زندگی قدم میزنم
من زنده ام و زندگی
ارزش رفتن دارد
آن قدر می روم تا صدای پاشنه هایم
گوش ناامیدی را کر کند
خوب میدانم که گاه کفشها،
پاهایم را میزند، میفشرد و به درد میاورد
امامن همچنان خواهم رفت
زیرا زندگی ارزش لنگ لنگان رفتن را نیز دارد
ماندن در کار نیست
گذشته های دردناک را رها میکنم و به آینده نامعلوم
نمی اندیشم
ولی این را میدانم؛
گذشته با آینده یکسان نیست
زندگی نه ماندن است نه رسیدن
زندگی به سادگی رفتن است
به همین راحتی،
زندگی چقدر آسان است…
زندگی ارزش لنگ لنگان رفتن را نیز دارد،،،
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ…
ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮﯼ؛
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﺵ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻧﯽ ﺍﺳﺖ …
ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻧﺞ ﺑﺒﺮﯼ؛
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﺵ ﺭﻧﺞ ﺑﺮﺩﻧﯽ ﺍﺳﺖ …
ﮐﻠﯿﺪ ﻟﺬﺕ ﻭ ﺭﻧﺞ ﺩﺳﺖ ﺗﻮﺳﺖ
قصد داشتم دست اتفاق را بگيرم؟؟ تا نيفتد ! اما امروز فهميدم که اتفاق خواهد افتاد،**
اين ما هستيم که نبايد با او بيفتيم ...!

((روزگارتان پر از اتفاقات قشنگ))

بابام با ماشین تصادف کرده
زنگ زده به من داره فوش میده
میگم : چی شده ؟
میگه : تصادف کردم ��
میگم : چرا به من فحش میدی ؟!


.
.
.
.
.
میگه :
وقتی تصادف کردم داشتم به آینده نامعلوم تو فکر میکردم��

دوستان این متن از خودمه! لطف کنین بخونینش و حتی اگه خوشتون نیومد، نطرتون ودرموردش بگین:)
"دل کوچکم دستش را آرام به دیوار میگیرد و به روبرو اما نگاه نمی‌کند!
سنگ کوچکی به پایش گیر میکند... قل میخورد قل میخورد و قل میخورد...  می افتد توی جوی آب باریک...
نگاه خسته اش را به سنگ میدوزد و آه میکشد... صدای سقوط سنگ در وجودش می‌پیچد و چیزی درونش میسوزد دوباره...
خودش را روی دیوار ترک خورده ی روبرو میبیند انگار... دستش را روی زخم میفشارد... اولین سقوط او کی بود؟!! اولین نبودن هیچکسها کی بود؟!! توی کوچه پس کوچه های سیاه ذهنش هیچ چیز معلوم نیست... انگار همه از سوزش و دردهای مدامش خاکستر شده اند... آتشی به پا کرده اند که دودش نه به چشم کسی رفته نه صدای سوختنش حواس کسی را جمع که نه! پرت او کرده...
نگاهش را دوباره به سنگفرش کهنه و فرسوده پیاده رو میدهد و یک چکه زخم به خورد سنگهای ریز زیر پاهایش میرود... به کجا میرود نمی داند... امامیداند که باید رفت... باید از اینجا راهی یک بینهایت نامعلوم شد و در آن حل هم... که دیگر برگشتی نباشد... دیگر حتی نیم  نگاهی به پشت سر نباشد... و آمیخته شدن با یک جنون حتما بهتر از ماندن با مترسک های پوشالی با نگاه های سرد و مغزهای پوچ خواهد بود...
صدای جغدهای بیدار از آن دور ها در هوا جریان می یابد...  کم کم نزدیکتر می آید و روی شانه های باریک و خسته اش سنگینی میکند...
جغدها اما از همه ی موجودات غمگینترند... آنچه او در خواب می دید آنان در سیاهی شب میدیدند و درمی یافتند که شب چه رازهای مگویی را در استینهای بلند و تاریکش پنهان کرده...
به گمانم انسان در شب متولد شد... شبی که آبستن روح های خفته و زخمی ست... که گویی در وجود انسان زیرکانه رخنه کرده و ناله های غمگینشان تارو پودش را سفر میکند و آرام آرام گوشه ای از قلبش را تسخیر میکنند...
و اینگونه ست که انسان درشب  گم شد
درشب  سفر کرد
ودرشب کوچ کرد ونماند
تا شاید جایی دیگر روی این مکعب معلق(که آن هم آنقدر به در و دیوار کهکشان خورده و (شاید سهوا )بی گناهان را ازدرخت آویزان و شکارچیان را بر درخت نشانده که دیگر گوشه ای برایش نمانده)بشود رفت و در زاویه ای  نشست و دیگر برنگشت... نه ندارد...هرجا بنشینی باز آخر کار قل میخوری و گذرت به جاهایی که نباید خواهد افتاد... نه گریزی ست نه گزیری که بشود"نا"یش را از سرش کند...
تا چاره ای باشد... که نیست!!
حتمااین بی زاویه گی، ریشه ی این نبودن تا ابدها را سوزانده است... حتما... "

اندیشه ای،دختر کوچک را سخت به خود مشغول می داشت
چرا از شانه های زنان
بویی تند همچون عطر سنگین گلهای یاسمن یا ماگنولیا به مشام می رسد ؟
چیست این حریر لطیف مه
بر گِردِ شانه های مادران ؟
دختر کوچک را حسرتِ داشتنِ آن بود، آن عطر شگفت انگیز نامعلوم
که در زیباترین دوشیزگان نیز
شنیده نمی شد
دختر کوچک بزرگ شد
به زنی و سپس به مادری بدل گشت
روزی ناگهان دریافت
شفقّتی
که شانه های زنان را معطّر می کند
چیزی نیست جز خستگی ؛
خستگیِ دوست داشتنِ روز افزون
دیگران ..

{ ایباراگی نوریکو - ژاپن }

و در آغاز کلمه‌ای نبود
تا نسبتم را با تو مشخص کند
با این‌حال راه افتادم شانه‌ به‌ شانۀ مردی
که کسرۀ نسبت به هیچ‌جایی نداشت
و همیشه از جیب‌هایش بوی بلیت‌ یکسره می‌آمد ..

آن روز هم که دست‌هایم را
رو به مقصد نامعلومی تکان دادم
کلمه‌ای نبود
تا بدانم نام وضعیّت روحی‌ام چیست
با این‌حال می‌دانستم خداحافظی کلمه‌ای‌ست
که نسبت مرموزی با دست دارد ..

به خانه برگشتم
دست‌هایم را شستم
حالم امّا بهتر نشد ..

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

کفشهایم, میپوشم, زندگی, میزنم, زنده, ارزش, رفتن, دارد, صدای, پاشنه, ناامیدی, میدانم, پاهایم, میزند, میفشرد, میاورد, امامن, همچنان, خواهم, زیرا, لنگان, ماندن, نیست, گذشته, دردناک, میکنم, آینده, نامعلوم, اندیشم, میدانم؛, یکسان, رسیدن, سادگی, همین, راحتی, چقدر, آسان, داشتم, اتفاق, بگيرم, نيفتد, امروز, فهميدم, خواهد, افتاد, هستيم, نبايد, بيفتيم, روزگارتان, اتفاقات, قشنگ, بابام, ماشین, تصادف, کرده, داره, میده, میگم, میگه, کردم, وقتی, میکردم, دوستان, خودمه, کنین, بخونینش, خوشتون, نیومد, نطرتون, ودرموردش, بگین, کوچکم, دستش, آرام, دیوار, میگیرد, روبرو, نگاه, نمیکند, کوچکی, پایش, میخورد, افتد, باریک, خسته, میدوزد, میکشد, سقوط, وجودش, میپیچد, چیزی, درونش, میسوزد, دوباره, خودش, خورده, میبیند, انگار, میفشارد, اولین, نبودن, هیچکسها, کوچه, سیاه, ذهنش, سوزش, دردهای, مدامش, خاکستر, آتشی, دودش, رفته, حواس, نگاهش, سنگفرش, کهنه, فرسوده, پیاده, میدهد, سنگهای, پاهایش, میرود, داند, امامیداند, باید, اینجا, راهی, بینهایت, دیگر, برگشتی, نباشد, نگاهی, آمیخته, جنون, حتما, بهتر, مترسک, پوشالی, مغزهای, پوچخواهد, جغدهای, بیدار, جریان, یابد, نزدیکتر, شانه, سنگینی, موجودات, غمگینترند, آنچه, خواب, آنان, سیاهی, میدیدند, درمی, یافتند, رازهای, مگویی, استینهای, بلند, تاریکش, پنهان, گمانم, انسان, متولد, آبستن, خفته, زخمی, زیرکانه, رخنه, ناله, غمگینشان, تارو, پودش, گوشه, قلبش, تسخیر, میکنند, اینگونه, درشب, ودرشب, ونماند, شاید, جایی, مکعب, معلق, آنقدر, کهکشان, سهوا, گناهان, ازدرخت, آویزان, شکارچیان, نشانده, برایش, نمانده, بشود, زاویه, نشست, برنگشت, ندارد, هرجا, بنشینی, میخوری, گذرت, جاهایی, نباید, گریزی, گزیری, چاره, حتمااین, ریشه, ابدها, سوزانده, اندیشه, دختر, مشغول, زنان, بویی, همچون, گلهای, یاسمن, ماگنولیا, مشام, چیست, حریر, لطیف, گِردِ, مادران, حسرتِ, داشتنِ, شگفت, انگیز, زیباترین, دوشیزگان, شنیده, بزرگ, مادری, روزی, ناگهان, دریافت, شفقّتی, معطّر, خستگی, خستگیِ, افزون, دیگران, ایباراگی, نوریکو, ژاپن, آغاز, کلمهای, نسبتم, مشخص, اینحال, افتادم, شانۀ, مردی, کسرۀ, هیچجایی, نداشت, همیشه, جیبهایش, بلیت, یکسره, میآمد, دستهایم, مقصد, نامعلومی, تکان, دادم, بدانم, وضعیّت, روحیام, میدانستم, خداحافظی, کلمهایست, مرموزی, خانه, برگشتم, شستم, حالم, امّا,