کپشن های مربوط به روى

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی روى

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

اگر
كلماتى كه به زبان ميارى
روى پوستت
نمايان ميشدن،
آیا هنوزم انسان زيبايى بودى ..!؟


نيمى از زندگى مان
ميشود صرفِ اينكه به آدمهاى ديگر ثابت كنيم،
ما چقدر خوشبختيم...
به آدمهايى كه شايد خوشبختى برايشان تعريفِ ديگرى دارد
حتى اگر واقعاً هم خوشبخت باشيم،
اما همين خودنمايى،
ما را تبديل ميكند به بدبخت ترين آدمِ روى زمين!
غذايى اگر جلويمان ميگذارند،
قبل از لذت بردن از غذا،
ترجيح ميدهيم آن را به رخِ ديگران بكشيم...
سفرى اگر ميرويم،
ترجيحمان اين است كه بگوييم،
ما آمديم به بهترين نقطه ى روى زمين،تو
بمان همان جهنم هميشگى...
واردِ رابطه اگر ميشويم،عالم و آدم را با خبر ميكنيم،
كه ببينيد چقدر خاطرِ من را ميخواهد،
تو اما بمان در همان پيله ى تنهايى ات...
ما لذت بردن را پاك فراموش كرده ايم
مسيرى را ميرويم كه خطِ پايان ندارد،
فقط ميرويم كه از بقيه جا نمانيم...!


می فرمود :

در خواستگاری
به دین
و
امانتداری طرف نگاه کنید

اگر به چنین جوانی زن ندادید

تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبیر " ۷۳ انفال"

« فتنه و فساد عظیمى در زمین روى می‌هد»


بی شک
این فتنه ها و فسادها
عذاب دور شدن از حرفهای شماست یابن الرضا ...


آدمها همديگر را پيدا مى كنند…
از فاصله هاى خيلى دور
از تهِ نسبت هاى نداشته
انگار جايي نوشته بود كه اينها
بايد كنار هم باشند
مى شوند همدم
مى شوند دوست
مى شوند رفيق
اصلأ مى شوند جانِ شيرين…!
درست مى نشينند روى طاقچه ى دلِ هم
حرف هايشان يك جورِ خوبى دلنشين است
دل براى خنده هايشان ضعف مى رود؛
اصلأ بودنشان شيرين است
وقتى هم كه نيستند
هى همديگر را مرور مى كنند و مُدام
گوش به زنگِ آمدن هم هستند…
خدا اين آدم ها را نگيرد از هم...

انسان هايى كه نميبخشند
انسان هاى بدبختى هستند، آنها بار اشتباهات ديگران را روى شانه خود حمل ميكنند و خوشبختى و انرژيى كه بايد صرف ساختن زندگى خود كنند را به پاى كينه فدا ميكنند.

انسان هايى كه نميبخشند دچار نشخوار ذهنى هستند و بدى ديگران را دوباره و چندباره مرور ميكنند.
اين افراد بيشتر مريض ميشوند و احساس خوشبختى كمترى دارند.

در مقابل،كسانى كه ميبخشند سالم ترند زيرا اشتباهات ديگران را رها ميكنند تا خود آزاد شوند. فراموش نكنيد بخشيدن كسى به معناى قبول كردن آن فرد در زندگى و اجازه تكرار اشتباهش نيست.

از كودكى بخشندگى را با بخشيدن اشتباهات فرزندمان به او بياموزيم. با تنبيه كردن و داد زدن، غر زدن و غيبت كردن، درد دل كردن و سختگيرى كردن تنها كينه ورزيدن را كه باعث بدبختيست به فرزندانمان خواهيم آموخت.

٩ باورى كه باعث بروز رفتار پرخاشگرانه ميشوند:

١. در هر كارى بايد برنده شوم.
٢. اگر زورگويى نكنم، هيچكس به حرف من گوش نميدهد.
٣. جهان، پر از دشمن است. پس براى اينكه حقم را بگيرم، بايد پرخاشگرانه رفتار كنم.
٤. سازش كردن با ديگران، مساوى باخت است.
٥. بايد هر طورى شده روى ديگران تاثير بگذارم.
٦. هيچكس نبايد مانع رسيدن من به اهدافم شود.
٧. با برخى از افراد فقط بايد از طريق رفتار پرخاشگرانه ارتباط برقرار كرد.
٨. بايد ثابت كنم حق با من است و ديگران اشتباه ميكنند.
٩. جهان ناعادلانه اى است؛ وقتى كسى با من بدرفتارى ميكند، تحملش براى من خيلى مشكل است.

«صداى پدر و مادرتان را بشنويد»

پسرك در حالى كه از خانه دور شده بود، چشمش به شىء درخشانى افتاد كه در آن سوى خط راه‌آهن مى‌درخشيد. به سوى آن رفت... او يك سكه پيدا كرده بود. با خوشحالى سكه را برداشت و براى آنكه با آن چيزى بخرد، به راه افتاد.

وقتى مى‌خواست از ريل عبور كند، سكه از دستش رها شد و بين سنگريزه‌ها و ريل راه‌آهن افتاد. كودك مصمم بود سكه را به دست بياورد، بنابراين روى ريل نشست تا سكه را هر طورى كه شده از زير ريل بيرون بكشد.

در همين لحظه‌ها كه كودك روى ريل نشسته بود، مادر صداى سوت قطار را شنيد كه نزديك مى‌شد. كنار پنجره رفت تا از فرزندش بخواهد به داخل خانه برگردد، اما ديد كه فرزندش روى ريل نشسته است و به صداى سوت قطار توجهى نمى‌كند!

سرآسيمه از خانه بيرون آمد تا فرزندش را از روى ريل كنار بكشد، اما با فرزندش خيلى فاصله داشت و ممكن نبود بتواند زودتر از قطار به فرزندش برسد. در همين لحظه بود كه تمام لحظاتى را كه او با فرزندش گذرانده بود، جلوى چشمانش ظاهر شد... ناگهان او تصميم بزرگى گرفت، به جاى اينكه به سمت كودك خود بدود، روى ريل ايستاد و خواست هرطور كه شده قطار را متوقف كند. او در حالى كه بلند فرياد مى‌زد، از پسرش مى‌خواست تا زودتر از روى ريل كنار برود، ولى كودك همچنان بدون توجه به فريادهاى مادرش در تكاپوى يافتن سكه بود...

راننده قطار با ديدن زن بلافاصله ترمز را كشيد، اما ديگر دير شده بود... قطار به بهاى خون مادر، در چند قدمى كودك ايستاد...

نکته: مبادا ما نيز همچون كودكى باشيم كه به بهانه سكه‌اى، مادر و پدرمان را در حالى كه با تمام وجود براى ما و به‌خاطر ما از خودشان گذشته و مى‌گذرند، ناديده بگيريم.

‏اى دختران سرزمينم....
تركيب ابروى مشكي با پوست گندمى و لنز طوسى
فقط ميتونه از شما
يه مارمولك عظيم الجثه از نواحى صحراهاى نوادا بسازه :D
نکنین این کارو :/

ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﮔﺎﻭ ﭘﺎﺵ ﻣﯿﺸﮑﻨﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻪ ﺑﻠﻨﺪﺷﻪ ، ﮐﺸﺎﻭﺭﺯ ﺩﺍﻣﭙﺰﺷﮏ ﻣﯿﺎﺭﻩ .
ﺩﺍﻣﭙﺰﺷﮏ ﻣﯿﮕﻪ : " ﺍﮔﻪ ﺗﺎ 3 ﺭﻭﺯ ﮔﺎﻭ ﻧﺘﻮﻧﻪ ﺭﻭﻯ ﭘﺎﺵ ﻭﺍﯾﺴﺘﻪ ﮔﺎﻭ ﺭﻭ ﺑﮑﺸﯿﺪ " ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺍﯾﻨﻮ ﻣﯿﺸﻨﻮﻩ ﻭ ﻣﯿﺮﻩ ﭘﯿﺶ ﮔﺎﻭ ﻣﯿﮕﻪ :





" ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ "
ﮔﺎﻭ ﻫﯿﭻ ﺣﺮﮐﺘﯽ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ ...
ﺭﻭﺯ ﺩﻭﻡ ﺑﺎﺯ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺑﺪﻭ ﺑﺪﻭ ﻣﯿﺮﻩ ﭘﯿﺶ ﮔﺎﻭ ﻣﯿﮕﻪ :
" ﺑﻠﻨﺪﺷﻮ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ ﺭﻭ ﭘﺎﺕ ﺑﺎﯾﺴﺖ "
ﺑﺎﺯﮔﺎﻭ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﭘﺎﺵ ﻭﺍﯾﺴﺘﻪ .
ﺭﻭﺯ ﺳﻮﻡ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻣﯿﺮﻩ ﻣﯿﮕﻪ :
" ﺳﻌﯽ ﮐﻦ ﭘﺎﺷﯽ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﻤﻮﻡ ﺑﺸﻪ ﻭ ﻧﺘﻮﻧﯽ ﺭﻭ ﭘﺎﺕ ﻭﺍﯾﺴﯽ ﺩﺍﻣﭙﺰﺷﮏ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﯽ "
ﮔﺎﻭ ﺑﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﺯﻭﺭﭘﺎ ﻣﯿﺸﻪ ..
ﺻﺒﺢ ﺭﻭﺯﺑﻌﺪ ﮐﺸﺎﻭﺭﺯ ﻣﯿﺮﻩ ﺩﺭ ﻃﻮﯾﻠﻪ ﻭ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﮔﺎﻭ ﺭﻭ ﭘﺎﺵ ﻭﺍﯾﺴﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﺑﺮ ﻣﯿﮕﺮﺩﻩ ﻣﯿﮕﻪ :
ﮔﺎﻭ ﺭﻭ ﭘﺎﺵ ﻭﺍﯾﺴﺎﺩﻩ ! ﺟﺸﻦ ﻣﯿﮕﯿﺮﯾﻢ ... ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺭﻭ ﻗﺮﺑﻮﻧﻲ ﻛﻨﻴﺪ ... "

ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺍﺧﻼﻗﯽ : ﺧﻮﺩﺗﻮﻧﻮ ﻧﺨﻮﺩ ﻫﺮ ﺁﺷﯽ ﻧﮑﻨﯿﺪ !

ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻏﯿﺮ ﺍﺧﻼﻗﯽ : ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﮔﺎﻭﻯ ﮐﻤﮏ ﻧﮑﻨﯿﺪ

داستان ثروتمند بی پول !

هوا بدجورى توفانى بود و آن پسر و دختر کوچولو حسابى از سرما مچاله شده بودند. هردو لباس‌هاى کهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى‌لرزیدند.
پسرک پرسید: «ببخشین خانم! کاغذ باطله دارین» کاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به آن ها کمکی کنم. مى‌خواستم یک جورى از سر خودم بازشان کنم که چشمم به پاهاى کوچک آن ها افتاد که توى دمپایى‌هاى کهنه کوچکشان قرمز شده بود.
گفتم: «بیایین تو یه فنجون شیرکاکائوى گرم براتون درست کنم.» آن ها را داخل آشپزخانه بردم و کنار بخارى نشاندم تا پاهای شان را گرم کنند. بعد یک فنجان شیرکاکائو و کمى نان برشته و مربا به آن ها دادم و مشغول کار خودم شدم. زیر چشمى دیدم که دختر کوچولو فنجان خالى را در دستش گرفت و خیره به آن نگاه کرد. بعد پرسید: «ببخشین خانم! شما پولدارین؟ »نگاهى به روکش نخ نماى مبل هایمان انداختم و گفتم: «من اوه نه!» دختر کوچولو فنجان را با احتیاط روى نعلبکى گذاشت و گفت: «آخه رنگ فنجون و نعلبکى‌اش به هم مى خوره.»
آن ها درحالى که بسته‌هاى کاغذى را جلوى صورتشان گرفته بودند تا باران به صورتشان شلاق نزند، رفتند.
فنجان هاى سفالى آبى رنگ را برداشتم و براى اولین بار در عمرم به رنگ آن‌ها دقت کردم. بعد سیب زمینى ها را داخل آبگوشت ریختم و هم زدم. سیب زمینى، آبگوشت، سقفى بالاى سرم، همسرم، یک شغل خوب و دائمى، همه این ها به هم مى آمدند.
صندلى ها را از جلوى بخارى برداشتم و سرجایشان گذاشتم و اتاق نشیمن کوچک خانه مان را مرتب کردم. لکه هاى کوچک دمپایى را از کنار بخارى، پاک نکردم. مى خواهم همیشه آن ها را همان جا نگه دارم که هیچ وقت یادم نرود چه آدم ثروتمندى هستم.

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

كلماتى, زبان, ميارى, پوستت, نمايان, ميشدن, هنوزم, انسان, زيبايى, بودى, نيمى, زندگى, ميشود, صرفِ, اينكه, آدمهاى, ديگر, ثابت, كنيم, چقدر, خوشبختيم, آدمهايى, شايد, خوشبختى, برايشان, تعريفِ, ديگرى, دارد, واقعاً, باشيم, همين, خودنمايى, تبديل, ميكند, بدبخت, ترين, آدمِ, زمين, غذايى, جلويمان, ميگذارند, بردن, ترجيح, ميدهيم, ديگران, بكشيم, سفرى, ميرويم, ترجيحمان, بگوييم, آمديم, بهترين, نقطه, بمان, همان, جهنم, هميشگى, واردِ, رابطه, ميشويم, عالم, ميكنيم, ببينيد, خاطرِ, ميخواهد, پيله, تنهايى, فراموش, كرده, مسيرى, پايان, ندارد, بقيه, نمانيم, فرمود, خواستگاری, امانتداری, نگاه, کنید, چنین, جوانی, ندادید, تَکُنْ, فِتْنَةٌ, الْأَرْضِ, فَسادٌ, کَبیر, انفال, فتنه, فساد, عظیمى, زمین, میهد, فسادها, عذاب, حرفهای, شماست, یابن, الرضا, همديگر, پيدا, كنند, فاصله, خيلى, نسبت, نداشته, انگار, جايي, نوشته, اينها, بايد, كنار, باشند, شوند, همدم, دوست, رفيق, اصلأ, جانِ, شيرين, درست, نشينند, طاقچه, هايشان, جورِ, خوبى, دلنشين, براى, خنده, رود؛, بودنشان, وقتى, نيستند, مرور, مُدام, زنگِ, آمدن, هستند, نگيرد, نميبخشند, بدبختى, آنها, اشتباهات, شانه, ميكنند, انرژيى, ساختن, كينه, دچار, نشخوار, ذهنى, دوباره, چندباره, افراد, بيشتر, مريض, ميشوند, احساس, كمترى, دارند, مقابل, كسانى, سالم, ترند, زيرا, آزاد, نكنيد, بخشيدن, معناى, قبول, كردن, اجازه, تكرار, اشتباهش, كودكى, بخشندگى, فرزندمان, بياموزيم, تنبيه, غيبت, سختگيرى, ورزيدن, باعث, بدبختيست, خواهيم, آموخت, باورى, بروز, رفتار, كارى, برنده, زورگويى, نكنم, هيچكس, نميدهد, جهان, دشمن, بگيرم, سازش, مساوى, باخت, طورى, تاثير, بگذارم, نبايد, مانع, رسيدن, اهدافم, برخى, طريق, ارتباط, برقرار, ناعادلانه, است؛, بدرفتارى, تحملش, مشكل, صداى, مادرتان, بشنويد, پسرك, حالى, خانه, چشمش, درخشانى, افتاد, راهآهن, مىدرخشيد, خوشحالى, برداشت, آنكه, چيزى, بخرد, مىخواست, عبور, دستش, سنگريزهها, مصمم, بياورد, بنابراين, نشست, بيرون, بكشد, لحظهها, نشسته, قطار, شنيد, نزديك, مىشد, پنجره, فرزندش, بخواهد, داخل, برگردد, توجهى, نمىكند, سرآسيمه, ممكن, نبود, بتواند, زودتر, برسد, تمام, لحظاتى, گذرانده, جلوى, چشمانش, ظاهر, ناگهان, تصميم, بزرگى, گرفت, بدود, ايستاد, هرطور, متوقف, بلند, فرياد, مىزد, پسرش, برود, همچنان, بدون, فريادهاى, مادرش, تكاپوى, يافتن, راننده, ديدن, بلافاصله, ترمز, كشيد, بهاى, قدمى, نکته, مبادا, همچون, بهانه, سكهاى, پدرمان, وجود, بهخاطر, خودشان, گذشته, مىگذرند, ناديده, بگيريم, دختران, سرزمينم, تركيب, ابروى, مشكي, گندمى, طوسى, ميتونه, مارمولك, عظيم, الجثه, نواحى, صحراهاى, نوادا, بسازه, نکنین, کارو, داستان, ثروتمند, بدجورى, توفانى, کوچولو, حسابى, سرما, مچاله, بودند, هردو, لباسهاى, کهنه, گشادى, داشتند, مىلرزیدند, پسرک, پرسید, ببخشین, خانم, کاغذ, باطله, دارین, نداشتم, مالى, خودمان, چنگى, توانستم, کمکی, مىخواستم, بازشان, چشمم, پاهاى, کوچک, دمپایىهاى, کوچکشان, قرمز, گفتم, بیایین, فنجون, براتون, آشپزخانه, بردم, کنار, بخارى, نشاندم, پاهای, کنند, فنجان, شیرکاکائو, برشته, مربا, دادم, مشغول, چشمى, دیدم, خالى, خیره, پولدارین, نگاهى, روکش, نماى, هایمان, انداختم, احتیاط, نعلبکى, گذاشت, نعلبکىاش, خوره, درحالى, بستههاى, کاغذى, صورتشان, گرفته, باران, شلاق, نزند, رفتند, سفالى, برداشتم, اولین, عمرم, کردم, زمینى, آبگوشت, ریختم, سقفى, بالاى, همسرم, دائمى, آمدند, صندلى, سرجایشان, گذاشتم, اتاق, نشیمن, مرتب, نکردم, خواهم, همیشه, دارم, یادم, نرود, ثروتمندى, هستم,