کپشن های مربوط به بازنشسته

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی بازنشسته

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

. کد ملی‌تو وارد کن
. سابقه بیمه‌ تامین اجتماعی تو چک کن
.ببین اخرین دستمزدت که بیمه رد شده، چقدره!
.و چند سال مونده بازنشسته بشی
..

شبی که دیدمت
عقربه ها دونده های المپیک بودند
حالا که نیستی
مثل بازنشسته های وسط پارک
متفکرانه
دوز بازی می کنند

#رسول_ادهمی

. کپشن خاص .

شبی که دیدمت
عقربه ها دونده های المپیک بودند
حالا که نیستی
مثل بازنشسته های وسط پارک
متفکرانه
دوز بازی می کنند

#رسول_ادهمی

ته پیاز و رنده رو پرت کردم توی سینک، اشک از چشم و چارم جاری بود. در یخچال رو باز کردم و تخم مرغ رو شکستم روی گوشت، روغن رو ریختم توی ماهیتابه و اولین کتلت رو کف دستم پهن کردم و خوابوندم کف تابه ، برای خودش جلز جلز خفیفی کرد که زنگ در رو زدند.
پدرم بود. بازم نون تازه آورده بود. نه من و نه شوهرم حس و حال صف نونوایی نداشتیم.
بابام می گفت:
نون خوب خیلی مهمه ! من که بازنشسته ام، کاری ندارم ، هر وقت برای خودمون گرفتم برای شما هم میگیرم. در می زد و نون رو همون دم در می داد و می رفت. هیچ وقت هم بالا نمی اومد. هیچ وقت.
دستم چرب بود، شوهرم در را باز کرد و دوید توی راه پله.
پدرم را خیلی دوست داشت. کلا پدرم از اون جور آدمهاست که بیشتر آدمها دوستش دارند ، این البته زیاد شامل مادرم نمی شود .

صدای شوهرم از توی راه پله می اومد که به اصرار تعارف می کرد و پدر و مادرم را برای شام دعوت می کرد بالا.
برای یک لحظه خشکم زد.

ما خانواده ی سرد و نچسبی هستیم. همدیگه رو نمی بوسیم، بغل نمی کنیم، قربون صدقه هم نمیریم و از همه مهم تر سرزده و بدون دعوت جایی نمیریم.

اما خانواده ی شوهرم اینجوری نبودن، در می زدند ومیامدند تو،روزی هفده بار با هم تلفنی حرف می زدند؛ قربون صدقه هم می رفتند و قبیله ای بودند.

برای همین هم شوهرم نمی فهمید که کاری که داشت می کرد مغایر اصول تربیتی من بود و هی اصرار می کرد، اصرار می کرد.
آخر سر در باز شد و پدر مادرم وارد شدند.
من اصلا خوشحال نشدم. خونه نا مرتب بود؛ خسته بودم.تازه از سر کار برگشته بودم، توی یخچال میوه نداشتیم...
چیزهایی که الان وقتی فکرش را می کنم خنده دار به نظر میاد اما اون روز لعنتی خیلی مهم به نظر می رسید!

شوهرم توی آشپزخونه اومد تا برای مهمان ها چای بریزد و اخم های درهم رفته ی من رو دید.
پرسیدم:
برای چی این قدر اصرار کردی؟

گفت:
خوب دیدم کتلت داریم گفتم با هم بخوریم.
گفتم:
ولی من این کتلت ها رو برای فردا هم درست می کردم.

گفت:
حالا مگه چی شده؟

گفتم:
چیزی نیست ؟؟؟ !!!
در یخچال رو باز کردم و چند تا گوجه فرنگی رو با عصبانیت بیرون آوردم و زیر آب گرفتم.

پدرم سرش رو توی آشپزخونه کرد و گفت:
دختر جون، ببخشید که مزاحمت شدیم. میخوای نونها رو برات ببرم؟

تازه یادم افتاد که حتی بهشون سلام هم نکرده بودم !
پدر و مادرم تمام شب عین دو تا جوجه کوچولو روی مبل کز کرده بودند.
وقتی شام آماده شد،
پدرم یک کتلت بیشتر بر نداشت.

مادرم به بهانه ی گیاه خواری چند قاشق سالاد کنار بشقابش ریخت و بازی بازی کرد.
خورده و نخورده خداحافظی کردند و رفتند و این داستان فراموش شد و پانزده سال گذشت.
پدر و مادرم هردو فوت کردند.

چند روز پیش برای خودم کتلت درست می کردم که فکرش مثل برق ازسرم گذشت:
نکنه وقتی با شوهرم حرف می زدم پدرم صحبت های ما را شنیده بود؟
نکنه برای همین شام نخورد؟
از تصورش مهره های پشتم تیر می کشد و دردی مثل دشنه در دلم می نشیند.
راستی چرا هیچ وقت برای اون نون سنگک ها ازش تشکر نکردم؟
آخرین کتلت رو از روی ماهیتابه بر می دارم. یک قطره روغن می چکد توی ظرف و جلز محزونی می کند.
واقعا چهار تا کتلت چه اهمیتی داشت؟!
حقیقت مثل یک تکه آجر توی صورتم می خورد:

"من آدم زمختی هستم"

زمختی یعنی:
ندانستن قدر لحظه ها،
یعنی نفهمیدن اهمیت چیزها،
یعنی توجه به جزییات احمقانه و ندیدن مهم ترین ها.
حالا دیگه چه اهمیتی داشت وسط آشپزخانه ی خالی، چنگال به دست کنار ماهیتابه ای که بوی کتلت می داد، آه بکشم؟

آخ. لعنتی، چقدر دلم تنگ شده براشون؛
فقط… فقط اگر الان پدر و مادرم از در تو می آمدند، دیگه چه اهمیتی داشت خونه تمیز بود یا نه...
میوه داشتیم یا نه...
همه چیز کافی بود:
من بودم و بوی عطر روسری مادرم، دست پدرم و نون سنگک .
پدرم راست می گفت که:
نون خوب خیلی مهمه.

من این روزها هر قدر بخوام می تونم کتلت درست کنم،
اما کسی زنگ این در را نخواهد زد،
کسی که توی دستهاش نون سنگک گرم و تازه و بی منتی بود که بوی مهربونی می داد.
اما دیگه چه اهمیتی دارد؟
چیزهایی هست که وقتی از دستش دادی اهمیتشو می فهمی...!
زمخت نباشیم!

دیروز دوساعت برقمون قطع شد
گوشیمم شارژ نداشت.
.
.
.
.
.
تو این دوساعت چیزای زیادی فهمیدم
فهمیدم یه هفتس داریم خونه رو نقاشی میکنیم
بابام چهار ماهه بازنشسته شد
خواهر کوچیکم نامزد کرده
و جالبتر اینکه یه داداش دوساله دارم که اسمشو امین گذاشتن!!!?

دیروز دوساعت برقمون قطع شد
گوشیمم شارژ نداشت.
.
.
.
.
.
تو این دوساعت چیزای زیادی فهمیدم
فهمیدم یه هفتس داریم خونه رو نقاشی میکنیم
بابام چهار ماهه بازنشسته شد
خواهر کوچیکم نامزد کرده
و جالبتر اینکه یه داداش دوساله دارم که اسمشو امین گذاشتن!!!?

ﺻﺮﻓﺎ ﺟﻬﺖ ﺧﻨﺪﻫﻬﻬﻬﻪ"
ﺣﺘﻤﺎ ﺍﻧﺠﺎﻣﺶ ﺑﺪﻩ !
ﻣﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺍﻭﻥ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺍﻭﻣﺪﯼ ﺭﻭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻥ :
ﻓﺮﻭﺭﺩﯾﻦ = ﻣﻦ ﻟﯿﺲ ﺯﺩﻡ
ﺍﺭﺩﯾﺒﻬﺸﺖ = ﻣﻦ ﻓﺸﺮﺩﻡ
ﺧﺮﺩﺍﺩ = ﻣﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ
ﺕﯿﺮ = ﻣﻦ ﺻﯿﻐﻪ ﮐﺮﺩﻡ
ﻣﺮﺩﺍﺩ = ﻣﻦ ﺑﻮﺱ ﮐﺮﺩﻡ
ﺷﻬﺮﯾﻮﺭ = ﻣﻦ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﮐﺮﺩﻡ
ﻣﻬﺮ = ﻣﻦ ﺧﺎﺭﻭﻧﺪﻡ ﯾﮏ
ﺁﺑﺎﻥ = ﻣﻦ ﺑﻐﻞ ﮐﺮﺩﻡ
ﺁﺫﺭ = ﻣﻦ ﺳﻮﺍﺭ ﮐﺮﺩﻡ
ﺩﯼ = ﻣﻦ ﺗﺮﮐﻮﻧﺪﻡ
ﺑﻬﻤﻦ = ﻣﻦ ﺭﺍﺿﯽ ﮐﺮﺩﻡ
ﺍﺳﻔﻨﺪ = ﻣﻦ ﺯﺩﻡ
*
**
ﺷﻤﺎﺭﻩ ﯼ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺍﻭﻣﺪﻧﺖ ﺭﻭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻦ :
.1 ﯾﮏ ﺷﯿﻠﻨﮓ ﺭﻭ
.2 ﯾﮏ ﺑﺰ ﺭﻭ
.3 ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻣﻮﻥ ﺭﻭ
.4 ﯾﮏ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺭﻭ
.5 ﻣﻌﻠﻢ ﺟﻐﺮﺍﻓﯿﺎﻡ ﺭﻭ
.6 ﯾﮏ ﺗﺴﺒﯿﺢ ﺭﻭ
.7 ﺍﺩﮐﻠﻨﻢ ﺭﻭ
.8 ﯾﮏ ﻣﯿﻞ ﮔﺮﺩﺍﻥ ﺭﻭ
.9 ﭘﻮﺷﮏ ﺑﭽﻪ ﯼ ﺣﺴﻦ ﺁﻗﺎ ﺭﻭ
.10 ﯾﮏ ﺑﯿﺨﺎﻧﻤﺎﻥ ﺭﻭ
.11 ﯾﮏ ﻫﻮﯾﺞ ﺭﻭ
.12 ﯾﮏ ﻟﻮﻟﻪ ﭘﻠﯿﮑﺎ ﺭﻭ
.13 ﯾﮏ ﮔﺎﻧﮕﺴﺘﺮ ﺭﻭ
.14 ﯾﮏ ﭼﺎﻗﻮ ﺭﻭ
.15 ﯾﮏ ﻏﻮﺍﺹ ﺭﻭ
.16 ﯾﮏ ﻓﺎﻟﮕﯿﺮ ﺯﻥ ﺭﻭ
.17 ﯾﮏ ﻗﺎﻃﺮ ﺭﻭ
.18 ﭘﻮﻝ ﺭﻭ
.19 ﯾﮏ ﺑﺎﺯﻧﺸﺴﺘﻪ ﯼ ﺯﺍﻟﻮ ﺻﻔﺖ ﺭﻭ
.20 ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﻗﺒﻠﯿﻢ ﺭﻭ
.21 ﻋﺮﻭﺳﻤﻮﻥ ﺭﻭ
.22 ﯾﮏ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺧﻮﺍﻩ ﺭﻭ
.23 ﮐﺮﯾﺴﺘﯿﻦ ﺭﻭﻧﺎﻟﺪﻭ ﺭﻭ
.24 ﯾﮏ ﺗﻪ ﺗﻐﺎﺭﯼ ﺭﻭ
.25 ﯾﮏ ﭼﺸﻢ ﭼﺮﻭﻥ ﺭﻭ
.26 ﯾﮏ ﺧﺪﺍ ﻧﺸﻨﺎﺱ ﺭﻭ
.27 ﯾﮏ ﺯﯾﺪ ﺑﺎﺯ ﺭﻭ
.28 ﯾﮏ ﻣﻌﻠﻮﻝ ﺫﻫﻨﯽ ﺭﻭ
.29 ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺭﻭ
.30 ﯾﮏ ﻫﻨﺪﻭﻧﻪ ﺭﻭ
*
**
ﺭﻧﮓ ﭘﯿﺮﻫﻨﯽ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺍﻻﻥ ﭘﻮﺷﯿﺪﯼ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻦ :
ﻗﺮﻣﺰ = ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻣﯿﮕﻪ ﺯﻭﺭ ﺗﻮ ﺑﺎﺯﻭﺳﺖ .
ﺳﺒﺰ = ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺍﻟﻤﭙﯿﮏ ﻧﻤﺎﺩ ﯾﮏ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﻧﮕﻞ
ﺑﻮﺩﻡ .
ﻣﺸﮑﯽ = ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ .
ﺁﺑﯽ = ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻢ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﮐﻨﻢ .
ﺯﺭﺩ = ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﯾﻦ ﯾﻪ ﺷﻌﺎﺭﻩ .
ﺳﻔﯿﺪ = ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻦ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﺩﻟﻢ ﺑﺨﻮﺍﺩ ﻣﯿﮑﻨﻢ .
ﺑﻨﻔﺶ = ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﮐﻨﻢ .
ﻧﺎﺭﻧﺠﯽ = ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻡ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﻣﻦ ﯾﻪ
ﺍﺣﻤﻖ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻌﻨﺎ ﻫﺴﺘﻢ .
ﻗﻬﻮﻩ ﺍﯼ = ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎ ﮐﻼﺳﻢ .
ﺻﻮﺭﺗﯽ = ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺭﻭﯾﺎﻫﺎﻣﻮ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﮐﺮﺩ .
ﻃﻮﺳﯽ = ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﻮﺱ ﮐﺮﺩﻡ .
ﮐﺮﻣﯽ = ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﯿﮕﻦ ﯾﻪ ﻣﻮ ﺍﺯ ﺧﺮﺱ ﮐﻨﺪﻥ
ﻏﻨﯿﻤﺘﻪ .
ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ = ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻦ ﻣﺎﯾﻪ ﯼ ﻫﯿﺒﺖ ﻫﺴﺘﻢ .
*
**
ﺣﺎﻻ ﺟﻤﻼﺗﺘﻮ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻩ ﻭ ﺗﻮ comment ﺑﻨﻮﯾﺲ :))

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

ملیتو, وارد, سابقه, بیمه, تامین, اجتماعی, ببین, اخرین, دستمزدت, چقدره, مونده, بازنشسته, دیدمت, عقربه, دونده, المپیک, بودند, حالا, نیستی, پارک, متفکرانه, بازی, کنند, رسولادهمی, کپشن, پیاز, رنده, کردم, سینک, چارم, جاری, یخچال, شکستم, گوشت, روغن, ریختم, ماهیتابه, اولین, کتلت, خوابوندم, برای, خودش, خفیفی, زدند, پدرم, بازم, تازه, آورده, شوهرم, نونوایی, نداشتیم, بابام, خیلی, مهمه, کاری, ندارم, خودمون, گرفتم, میگیرم, همون, بالا, اومد, دوید, دوست, آدمهاست, بیشتر, دوستش, دارند, البته, زیاد, شامل, مادرم, صدای, اصرار, تعارف, دعوت, لحظه, خشکم, خانواده, نچسبی, هستیم, همدیگه, بوسیم, کنیم, قربون, صدقه, نمیریم, سرزده, بدون, جایی, اینجوری, نبودن, ومیامدند, روزی, هفده, تلفنی, زدند؛, رفتند, قبیله, همین, فهمید, مغایر, اصول, تربیتی, شدند, اصلا, خوشحال, نشدم, خونه, مرتب, بود؛, خسته, بودم, برگشته, میوه, چیزهایی, الان, وقتی, فکرش, خنده, میاد, لعنتی, رسید, آشپزخونه, مهمان, بریزد, درهم, رفته, پرسیدم, کردی, داریم, گفتم, بخوریم, فردا, درست, چیزی, گوجه, فرنگی, عصبانیت, بیرون, آوردم, دختر, ببخشید, مزاحمت, شدیم, میخوای, نونها, برات, ببرم, یادم, افتاد, بهشون, سلام, نکرده, تمام, جوجه, کوچولو, آماده, بهانه, گیاه, خواری, قاشق, سالاد, کنار, بشقابش, خورده, نخورده, خداحافظی, کردند, داستان, فراموش, پانزده, گذشت, هردو, ازسرم, نکنه, صحبت, شنیده, تصورش, مهره, پشتم, دردی, دشنه, نشیند, راستی, سنگک, تشکر, نکردم, آخرین, قطره, محزونی, واقعا, چهار, اهمیتی, حقیقت, صورتم, زمختی, هستم, یعنی, ندانستن, نفهمیدن, توجه, جزییات, احمقانه, ندیدن, ترین, آشپزخانه, خالی, چنگال, بکشم, براشون؛, آمدند, تمیز, کافی, روسری, روزها, بخوام, تونم, نخواهد, دستهاش, منتی, مهربونی, دارد, دستش, دادی, اهمیتشو, نباشیم, دیروز, دوساعت, برقمون, گوشیمم, شارژ, چیزای, زیادی, فهمیدم, هفتس, نقاشی, میکنیم, ماهه, خواهر, کوچیکم, نامزد, جالبتر, اینکه, داداش, دوساله, اسمشو, گذاشتن,