کپشن های مربوط به سوختگی

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی سوختگی

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

از پنجره بوی سوختگی می‌آید؛
انگار همین حوالی
یک نفر تمام گذشته‌اش را آتش زده
جنگلی را سوزانده
که یک درخت را فراموش کند!



. .

جای سوختگی رو پام بود به مامانم نشون دادم گفتم این جای چیه !؟!
گفت بچه بودی چهارشنبه سوری رفتیم خونه بابابزرگ اینا از رو اتیش پریدی
گفتم اهان پس اونجا اینطوری شد
گفت نه اومدیم خونه قاشق داغ گذاشتم رو پات تا دیگه از این غلطا نکنی ...
رفيق بى كلك ماااادر...

ﺧﺎﻧﻤﻬﺎ ﭼﻄﻮﺭ ﻧﯿﻤﺮﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯿﮑﻨﻦ؟



۱-ﻣﺎﻫﯿﺘﺎﺑﻪ ﺭﺍ ﻣﯿﺰﺍﺭﻥ ﺭﻭ ﮔﺎﺯ

۲- ﺗﻮﯼ ﻣﺎﻫﯿﺘﺎﺑﻪ ﺭﻭﻏﻦ ﻣﯿﺮﯾﺰﻥ

۳- ﺍﺟﺎﻕ ﮔﺎﺯ ﺯﯾﺮ ﻣﺎﻫﯿﺘﺎﺑﻪ ﺭﻭ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﯿﮑﻨﻦ

۴- ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻏﻬﺎ ﺭﻭ ﻣﯿﺸﮑﻨﻦ ﻭ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻧﻤﮏ ﺗﻮﯼ ﻣﺎﻫﯿﺘﺎﺑﻪ ﻣﯿﺮﯾﺰﻥ

۵- ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﻌﺪ ﻧﯿﻤﺮﻭﯼ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺭﻭ ﻧﻮﺵ ﺟﺎﻥ ﻣﯿﮑﻨﻦ







ﺁﻗﺎﯾﻮﻥ ﭼﻄﻮﺭ ﻧﯿﻤﺮﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯿﮑﻨﻦ؟



۱- ﺗﻮﯼ ﮐﺎﺑﯿﻨﺘﻬﺎﯼ ﺑﺎﻻﯾﯽ ﺁﺷﭙﺰﺧﻮﻧﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﺎﻫﯿﺘﺎﺑﻪ ﻣﯿﮕﺮﺩﻥ

۲- ﺗﻮﯼ ﮐﺎﺑﯿﻨﺘﻬﺎﯼ ﭘﺎﯾﯿﻨﯽ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﺎﻫﯿﺘﺎﺑﻪ ﻣﯿﮕﺮﺩﻥ ﻭ ﺑﻼﺧﺮﻩ ﭘﯿﺪﺍﺵ ﻣﯿﮑﻨﻦ

۳- ﻣﺎﻫﯿﺘﺎﺑﻪ ﺭﻭ ﺭﻭﯼ ﺍﺟﺎﻕ ﮔﺎﺯ ﻣﯿﺬﺍﺭﻥ

۴- ﺗﻮﯼ ﻣﺎﻫﯿﺘﺎﺑﻪ ﺭﻭﻏﻦ ﻣﯿﺮﯾﺰﻥ

۵- ﺗﻮﯼ ﯾﺨﭽﺎﻝ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻍ ﻣﯿﮕﺮﺩﻥ

۶- ﯾﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻍ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﮑﻨﻦ

۷- ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﻓﺤﺶ ﻣﯿﺪﻥ

۸- ﺩﻧﺒﺎﻝ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﻣﯿﮕﺮﺩﻥ

۹- ﺑﺎ ﻓﻨﺪﮎ ﺍﺟﺎﻕ ﮔﺎﺯ ﺭﻭ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﻭ ﺑﻮﯼ ﺳﺮﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﻭﺩ ﺁﺷﭙﺰﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﺑﺮ ﻣﯿﺪﺍﺭﻩ

۱۰- ﻣﺎﻫﯿﺘﺎﺑﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﺸﻮﺭﻥ (ﺑﮕﻮ ﭼﺮﺍ ﺭﻭﻏﻨﺶ ﺑﻮﯼ ﺗﺮﺷﯽ ﻣﯿﺪﺍﺩ )!





۱۱- ﻣﺎﻫﯿﺘﺎﺑﻪ ﺭﻭ ﺭﻭﯼ ﺍﺟﺎﻕ ﮔﺎﺯ ﻣﯿﺬﺍﺭﻥ ﻭ ﺗﻮﺵ ﺭﻭﻏﻦ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﻣﯿﺮﯾﺰﻥ

۱۲- ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻏﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﮐﺎﺑﯿﻨﺖ ﺳﺮ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻭ ﮐﻒ ﺁﺷﭙﺰﺧﻮﻧﻪ ﭘﻬﻦ ﺷﺪﻩ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﭘﺎﮎ ﻣﯿﮑﻨﻦ

۱۳- ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﻓﺤﺶ ﻣﯿﺪﻥ ﻭ ﻟﺒﺎﺱ ﻣﯿﭙﻮﺷﻦ

۱۴- ﻣﯿﺮﻥ ﺳﺮﺍﻍ ﺑﻘﺎﻟﯽ ﺳﺮ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ۲۰ ﺗﺎ ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻍ ﻣﯿﺨﺮﻥ ﻭ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩﻥ

۱۵- ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺭﻭ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﻭ ﺻﺪﺍﺵ ﺭﻭ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯿﮑﻨﻦ

۱۶- ﺭﻭﻏﻦ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﺮﯾﺰﻥ ﺗﻮﯼ ﺳﻄﻞ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺭﻭﻏﻦ ﺗﻮﯼ ﻣﺎﻫﯿﺘﺎﺑﻪ ﻣﯿﺮﯾﺰﻥ

۱۷- ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻏﻬﺎ ﺭﻭ ﻣﯿﺸﮑﻨﻦ ﻭ ﺗﻮﯼ ﻣﺎﻫﯿﺘﺎﺑﻪ ﻣﯿﺮﯾﺰﻥ

۱۸- ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻧﻤﮑﺪﻭﻥ ﻣﯿﮕﺮﺩﻥ

۱۹- ﻧﻤﮑﺪﻭﻥ ﺧﺎﻟﯽ ﺭﻭ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﻓﺤﺶ ﻣﯿﺪﻥ

۲۰- ﺩﻧﺒﺎﻝ ﮐﯿﺴﻪﺀ ﻧﻤﮏ ﻣﯿﮕﺮﺩﻥ ﻭ ﺑﻼﺧﺮﻩ ﭘﯿﺪﺍﺵ ﻣﯿﮑﻨﻦ

۲۱- ﻧﻤﮑﺪﻭﻥ ﺭﻭ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻧﻤﮏ ﻣﯿﮑﻨﻦ

۲۲- ﺻﺪﺍﯼ ﮔﺰﺍﺭﺷﮕﺮ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ ﺭﻭ ﻣﯿﺸﻨﻮﻥ ﻭ ﻣﯿﺪﻭﻥ ﺟﻠﻮﯼ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ

۲۳- ﻧﻤﮑﺪﻭﻥ ﺭﻭ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﻣﯿﺬﺍﺭﻥ ﻭ ﻣﺤﻮ ﺗﻤﺎﺷﺎﯼ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ ﻣﯿﺸﻦ

۲۴- ﺑﻮﯼ ﺳﻮﺧﺘﮕﯽ ﺭﻭ ﺍﺳﺘﺸﻤﺎﻡ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﻭ ﻣﯿﺪﻭﻥ ﺗﻮﯼ ﺁﺷﭙﺰﺧﻮﻧﻪ

۲۵- ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﻓﺤﺶ ﻣﯿﺪﻥ ﻭ ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻏﻬﺎﯼ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺭﻭ ﺗﻮﯼ ﺳﻄﻞ ﻣﯿﺮﯾﺰﻥ

۲۶- ﺗﻮﯼ ﻣﺎﻫﯿﺘﺎﺑﻪ ﺭﻭﻏﻦ ﻭ ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻍ ﻣﯿﺮﯾﺰﻥ

۲۷- ﺑﺎ ﭼﻨﮕﺎﻝ ﻓﻠﺰﯼ ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻏﻬﺎ ﺭﻭ ﻫﻢ ﻣﯿﺰﻧﻦ

۲۸- ﺻﺪﺍﯼ ﮔــــــــــﻞ ﺭﻭ ﺍﺯ ﮔﺰﺍﺭﺷﮕﺮ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ ﻣﯿﺸﻨﻮﻥ ﻭ ﻣﯿﺪﻭﻥ ﺟﻠﻮﯼ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ

۲۹- ﺳﺮﯾﻊ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩﻥ ﺗﻮﯼ ﺁﺷﭙﺰﺧﻮﻧﻪ

۳۰- ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻏﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺫﺭﺍﺕ ﺗﻔﻠﻮﻥ ﮐﻨﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺗﻮﺳﻂ ﭼﻨﮕﺎﻝ ﻣﺨﻠﻮﻁ ﺷﺪﻩ ﺭﻭ ﺗﻮﯼ ﺳﻄﻞ ﻣﯿﺮﯾﺰﻥ




۳۱- ﻣﺎﻫﯿﺘﺎﺑﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﻨﺪﺍﺯﻥ ﺗﻮﯼ ﺳﯿﻨﮏ

۳۲- ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻇﺮﻓﻬﺎﯼ ﻣﺴﯽ ﻣﯿﮕﺮﺩﻥ

۳۳- ﻗﺎﺑﻠﻤﻪﺀ ﻣﺴﯽ ﺭﻭ ﺭﻭﯼ ﺍﺟﺎﻕ ﮔﺎﺯ ﻣﯿﺬﺍﺭﻥ ﻭ ﺗﻮﺵ ﺭﻭﻏﻦ ﻭ ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻍ ﻣﯿﺮﯾﺰﻥ

۳۴- ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﻪ ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻏﻬﺎ ﺯﻝ ﻣﯿﺰﻧﻦ

۳۵- ﯾﺎﺩ ﻧﻤﮏ ﻣﯿﻔﺘﻦ ﻭ ﻣﯿﺮﻥ ﻧﻤﮑﺪﻭﻥ ﺭﻭ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺑﺮﻣﯿﺪﺍﺭﻥ

۳۶- ﭼﻨﺪ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻣﯿﮑﻨﻦ

۳۷- ﯾﺎﺩ ﻏﺬﺍ ﻣﯿﻔﺘﻦ ﻭ ﻣﯿﺪﻭﻥ ﺗﻮﯼ ﺁﺷﭙﺰﺧﻮﻧﻪ

۳۸- ﺭﻭﯼ ﺑﺎﻗﯿﻤﺎﻧﺪﻩﺀ ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻏﯽ ﮐﻪ ﮐﻒ ﺁﺷﭙﺰﺧﻮﻧﻪ ﭘﻬﻦ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻟﯿﺰ ﻣﯿﺨﻮﺭﻥ

۳۹- ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﻓﺤﺶ ﻣﯿﺪﻥ ﻭ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯿﺸﻦ

۴۰- ﻧﻤﮑﺪﻭﻥ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺭﻭ ﺗﻮﯼ ﺳﻄﻞ ﻣﯿﻨﺪﺍﺯﻥ

۴۱- ﻗﺎﺑﻠﻤﻪ ﺭﻭ ﺑﺮﻣﯿﺪﺍﺭﻥ ﻭ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﻭﻟﺶ ﻣﯿﮑﻨﻦ

۴۲- ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﻓﺤﺶ ﻣﯿﺪﻥ ﻭ ﺍﻧﮕﺸﺘﻬﺎﺷﻮﻥ ﮐﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺭﻭ ﺯﯾﺮ ﺁﺏ ﻣﯿﮕﯿﺮﻥ

۴۳- ﺑﺎ ﯾﻪ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺗﻨﻈﯿﻒ ﻗﺎﺑﻠﻤﻪ ﺭﻭ ﺑﺮﻣﯿﺪﺍﺭﻥ

۴۴- ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺗﻮﺳﻂ ﺷﻌﻠﻪ ﺁﺗﯿﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﺷﻮﻥ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﻦ

۴۵- ﻧﯿﻤﺮﻭﯼ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺭﻭ ﺟﻠﻮﯼ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﻣﯿﺨﻮﺭﻥ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﻓﺤﺶ ﻣﯿﺪﻥ

""به ۸ دلیل با گوشی به رختخواب نروید"""
1.گوشی موبایل باعث می‌شود
تا به‌خواب رفتن دشوارتر شود.
2.وقتی از خواب بلند می‌شوید احساس می‌کنید، خواب کافی نداشته‌اید.
3.خطر سوختگی در اثر آتش گرفتن گوشی واقعی است.
4. آلودگی روی گوشی موبایل از آلودگی سرویس‌های بهداشتی بیشتر است.
5. گوشی موبایل باعث افسردگی می‌شود، پس حداقل شب ها از استفاده گوشی خوداری نمایید.
6. استفاده مفرط از گوشی موبایل باعث "نوموفوبیا" می‌شود ؛ترس دور شدن از گوشی و شبکه های اجتماعی ؛
7.چشم‌هایتان به دلیل استفاده مستمر درد می‌گیرد و در نتیجه زودتر ضعیف می شود.
8. گوشی موبایل شما را در معرض تشعشعات قرار می‌دهد

میدانی ، روزی که ماجرای عشق تو را به مادرم گفتم ، چه اتفاقی افتاد ؟!!
اصلأ بگذار از اول برایت بگویم...
قبل از اینکه حرفی بزنم موهایم را باز کردم و روی شانه أم ریختم مادرم گفته بود موهایت را که باز میکنی انگار چندسال بزرگتر میشوی...میخواستم وقتی از عشق تو میگویم بزرگ باشم ...
بعد از آن دو استکان چای ریختم، بین خودمان بماند اما دستم را سوزاندم و نتوانستم بگویم آخ ، بلکه دلم آرام بگیرد ، مجبور بودم چون مادر اگر میفهمید بزرگ شدنم را باور نمیکرد ... دست سوخته أم را زیر سینی پنهان کردم چای را مقابلش گذاشتم و کنارش نشستم ، عشقت توی دلم مثل قند آب میشد و نمیدانستم از کجا باید شروع کنم.....باتردید گفتم :"مادرجان،اگر آدم عاشق باشد زندگی چقدر دلنشین تر بر آدم میگذرد ، نه؟"
عینک مطالعه را از چشمش برداشت و نگاهش را به موهایم دوخت ، انگار که حساب کار دستش آمده باشد ، نگاهش را از من گرفت و بین گل های قالی ، گم کرد.
+"عشق" چیز عجیبی ست دخترکم ، انگار که جهانی را توی مردمک چشمت داشته باشی و دیگر هیچ نبینی ، هیچ نخواهی و با تمام ندیدن ها و نخواستن ها بازهم شاد باشی و دلخوش....
عشق اما خطرات خاص خودش را دارد ، عاشق که باشی باید از خیلی چیزها بگذری ، گاهی از خوشی هایت ، گاهی از خودت ، گاهی از جوانی أت ...
دستی به موهای کوتاهش کشید و ادامه داد :
عاشقی برای بعضی ها فقط از دست دادن است ...
برای بعضی ها هم بدست آوردن...اما من فکر میکنم زنها بیشتر از دست میدهند...
گاهی موهایشان را ، که مبادا تار مویی در غذا معشوقه ی شان را بیازارد ...
گاهی ناخن های دستشان را ، که مبادا تمیز نباشد و معشوقه شان را ناراحت کند..
گاهی عطرشان را توی آشپزخانه با بوی غذا عوض میکنند
دستشان را میسوزانند و آخ نمیگویند "...
مکث کرد و سوختگی روی دستش را با انگشت پوشاند :
"گاهی نمیخرند ، نمیپوشند، نادیده میگیرند که معشوقه شان ناراحت نشود ، تازه ماجرا ادامه دار تر میشود وقتی زنها حس مادری را تجربه میکنند ، عشقی صد برابر بزرگتر با فداکاری هایی که در زبان نمیگنجد..
دخترکم عاشقی بلای جان آدم نیست اما اگر زودتر از وقتش به سرت بیاید از پا در می آیی"..
لبخندی زدم ، از جایم بلند شدم و به اتاقم رفتم ، جای سوختگی روی دستم واضح تر شده بود ، رو به روی آینه ایستادم و به خودم نگاه کردم...عاشقی چقدر به من نمی آمد ، موهایم را بافتم ، دلم میخواست دختر کوچک خانواده بمانم ، برای بزرگ شدن زود بود ...خیلی زود...!!

#نازنین_عابدین_پور

تو بیمارستان سوانح سوختگی آینه پیدا نمیشه، چون میخوان مریضهایی که صورتشون سوخته نتونن خودشون رو ببینن؛ میخوان امیدشون به زندگی از بین نره.

بعضی حقیقتها رو به آدم نگین، رحم داشته باشین

یه شبایی اصن نگذشت اما ما ازش گذشتیم…!
یه شبایی هم بد گذشت…سخت گذشت…
یه شبایی داد زدیم اما جز دلمون هیچ کس صدامونو نشنید…!
یه شبایی همه چیز بود به جز اونی که باید می بود…
یه شبایی هوا عجیب دونفره بود اما همون شبا ما بودیمو تنهاییمون…
یه شبایی نفسمون برید از این همه بغض…
یه شبایی نفس کم آوردیم اما دوم آوردیم!…
یه شبایی فقط زنده بودیم…زندگی نکردیم!
یه شبایی زنده هم نبودیم…فقط بودیم!….همین…
حالا یک دقیقه سکوت بخاطر همه این شب هایی که با اندوه سپری کردیم…شبهایی که شاید بارها و بارها توی تنهاییهامون شکستیم و هیچکس نفهمید جز دلمون…دلی که بازی خورده بود و بوی سوختگی می داد!

ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﺟﺎﯼ ﺳﻮﺧﺘﮕﯽ ﮐﻮﭼﯿﮏ ﺭﻭﯼ ﺯﺍﻧﻮﻡ ﺩﯾﺪﻡ
ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﯾﻦ ﺟﺎﯼ ﭼﯿﻪ؟
ﮔﻔﺖ : ﺣﺪﻭﺩﺍ 5-6 ﺳﺎﻟﺖ ﺑﻮﺩ؛ﺷﻠﻮﺍﺭﮎ ﭘﺎﺕ ﺑﻮﺩ
ﭼﻬﺎﺭﺷﻨﺒﻪ ﺳﻮﺭﯼ ﻫﻢ ﺑﻮﺩ،ﺑﺎ ﭘﺴﺮﻋﻤﻮﻫﺎﺕ ﺭﻓﺘﯽ ﺍﺯ
ﺭﻭﯼ ﺁﺗﯿﺶ ﭘﺮﯾﺪﯼ !
ﮔﻔﺘﻢ : ﺁﻫﺎﻥ ... ﭘﺲ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺳﻮﺧﺘﻪ !
ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﻧﺴﻮﺧﺘﯽ،ﺍﻭﻣﺪﯼ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺎ
ﻗﺎﺷﻖ ﺳﻮﺯﻭﻧﺪﻣﺖ
ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﯽ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺟﺎﯾﯽ ﻧﺮﯼ !..
ﻣﺎﺩﺭ من ﻣﺎﺩﺭ ﻣﻦ
ﺗﻮ ﯾﺎﺭﯼ ﻭ ﯾﺎﻭﺭ ﻣﻦ

اینجا جا داره از خمیر دندون تشکر کنم
به خاطر خدمات شایانی که سالهاست در ایران به بیماران دچار سوختگی درجه پایین ارائه میدهد و هیچ وقت با تبلیغ ضد سوختگی بر روی خودش ریا نکرده و فقط میگه من حافظ دهان و دندان شما هستم...

چسبیدم ب بخاری, از لباسام بوی سوختگی در اومد ولی گرم نشدم! این دیگه سرما نیست مسخره بازیه :|

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

پنجره, سوختگی, میآید؛, انگار, همین, حوالی, تمام, گذشتهاش, جنگلی, سوزانده, درخت, فراموش, مامانم, نشون, دادم, گفتم, بودی, چهارشنبه, سوری, رفتیم, خونه, بابابزرگ, اینا, اتیش, پریدی, اهان, اونجا, اینطوری, اومدیم, قاشق, گذاشتم, دیگه, غلطا, نکنی, رفيق, ماااادر, دلیل, گوشی, رختخواب, نروید, موبایل, باعث, میشود, بهخواب, رفتن, دشوارتر, وقتی, بلند, میشوید, احساس, میکنید, کافی, نداشتهاید, گرفتن, واقعی, آلودگی, سرویسهای, بهداشتی, بیشتر, افسردگی, حداقل, استفاده, خوداری, نمایید, مفرط, نوموفوبیا, ؛ترس, شبکه, اجتماعی, چشمهایتان, مستمر, میگیرد, نتیجه, زودتر, ضعیف, معرض, تشعشعات, قرار, میدهد, میدانی, روزی, ماجرای, مادرم, اتفاقی, افتاد, اصلأ, بگذار, برایت, بگویم, اینکه, حرفی, بزنم, موهایم, کردم, شانه, ریختم, گفته, موهایت, چندسال, بزرگتر, میخواستم, میگویم, باشم, استکان, خودمان, بماند, دستم, سوزاندم, نتوانستم, بلکه, آرام, بگیرد, مجبور, بودم, میفهمید, شدنم, باور, نمیکرد, سوخته, سینی, پنهان, مقابلش, کنارش, نشستم, عشقت, میشد, نمیدانستم, باید, شروع, باتردید, مادرجان, عاشق, باشد, زندگی, چقدر, دلنشین, میگذرد, عینک, مطالعه, چشمش, برداشت, نگاهش, دوخت, حساب, دستش, آمده, قالی, عجیبی, دخترکم, جهانی, مردمک, چشمت, باشی, دیگر, نبینی, نخواهی, ندیدن, نخواستن, بازهم, دلخوش, خطرات, خودش, دارد, خیلی, چیزها, بگذری, گاهی, خوشی, خودت, جوانی, دستی, کوتاهش, کشید, ادامه, عاشقی, بعضی, دادن, بدست, آوردن, میکنم, زنها, میدهند, موهایشان, مبادا, مویی, معشوقه, بیازارد, ناخن, دستشان, تمیز, نباشد, ناراحت, عطرشان, آشپزخانه, میکنند, میسوزانند, نمیگویند, انگشت, پوشاند, نمیخرند, نمیپوشند, نادیده, میگیرند, نشود, تازه, مادری, تجربه, عشقی, برابر, فداکاری, هایی, زبان, نمیگنجد, بلای, نیست, وقتش, بیاید, لبخندی, جایم, اتاقم, رفتم, واضح, آینه, ایستادم, بافتم, کوچک, خانواده, بمانم, بیمارستان, سوانح, پیدا, نمیشه, میخوان, مریضهایی, صورتشون, نتونن, خودشون, ببینن؛, امیدشون, حقیقتها, نگین, باشین, شبایی, نگذشت, گذشتیم, گذشتسخت, زدیم, دلمون, صدامونو, نشنید, اونی, دونفره, همون, بودیمو, تنهاییمون, نفسمون, برید, آوردیم, زنده, نکردیم, نبودیمفقط, حالا, دقیقه, سکوت, بخاطر, اندوه, سپری, شاید, بارها, شکستیم, هیچکس, نفهمید, دلموندلی, بازی, خورده, اینجا, داره, خمیر, دندون, تشکر, خدمات, شایانی, سالهاست, ایران, بیماران, دچار, درجه, پایین, ارائه, تبلیغ, نکرده, میگه, حافظ, دهان, دندان, هستم, چسبیدم, بخاری, لباسام, نشدم, سرما, مسخره, بازیه,