کپشن های مربوط به اطاق

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی اطاق

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

عشق
نم نم بارانی ست که
شیشه تنهایی
اطاقت را بی هوا
می کوبد
سر زده می بارد
درفصلی که انتظار باران را
نداری
آه که آمدنت پشت شیشه
تداعی کننده بارش های
عاشقانه پاییزی ست

خاطره ای از یک پزشک متخصص اطفال

من دکتر س.ص متخصص اطفال هستم.
سالها قبل چکی از بانک نقد کردم و بیرون آمدم ؛
کنار بانک دستفروشی بساط باطری ، ساعت ،فیلم و اجناس دیگری پهن کرده بود.
دیدم مقداری هم سکه دو ریالی در بساطش ریخته است.

آن زمان تلفنهای عمومی با سکه های دو ریالی کار میکردند.
جلو رفتم یک تومان به او دادم و گفتم دو ریالی بده ؛
او با خوشرویی پولم را با دو سکه بهم پس داد و گفت: اینها صلواتی است!

گفتم: یعنی چه؟ گفت: برای سلامتی خودت صلوات بفرست و سپس به نوشته روی میزش اشاره کرد.
(دو ریالی صلواتی موجود است)

باورم نشد ، ولی چند نفر دیگر هم
مراجعه کردند و به آنها هم...

گفتم: مگر چقدر درآمد داری که این همه دو ریالی مجانی میدهی؟

با کمال سادگی گفت:
۲۰۰ تومان که ۵۰ تومان آن را در راه خدا و برای این که کار مردم راه بیفتد دو ریالی میگیرم و صلواتی میدهم.

مثل اینکه سیم برق به بدنم وصل کردند، بعد از یک عمر که برای پول دویدم و حرص زدم ،دیدم این دست فروش از من خوشبخت تر است که یک چهارم از مالش را برای خدا میدهد،
در صورتی که من تاکنون به جرأت میتوانم بگویم یک قدم به راه خدا نرفتم و یک مریض مجانی نیز نپذیرفتم .

احساساتی شدم و دست کردم ده تومان به طرف او گرفتم .
آن جوان با لبخندی مملو از صفا گفت: برای خدا دادم که شما را خوشحال کنم . این بار یک اسکناس صد تومانی به طرفش گرفتم و او باز همان حرفش را تکرار کرد.

من که خیلی مغرور تشریف دارم مثل یخی در گرمای تابستان آب شدم...

به او گفتم : چه کاری میتوانم بکنم؟ گفت: خیلی کارها آقا! شغل شما چیست؟ گفتم: پزشکم.
گفت: آقای دکتر شب های جمعه در مطب را باز کن و مریض صلواتی بپذیر. نمیدانید چقدر ثواب دارد!

صورتش را بوسیدم و در حالی که گریان شده بودم ، خودم را درون اتومبیلم انداختم و به منزل رفتم.
دگرگون شده بودم ،
ما کجا اینها کجا؟!

از آن روز دادم تابلویی در اطاق انتظار
مطبم نوشتند با این مضمون؛


دوستان و آشنایان طعنه ام زدند،
اما گفته های آن دست فروش در گوشم همیشه طنین انداز بود و این بیت سعدی:

گفت باور نمی کردم که تو را
بانگ مرغی چنین کند مدهوش
گفت این شرط آدمیت نیست
مرغ تسبیح گوی و ما خاموش ..


راستى یك سوال :

شغل شما چیه؟

قضاوت زودهنگام ممنوع:

دختر کوچولوی ملوس دو تا سیب در دو دست داشت. در این موقع مادرش وارد اطاق شد. چشمش به دو دست او افتاد. گفت، "یکی از سیباتو به من میدی؟" دخترک نگاهی خیره به مادرش انداخت و نگاهی به این سیب و سپس آن سیب. اندکی اندیشید. سپس یک گاز بر این سیب زد و گازی به آن سیب. لبخند روی لبان مادرش ماسید. سیمایش داد میزد که چقدر از دخترکش نومید شده است. امّا، دخترک لحظه‌ای بعد یکی از سیب‌های گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت، "بیا مامان این سیب شیرین‌تره!" مادر خشکش زد. چه اندیشه‌ای به ذهن خود راه داده بود و دخترکش در چه اندیشه بود.
هر قدر باتجربه باشید، در هر مقامی که باشید، هر قدر خود را دانشمند بدانید، قضاوت خود را اندکی به تأخیر اندازید و بگذارید طرف مقابل شما فرصتی برای توضیح داشته باشد

دقت کردین تو سریال های ایرانی طرف 250 متر آپارتمان دوبلکس با 4 تا اطاق خواب رهن میکنه آخرش هم می بینی طرف کارمنده!
.
.
.
همش واسم سئواله اینا کارمند کجا هستن ؟!

قضاوت زودهنگام ممنوع
دختر کوچولوی ملوس دو تا سیب در دو دست داشت. در این موقع مادرش وارد اطاق شد. چشمش به دو دست او افتاد. گفت، "یکی از سیباتو به من میدی؟" دخترک نگاهی خیره به مادرش انداخت و نگاهی به این سیب و سپس آن سیب. اندکی اندیشید. سپس یک گاز بر این سیب زد و گازی به آن سیب. لبخند روی لبان مادرش ماسید. سیمایش داد میزد که چقدر از دخترکش نومید شده است. امّا، دخترک لحظه‌ای بعد یکی از سیب‌های گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت، "بیا مامان این سیب شیرین‌تره!" مادر خشکش زد. چه اندیشه‌ای به ذهن خود راه داده بود و دخترکش در چه اندیشه بود.
هر قدر باتجربه باشید، در هر مقامی که باشید، هر قدر خود را دانشمند بدانید، قضاوت خود را اندکی به تأخیر اندازید و بگذارید طرف مقابل شما فرصتی برای توضیح داشته باشد.


دختر کوچولوی ملوس دو تا سیب در دو دست داشت.
در این موقع مادرش وارد اطاق شد . . . چشمش به دو دست او افتاد.
 گفت، “یکی از سیباتو به من میدی؟”
 اندکی اندیشید. . . . سپس یک گاز بر این سیب زد و گازی به آن سیب. . . .
 لبخند روی لبان مادرش ماسید. . . .
 سیمایش داد میزد که چقدر از دخترکش نومید شده است . . .
 امّا، دخترک لحظه‌ای بعد یکی از سیب‌های گاز زده را به طرف مادر گرفت
 و گفت، “بیا مامان این سیب شیرین‌تره!”

 مادر خشکش زد . . .
 چه اندیشه‌ای به ذهن خود راه داده بود و دخترکش در چه اندیشه بود.
هر قدر باتجربه باشید، در هر مقامی که باشید، هر قدر خود را دانشمند بدانید،
 قضاوت خود را اندکی به تأخیر اندازید
 و بگذارید طرف مقابل شما فرصتی برای توضیح داشته باشد.


 قضاوت زودهنگام ممنوع
!!!!

قديما شبا تو بالا پشت بوم ميخوابيديم و ستاره ها رو مي شمرديم و دلمون به وسعت يه آسمون بود.
اين روزها چشم ميندازيم به سقف محقر اطاقمون و گرفتاريامونو مي شمريم!

قديما يه تلويزيون سياه و سفيد داشتيم و يه دنياي رنگي،
اين روزا تلويزيوناي رنگي و سه بعدي و يه دنياي خاكستري!

قديما اگه نون و تخم مرغ تموم ميشد راحت مي پريديم و زنگ همسايه رو هر ساعتي از شبانه روز مي زديم و كلي باهاش مي خنديديم
اين روز ها اگه همزمان در واحد اونا باز شه بر ميگرديم تا كه مجبور نشيم باهاش سلام عليك كنيم!

قديما از هر فرصتي استفاده مي كرديم كه با دوستا و فاميل ارتباط داشته باشيم چه با نامه چه كارت و چه حضوري.
اين روزها با "بهترین دستگاه های رسانه ای" هم ارتباط با هم نداريم!

قديما تو يه محله جديد هم كه مي رفتيم با دقت و اشتياق به همه جا نگاه مي كرديم.
اين روزها دنيا را از پشت دوربيناي عكاسي و فيلمبرداري مي بينيم!

قدیما یه پنجشنبه جمعه بودو یه خونه پدر بزرگ با فکافامیل این روزا پر از تعطیلی ولی کو پدربزرگ؟؟کو اون فامیل کو اون خونه ؟؟؟

قديما تو قديما موند..

تنگه هرمز

.
.
.
.
.
همسر هرمز در حال پوشیدن شلوار در اطاق پورو...
خدایی اینو نشنیده بودینا!

قدیم وقتی میخواستی زن بگیری یه دیپلم میگرفتی دوسال میرفتی خدمت مقدس سربازی بعد دو تا اطاق کرایه میکردی دست همسر مهربانتو میگرفتی میرفتی سر زندگیت. الان دیگه علم پیشرفت کرده یعنی با دیپلم و پایان خدمت پاستیل خِرسیم تو صفحه دوم شناسنامت نمیندازن.> برا همین الان برا اینکه زن بگیری باید بری لیسانس بگیری با لیسانس که کار نمیدن که بعد باید بری فوق لیسانس بگیری بعد بدون پایان خدمت که به کسی کار نمیدن .> بعد با مدرک فوق لیسانس باید دوسال بری خدمت مقدس سربازی.> بعد که از اونجا اومدی سربازیت تموم شد باید بگردی دنبال کار ماهی 800 هزار تومن که باز با ماهی 800 هزار تومن پاستیل خِرسیم توصورتت نمیدازن ، در نتیجه میری سراغ یه کار دوم.> بعد با کمک پدر،اقوام، خویشان، دوستان، همسایه بالاخره میتونی رو پای خودت وایسی بعد که رو پای خودت وایسادی میشه 42 سالت بعد در سن 42 سالگی باید بگردی تو شهر ببینی زن بت میدن یا نه!



شوخی کردم-مهران مدیری

قدیم وقتی میخواستی زن بگیری یه دیپلم میگرفتی دوسال میرفتی خدمت مقدس سربازی بعد دو تا اطاق کرایه میکردی دست همسر مهربانتو میگرفتی میرفتی سر زندگیت.

الان دیگه علم پیشرفت کرده
یعنی با دیپلم و پایان خدمت پاستیل خِرسیم تو صفحه دوم شناسنامت نمیندازن.
برا همین الان برا اینکه زن بگیری باید بری لیسانس بگیری با لیسانس که کار نمیدن که بعد باید بری فوق لیسانس بگیری بعد بدون پایان خدمت که به کسی کار نمیدن .
بعد با مدرک فوق لیسانس باید دوسال بری خدمت مقدس سربازی.
بعد که از اونجا اومدی سربازیت تموم شد باید بگردی دنبال کار ماهی 800 هزار تومن که باز با ماهی 800 هزار تومن پاستیل خِرسیم توصورتت نمیدازن ، در نتیجه میری سراغ یه کار دوم.
بعد با کمک پدر،اقوام، خویشان، دوستان، همسایه بالاخره میتونی رو پای خودت وایسی بعد که رو پای خودت وایسادی میشه 42 سالت بعد در سن 42 سالگی باید بگردی تو شهر ببینی زن بت میدن یا نه!

شوخی کردم-مهران مدیری

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

بارانی, شیشه, تنهایی, اطاقت, کوبد, بارد, درفصلی, انتظار, نداری, آمدنت, تداعی, کننده, بارش, عاشقانه, پاییزی, خاطره, پزشک, متخصص, اطفال, دکتر, هستم, سالها, بانک, کردم, بیرون, آمدم, کنار, دستفروشی, بساط, باطری, ساعت, فیلم, اجناس, دیگری, کرده, دیدم, مقداری, ریالی, بساطش, ریخته, زمان, تلفنهای, عمومی, میکردند, رفتم, تومان, دادم, گفتم, خوشرویی, پولم, اینها, صلواتی, یعنی, برای, سلامتی, خودت, بفرست, نوشته, میزش, اشاره, موجود, باورم, مراجعه, آنها, چقدر, درآمد, مجانی, میدهی, کمال, سادگی, مردم, بیفتد, میگیرم, میدهم, اینکه, بدنم, دویدم, خوشبخت, چهارم, مالش, میدهد, صورتی, تاکنون, جرأت, میتوانم, بگویم, نرفتم, مریض, نپذیرفتم, احساساتی, گرفتم, جوان, لبخندی, مملو, خوشحال, اسکناس, تومانی, طرفش, همان, حرفش, تکرار, خیلی, مغرور, تشریف, دارم, گرمای, تابستان, کاری, بکنم, کارها, چیست, پزشکم, آقای, جمعه, بپذیر, نمیدانید, ثواب, دارد, صورتش, بوسیدم, حالی, گریان, بودم, خودم, درون, اتومبیلم, انداختم, منزل, دگرگون, تابلویی, مطبم, نوشتند, مضمون؛, دوستان, آشنایان, طعنه, زدند, گفته, گوشم, همیشه, طنین, انداز, سعدی, بانگ, مرغی, چنین, مدهوش, آدمیت, نیست, تسبیح, خاموش, راستى, سوال, قضاوت, زودهنگام, ممنوع, دختر, کوچولوی, ملوس, داشت, موقع, مادرش, وارد, چشمش, افتاد, سیباتو, میدی, دخترک, نگاهی, خیره, اندکی, اندیشید, گازی, لبان, ماسید, سیمایش, میزد, دخترکش, نومید, امّا, لحظهای, سیبهای, مامان, شیرینتره, خشکش, اندیشهای, داده, باتجربه, باشید, مقامی, دانشمند, بدانید, تأخیر, اندازید, بگذارید, مقابل, فرصتی, توضیح, داشته, باشد, کردین, سریال, ایرانی, آپارتمان, دوبلکس, خواب, میکنه, آخرش, بینی, کارمنده, واسم, سئواله, اینا, هستن, گرفتو, اندازیدو, قديما, بالا, ستاره, شمرديم, دلمون, وسعت, آسمون, روزها, ميندازيم, محقر, اطاقمون, شمريم, تلويزيون, سياه, سفيد, داشتيم, دنياي, رنگي, روزا, بعدي, خاكستري, تموم, ميشد, راحت, پريديم, همسايه, ساعتي, شبانه, زديم, باهاش, خنديديم, همزمان, واحد, اونا, ميگرديم, مجبور, نشيم, عليك, كنيم, فرصتي, استفاده, كرديم, فاميل, ارتباط, باشيم, نامه, كارت, حضوري, بهترین, دستگاه, رسانه, نداريم, محله, جديد, رفتيم, اشتياق, دوربيناي, عكاسي, بينيم, قدیما, پنجشنبه, بودو, خونه, بزرگ, فکافامیل, تعطیلی, پدربزرگ, موند, تنگه, هرمز, همسر, پوشیدن, شلوار, پورو, خدایی, اینو, نشنیده, بودینا, وقتی, میخواستی, بگیری, دیپلم, میگرفتی, دوسال, میرفتی, خدمت, مقدس, سربازی, کرایه, میکردی, مهربانتو, زندگیت, الان, دیگه, پیشرفت, پایان, پاستیل, خِرسیم, صفحه, شناسنامت, نمیندازن, همین, باید, لیسانس, نمیدن, بدون, مدرک, اونجا, اومدی, سربازیت, بگردی, دنبال, ماهی, هزار, تومن, توصورتت, نمیدازن, نتیجه, میری, سراغ, اقوام, خویشان, همسایه, بالاخره, میتونی, وایسی, وایسادی, سالت, سالگی, ببینی, شوخی, کردممهران, مدیری,