کپشن های مربوط به پلان

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی پلان

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

باب‌اسفنجی: ببینم اگه از آینده اومدی بگو ببینم جمله بعدی من چیه؟
پلانگتون: یه چیز احمقانه
باب‌اسفنجی: وااااااااااای درسته .

.The SpongeBob

✿ کپشن خاص ✿

#توئیت
- نوشته بجا دُبی بیاین چابهار و فیتوپلانکتون ها و کهکشان راه شیری رو ببینید..
حالا انگاری ملت میرن دبی فیتو پلانکتون ها و کهکشانِ راه شیری رو ببینن!!!

‏از سری شوخی های خدا اینه که
وال با اون هیکلش پلانگتون میخوره،
مار با اون هیکلش بوفالو :|

هفت سین رشتـہ هاے مختلف:
بچـہ هاے #فیزیڪ :
ستارہ / سیارہ / سفینـہ / سرعت / سدپتانسیل / سقوط آزاد / سطح شیبدار
بچـہ هاے #مدیریت :
سرمایـہ گذارے / سیمپلڪس / سطوح مدیریت / سازمان / سلسلـہ مراتب / سوبسید / سیستم مدیریت
بچـہ هاے #مڪانیڪ :
سیلندر / سوپاپ / سلونوئید / سیڪل استرلینگ/ سنسور / سوپر شارژ/ سرسیلندر
بچـہ هاے #حقوق :
سفتـہ / سوء قصد / سرقت / سوگند / سیاست / سند / سبب اقوا از مباشر‏‏ اینم
بچـہ هاے #زبان :
smiling , soft heart , seemly , stunning , so lovely , sonsy , success
بچـہ هاے #عمران :
سفال / سیمان / سقف ڪاذب / سنگ / سایت پلان / سڪشن / ستون
بچـہ هاے #تربیت_بدنے :
سلامتے / سوارڪارے / سروتونین / سازگارے / سازماندهے / سوت / سیڪس پڪ
بچـہ هاے #ریاضے :
سرے / سینوس / سڪانت / ساین / سهمے / ساروس / سیگما
بچـہ هاے #ڪشاورزے :
سیڪاس / سیڪلامن / سرخس / سرو ناز / سیب / ساگوارو / سدوم
بچـہ هاے #برق :
سیم / سون سگمنت / سنسور / سوڪت / سیگنال / سے پے یو / سیم پیچ
بچـہ هاے #شیمے :
سدیم / سلنیوم / سرب / سیلیسیم / سزیم / ساماریم / سولفر
بچـہ هاے #ڪامپیوتر :
ساتا / سے دے / ساب / سے پے یو / سوُت بریج / سورس / سوئیچر
بچـہ هاے #حسابدارے :
سند / سپردہ / سرمايـہ / سود / سهام / سفتـہ / سرقفلي
بچـہ هاے #معمارے :
ساختمان / سیمان / سنگ / سایت / سقف ڪاذب / سڪشن / سایـہ روشن
بچـہ هاے #میڪروبیولوژی:
سلول / سیتوپلاسم / سیستولیت / سانتروزوم / سیلیسے / سے رن ژیڪ / سوبریفیڪاسیون
بچـہ هاے #مهندسی_پزشڪے :
سے تے اسڪن / سوند ادرارے / ست سرم / سوزن گیر / سونوگرافے / ساڪشن (اسم دستگاه) / سیگنال زیستے
بچـہ هاے #بیهوشے :
سرنگ / سر ساڪشن / سدیم تیوپنال / ساڪسینیل ڪولین / ست سرم / سرم / سیمپل ماسڪ
بچـہ هاے #پرستار ے :
سرنگ / سرم / سوند فولے / سیلاڪس / سبد دارو / سوند رڪتال / سوند نلاتون
بچـہ هاے #اقتصاد :
سوبسید / سیاست هاے انبساطے / سود و زیان / سهمیـہ بندے / سطح قیمت ها / سیرے و اشباع / سرمایـہ
بچـہ هاے #صنایع :
سوا ڪردن غیر ضرورے از ضرورے / سامان دادن و مرتب چیدن / سپیدے و پاڪیزگے / سعے در حفظ وضع مطلوب
سازمان یافتگے و انضباط ڪارے / سخت ڪوشے و با تمام نیرو ڪارڪردن/ سماجت در ڪارهاے خوب تا سر حد عادت

ســـــــال نـــو بـہ هــمــہ ے دوســتاے گـلــم مـــــبـارڪ

این ماجرا واقعی است ؛ گوش کنید! شاه بیت این غزل اینجاست!
سال 1381، شامگاه یک پنجشنبه تابستانی
تهران، خیابان افریقا، یک پاساژ باحال سانتی مانتال
«لطفا حجاب اسلامی را رعایت فرمایید» .
دخترکان جوان، لاک زده و مانیکور کرده، با هفت قلم آرایش و موهای افشان به دهها مغازه برمی خورند که این تابلو بر روی در ورودی آنها - جایی که همه آن را ببینند - نصب شده است .

توجهی به این نوشته کنند؟ اصلا!



اندکی از این زلف پریشان در پس روسری حریرآسای خویش پنهان کنند؟ ابدا!
اگر اینان چنین کنند، تکلیف آنان چه می شود؟ آنان که آمده اند برای گره گشایی از زلف یار!
معاشران گره از زلف یار بازکنید
شبی خوش است بدین قصه اش دراز کنید
بگذریم . . . برای غربت حافظ همین بس . همین که شب خوش قصه او شامگاه یک پنجشنبه تابستانی باشد در یک پاساژبا حال سانتی مانتال!
بگویی اندکی ناشادمانی و رنج، یا شکوه و گلایه در زوایای رخسارش پیدا باشد، هرگز!
تازه از فرانسه برگشته بود . می خندید و می گفت مهد دموکراسی، تحمل یک متر روسری را نداشت . نتوانستند حضور چند دختر محجبه را در مدارس خود بپذیرند . . . چه راحت حکم به اخراج ما کردند .
گفتم چرا می خندی؟ گفت چرا نخندم! بر سر عقیده ام ماندم تا آخر! این جالب نیست؟
گفتم همه این حرفها بخاطر یک متر روسری است؟ جوابی که داد از سن و سالش خیلی پخته تر بود . زیرکانه و هوشمندانه!
نه! این بهانه است . آنها حجاب را فرهنگ می دانند، نه تمدن، نه اصالت و نه هویت! . . . صرفا اعتقادی فردی که محدودیت و انحصار در دل آن است .
می دانید، زن غربی خیلی بخشنده است . همه را از خوان پر نعمت خویش بهره مند می کند، اما خود همیشه سرگردان و تشنه است!
گفتم تشنه چه چیز؟
گفت تشنه این که به او بنگرند، طالبش شوند و پی اش را بگیرند . همه همت زن غربی این است که از کاروان مد عقب نماند و هر روز جلوه ای تازه کند . او اسیر و در بند خویش است . . . و در این اسارت، سرخوش . او هرگز به رهایی فکر هم نمی کند، چون آزاد است و رها . . . اما در قفس!
زن غربی نمی داند کیست!
- نداند، چرا با تو و حجاب تو سرستیز دارند؟
با تعجب نگاهم کرد و گفت این حکایت همان پسری است که هر چه معلمش به او گفت بگو «الف » نگفت، پرسید چرا؟ گفت «الف » اول راه است . اگر گفتم، می گویی بگو «ب » . . . این رشته سردراز دارد .
آنها همه می دانند اگر زنی محجب شد، دیگر در کوچه و خیابان از لوازم آرایشی که آنها می سازند، استفاده نمی کند، دیگر لخت و عور مبلغ کالاهای آنان نمی شود، دیگر با مردان بیگانه به دریا نمی رود، دیگر نمی تواند در هر مجلس و محفلی شرکت کند، بزند و برقصد . . . !
باز هم فکر می کنید همه این حرفها به خاطر یک متر روسری است؟
در اتاق رئیس «مؤسسه اسلامی نیویورک » را گشود و داخل شد . آنگاه بی مقدمه گفت آقا من می خواهم مسلمان شوم!
مرد سرش را از روی کاغذ برداشت، چشمش به دختر جوانی افتاد که چیزی از وجاهت و جمال کم نداشت .
گفت باید بروی تحقیق کنی . دین چیزی نیست که امروز آن را بپذیری و فردا رهایش کنی .
قبول کرد و رفت، مدتی بعد آمد . مرد راضی نشد . . . باز هم باید تحقیق و مطالعه کنی . آنقدر رفت و آمد که دیگر صبرش لبریز شد . فریادی کشید و گفت «به خدا اگر مسلمانم نکنید، می روم وسط سالن، داد می زنم و می گویم من مسلمانم .»
. . . مرد فهمید این دختر جوان در عزم خود جدی است .
چیزی به میلاد پیامبر اکرم (ص) نمانده بود . آماده اش کردند که در این روز مهم طی مراسمی به دین مبین اسلام مشرف شود .
جشنی بپا کردند و در ضمن مراسم اعلام شد که امروز یک میهمان تازه داریم: یک مسلمان جدید! . . . و او از جا برخاست .
کسی از بین مردم صدا زد لابد این دختر خانم هم عاشق یک پسر مسلمان شده و خیال کرده دین اسلام جاده صاف کن عشق اوست! چه اسلامی؟ همه حرف است!
(نخود این آش شد . نمی دانم چه سری است که بعضی ها دوست دارند نخود هر آشی بشوند) .
- نه، نه . . . اشتباه نکنید . این خانم نه عاشق شده و نه با چشم بسته به این راه آمده، او مدتهاست تحقیق کرده و با بصیرت دین ما را پذیرفته است . چیزهایی از اسلام می داند که شاید هیچکدام از شما ندانید! کدام یک از شما مفهوم «بداء» را می دانید؟ همه نگاه کردند به هم، مسلمانان نیویورک و مساله اعتقادی بداء؟
اما او از این مفهوم و دهها مورد نظیر آن کاملا مطلع است .
بگذریم . او در آن مجلس مسلمان شد و برای اولین بار حجاب را پذیرفت .
خانواده مسیحی دختر که با یک پدیده جدید مواجه شده بودند، شروع به آزار و اذیت او کردند و روز به روز بر سخت گیری و فشار خویش افزودند .
دختر مانده بود چه کند! باز راه مؤسسه اسلامی نیویورک را درپیش گرفت و مسؤولان این مرکز را در جریان کار خود قرار داد . آنان نیز با برخی از علمای ایران تماس گرفتند و مطلب را با آنان در میان گذاشتند . در نهایت، کار به اینجا رسید که اگر خطر جانی او را تهدید می کند، اجازه دارد روسری خود را بردارد .
گوش کنید!
شاه بیت این غزل اینجاست;
دختر پرسید اگر من روسری خود را برندارم و در راه حفظ حجابم کشته شوم، آیا شهید محسوب می شوم؟
پاسخ شنید، آری .
و او با صلابت و استواری گفت: «والله قسم روسری خود را برنمی دارم، هر چند در راه حفظ حجابم، جانم را از دست بدهم .»
آنچه خواندید، سه پلان از یک ماجراست .
پلان اول، حکایت ماهیانی که در آب زندگی می کنند، همه عمر در آب غوطه ورند، اما مرتب از هم می پرسند: آب کو؟
پلان دوم، حکایت ماهی دور افتاده از آبی که آنقدر تن به شن های ساحل می زند تا بالاخره راهی به دریا باز کند .
. . . و پلان سوم، حکایت ماهی گداخته ای که هرم گرمای خشکی نفسش را بریده، حسرت آب بردلش مانده، اما راه دریا را از دل خویش می جوید!
بازگردیم به خیابان آفریقا، آن پاساژ با حال سانتی مانتال، بی اعتنایی دختران جوان به آن تابلو و قهقهه های مستانه!
شست و شویی کن و آنگه به خرابات خرام
تا نگردد زتو، این دیر خراب، آلوده

پايگاه حوزه


فصلنامه پرسمان، شماره 1، سروقامت، حسین؛

سفال

سیمان

سقف کاذب

سنگ

سایت پلان

سکشن

ستون

هفت سین فقط عمرانیش…

پیشاپیش نوروز بر بچه های عمران مبارک

اینکه دلم تنگ می شود پلان به پلان ،
نفس به نفس برایت تراژدی نیست …
قلب من مقتول فیلم نامه است ،
شخصیت اصلی که تویی !

نمیشه کارگردان زندگی بیاد بگه:

کـــــــــــات

بچه ها خسته نباشین پلان بدبختی عالی بود!

حالا بریم سر پلان خوشبختی!!!

روزهایم بی تو شب می شود،

شبهایم بی تو روز!

و این چرخه ی تکراری

فیلم بلند هفته هایم شده...

تو هم

چه خوب

نبودنت را بازی می کنی!

کسی که

درهیچ پلانی حاضر نمی شود

و نقش اصلی تمام سکانس هاست!!

روزهایم بی تو شب می شود

شب هایم بی تو روز

و این چرخه ی تکراری

فیلم بلند هفته هایم شده

تو هم چه خوب

نبودنت را بازی می کنی

کسی که در هیچ پلانی حاضر نمی شود و

نقش اصلی تمام سکانس ها است

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

باباسفنجی, ببینم, آینده, اومدی, جمله, بعدی, پلانگتون, احمقانه, درسته, کپشن, توئیت, نوشته, دُبی, بیاین, چابهار, کهکشان, شیری, ببینید, حالا, انگاری, میرن, فیتو, پلانکتون, کهکشانِ, ببینن, شوخی, اینه, هیکلش, میخوره, بوفالو, رشتہ, مختلف, فیزیڪ, ستارہ, سیارہ, سفینہ, سرعت, سدپتانسیل, سقوط, آزاد, شیبدار, مدیریت, سرمایہ, گذارے, سیمپلڪس, سطوح, سازمان, سلسلہ, مراتب, سوبسید, سیستم, مڪانیڪ, سیلندر, سوپاپ, سلونوئید, سیڪل, استرلینگ, سنسور, سوپر, شارژ, سرسیلندر, حقوق, سفتہ, سرقت, سوگند, سیاست, اقوا, مباشر, اینم, زبان, عمران, سفال, سیمان, ڪاذب, سایت, سڪشن, ستون, تربیتبدنے, سلامتے, سوارڪارے, سروتونین, سازگارے, سازماندهے, سیڪس, ریاضے, سینوس, سڪانت, ساین, سهمے, ساروس, سیگما, ڪشاورزے, سیڪاس, سیڪلامن, سرخس, ساگوارو, سدوم, سگمنت, سوڪت, سیگنال, شیمے, سدیم, سلنیوم, سیلیسیم, سزیم, ساماریم, سولفر, ڪامپیوتر, ساتا, سوُت, بریج, سورس, سوئیچر, حسابدارے, سپردہ, سرمايہ, سهام, سرقفلي, معمارے, ساختمان, سایہ, روشن, سلول, سیتوپلاسم, سیستولیت, سانتروزوم, سیلیسے, اسڪن, سوند, ادرارے, سوزن, سونوگرافے, ساڪشن, دستگاه, زیستے, بیهوشے, سرنگ, تیوپنال, ساڪسینیل, ڪولین, ماسڪ, پرستار, فولے, سیلاڪس, دارو, رڪتال, نلاتون, اقتصاد, انبساطے, زیان, سهمیہ, بندے, قیمت, سیرے, اشباع, صنایع, ڪردن, ضرورے, سامان, دادن, مرتب, چیدن, سپیدے, پاڪیزگے, مطلوب, یافتگے, انضباط, ڪوشے, تمام, نیرو, ڪارڪردن, سماجت, ڪارهاے, عادت, دوستاے, مبارڪ, ماجرا, واقعی, کنید, اینجاست, شامگاه, پنجشنبه, تابستانی, تهران, خیابان, افریقا, پاساژ, باحال, سانتی, مانتال, لطفا, حجاب, اسلامی, رعایت, فرمایید, دخترکان, جوان, مانیکور, کرده, آرایش, موهای, افشان, دهها, مغازه, برمی, خورند, تابلو, ورودی, آنها, جایی, ببینند, توجهی, کنند, اصلا, اندکی, پریشان, روسری, حریرآسای, خویش, پنهان, اینان, چنین, تکلیف, آنان, آمده, برای, گشایی, معاشران, بازکنید, بدین, دراز, بگذریم, غربت, حافظ, همین, باشد, پاساژبا, بگویی, ناشادمانی, شکوه, گلایه, زوایای, رخسارش, پیدا, هرگز, تازه, فرانسه, برگشته, خندید, دموکراسی, تحمل, نداشت, نتوانستند, حضور, محجبه, مدارس, بپذیرند, راحت, اخراج, کردند, گفتم, نخندم, عقیده, ماندم, جالب, نیست, حرفها, بخاطر, جوابی, سالش, خیلی, پخته, زیرکانه, هوشمندانه, بهانه, فرهنگ, دانند, تمدن, اصالت, هویت, صرفا, اعتقادی, فردی, محدودیت, انحصار, دانید, غربی, بخشنده, خوان, نعمت, بهره, همیشه, سرگردان, تشنه, بنگرند, طالبش, شوند, بگیرند, کاروان, نماند, جلوه, اسیر, اسارت, سرخوش, رهایی, داند, کیست, نداند, سرستیز, دارند, تعجب, نگاهم, حکایت, همان, پسری, معلمش, نگفت, پرسید, رشته, سردراز, دارد, دیگر, کوچه, لوازم, آرایشی, سازند, استفاده, مبلغ, کالاهای, مردان, بیگانه, دریا, تواند, مجلس, محفلی, شرکت, بزند, برقصد, اتاق, رئیس, مؤسسه, نیویورک, گشود, داخل, آنگاه, مقدمه, خواهم, مسلمان, کاغذ, برداشت, چشمش, جوانی, افتاد, چیزی, وجاهت, جمال, باید, بروی, تحقیق, امروز, بپذیری, فردا, رهایش, قبول, مدتی, راضی, مطالعه, آنقدر, صبرش, لبریز, فریادی, کشید, مسلمانم, نکنید, سالن, گویم, فهمید, میلاد, پیامبر, اکرم, نمانده, آماده, مراسمی, مبین, مشرف, جشنی, اعلام, میهمان, داریم, جدید, برخاست, مردم, لابد, خانم, عاشق, خیال, جاده, اوست, نخود, دانم, بعضی, بشوند, اشتباه, بسته, مدتهاست, بصیرت, پذیرفته, چیزهایی, شاید, هیچکدام, ندانید, مفهوم, بداء, مسلمانان, مساله, مورد, نظیر, کاملا, مطلع, اولین, خانواده, مسیحی, پدیده, مواجه, بودند, شروع, آزار, اذیت, گیری, فشار, افزودند, درپیش, گرفت, مسؤولان, مرکز, جریان, قرار, برخی, علمای, ایران, تماس, گرفتند, مطلب, میان, گذاشتند, نهایت, جانی, تهدید, اجازه, بردارد, برندارم, حجابم, کشته, شهید, محسوب, پاسخ, شنید, صلابت, استواری, والله, برنمی, جانم, بدهم, آنچه, خواندید, ماجراست, ماهیانی, زندگی, غوطه, پرسند, افتاده, ساحل, بالاخره, راهی, گداخته, گرمای, خشکی, نفسش, بریده, حسرت, بردلش, جوید, بازگردیم, آفریقا, اعتنایی, دختران, قهقهه, مستانه, شویی, آنگه, خرابات, خرام, نگردد, آلوده, پايگاه, حوزه, فصلنامه, پرسمان, شماره, سروقامت, حسین؛, کاذب, سکشن, عمرانیش, پیشاپیش, نوروز, مبارک, اینکه, برایت, تراژدی, مقتول, فیلم, شخصیت, اصلی, تویی, نمیشه, کارگردان, بیاد, خسته, نباشین, بدبختی, عالی, بریم, خوشبختی, روزهایم, شبهایم, چرخه, تکراری, بلند, هفته, نبودنت, بازی, درهیچ, پلانی, حاضر, سکانس,