کپشن های مربوط به آفریقا

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی آفریقا

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

یکم حس خوب با ساز کالیمبا
(ساز بومی آفریقا)


.

عجب جام جهانی‌ای شد واسمون، قهرمان آفریقا رو بردیم، با قهرمان اروپا مساوی کردیم، با یه گل به قهرمان جهان باختیم.

ساعت خوابمون : شمال آمریکا
سبک زندگیمون : جنوب آفریقا

‏تبر فراموش می کنه، ولی درخت یادش میمونه...

"ضرب المثل آفریقایی"

#ﺑﻬﺸﺖ ﻭ #ﺟﻬﻨﻢ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﮑﺎﻧﯽ ﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ؟

ﯾﮏ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﻧﮕﺎﺭ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ:‌
ﺑﻬﺸﺖ ﺟﺎﯾﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﭘﻠﯿﺴﻬﺎﯾﺶ ﺑﺮﯾﺘﺎﻧﯿﺎﯾﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ , ﺁﺷﭙﺰﻫﺎﯾﺶ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ , ﺻﻨﻌﺘﮕﺮﺍﻧﺶ ﺁﻟﻤﺎﻧﯽ , ﮐﺎﺭﮔﺮﺍﻧﺶ ﭼﯿﻨﯽ , ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﺶ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﯼ , ﺣﻮﺭﯾﻬﺎﯾﺶ ﻣﺎﻧﮑﻨﻬﺎﯼ ﺍﯾﺘﺎﻟﯿﺎﯾﯽ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﺳﻮﯾﯿﺴﯿﻬﺎ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﮐﻨﻨﺪ .
ﻭ ﺟﻬﻨﻢ ﺟﺎﯾﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﭘﻠﯿﺴﻬﺎﯾﺶ ﺁﻟﻤﺎﻧﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ , ﺁﺷﭙﺰﻫﺎﯾﺶ ﺗﺎﯾﻠﻨﺪﯼ , ﺻﻨﻌﺘﮕﺮﺍﻧﺶ ﭼﯿﻨﯽ , ﮐﺎﺭﮔﺮﺍﻧﺶ ﻋﺮﺏ , ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﺶ ﺳﻮﯾﯿﺴﯽ , ﺣﻮﺭﯾﻬﺎﯾﺶ ﺁﻓﺮﯾﻘﺎﯾﯽ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﻬﺎ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﮐﻨﻨﺪ ... !!!

این ماجرا واقعی است ؛ گوش کنید! شاه بیت این غزل اینجاست!
سال 1381، شامگاه یک پنجشنبه تابستانی
تهران، خیابان افریقا، یک پاساژ باحال سانتی مانتال
«لطفا حجاب اسلامی را رعایت فرمایید» .
دخترکان جوان، لاک زده و مانیکور کرده، با هفت قلم آرایش و موهای افشان به دهها مغازه برمی خورند که این تابلو بر روی در ورودی آنها - جایی که همه آن را ببینند - نصب شده است .

توجهی به این نوشته کنند؟ اصلا!



اندکی از این زلف پریشان در پس روسری حریرآسای خویش پنهان کنند؟ ابدا!
اگر اینان چنین کنند، تکلیف آنان چه می شود؟ آنان که آمده اند برای گره گشایی از زلف یار!
معاشران گره از زلف یار بازکنید
شبی خوش است بدین قصه اش دراز کنید
بگذریم . . . برای غربت حافظ همین بس . همین که شب خوش قصه او شامگاه یک پنجشنبه تابستانی باشد در یک پاساژبا حال سانتی مانتال!
بگویی اندکی ناشادمانی و رنج، یا شکوه و گلایه در زوایای رخسارش پیدا باشد، هرگز!
تازه از فرانسه برگشته بود . می خندید و می گفت مهد دموکراسی، تحمل یک متر روسری را نداشت . نتوانستند حضور چند دختر محجبه را در مدارس خود بپذیرند . . . چه راحت حکم به اخراج ما کردند .
گفتم چرا می خندی؟ گفت چرا نخندم! بر سر عقیده ام ماندم تا آخر! این جالب نیست؟
گفتم همه این حرفها بخاطر یک متر روسری است؟ جوابی که داد از سن و سالش خیلی پخته تر بود . زیرکانه و هوشمندانه!
نه! این بهانه است . آنها حجاب را فرهنگ می دانند، نه تمدن، نه اصالت و نه هویت! . . . صرفا اعتقادی فردی که محدودیت و انحصار در دل آن است .
می دانید، زن غربی خیلی بخشنده است . همه را از خوان پر نعمت خویش بهره مند می کند، اما خود همیشه سرگردان و تشنه است!
گفتم تشنه چه چیز؟
گفت تشنه این که به او بنگرند، طالبش شوند و پی اش را بگیرند . همه همت زن غربی این است که از کاروان مد عقب نماند و هر روز جلوه ای تازه کند . او اسیر و در بند خویش است . . . و در این اسارت، سرخوش . او هرگز به رهایی فکر هم نمی کند، چون آزاد است و رها . . . اما در قفس!
زن غربی نمی داند کیست!
- نداند، چرا با تو و حجاب تو سرستیز دارند؟
با تعجب نگاهم کرد و گفت این حکایت همان پسری است که هر چه معلمش به او گفت بگو «الف » نگفت، پرسید چرا؟ گفت «الف » اول راه است . اگر گفتم، می گویی بگو «ب » . . . این رشته سردراز دارد .
آنها همه می دانند اگر زنی محجب شد، دیگر در کوچه و خیابان از لوازم آرایشی که آنها می سازند، استفاده نمی کند، دیگر لخت و عور مبلغ کالاهای آنان نمی شود، دیگر با مردان بیگانه به دریا نمی رود، دیگر نمی تواند در هر مجلس و محفلی شرکت کند، بزند و برقصد . . . !
باز هم فکر می کنید همه این حرفها به خاطر یک متر روسری است؟
در اتاق رئیس «مؤسسه اسلامی نیویورک » را گشود و داخل شد . آنگاه بی مقدمه گفت آقا من می خواهم مسلمان شوم!
مرد سرش را از روی کاغذ برداشت، چشمش به دختر جوانی افتاد که چیزی از وجاهت و جمال کم نداشت .
گفت باید بروی تحقیق کنی . دین چیزی نیست که امروز آن را بپذیری و فردا رهایش کنی .
قبول کرد و رفت، مدتی بعد آمد . مرد راضی نشد . . . باز هم باید تحقیق و مطالعه کنی . آنقدر رفت و آمد که دیگر صبرش لبریز شد . فریادی کشید و گفت «به خدا اگر مسلمانم نکنید، می روم وسط سالن، داد می زنم و می گویم من مسلمانم .»
. . . مرد فهمید این دختر جوان در عزم خود جدی است .
چیزی به میلاد پیامبر اکرم (ص) نمانده بود . آماده اش کردند که در این روز مهم طی مراسمی به دین مبین اسلام مشرف شود .
جشنی بپا کردند و در ضمن مراسم اعلام شد که امروز یک میهمان تازه داریم: یک مسلمان جدید! . . . و او از جا برخاست .
کسی از بین مردم صدا زد لابد این دختر خانم هم عاشق یک پسر مسلمان شده و خیال کرده دین اسلام جاده صاف کن عشق اوست! چه اسلامی؟ همه حرف است!
(نخود این آش شد . نمی دانم چه سری است که بعضی ها دوست دارند نخود هر آشی بشوند) .
- نه، نه . . . اشتباه نکنید . این خانم نه عاشق شده و نه با چشم بسته به این راه آمده، او مدتهاست تحقیق کرده و با بصیرت دین ما را پذیرفته است . چیزهایی از اسلام می داند که شاید هیچکدام از شما ندانید! کدام یک از شما مفهوم «بداء» را می دانید؟ همه نگاه کردند به هم، مسلمانان نیویورک و مساله اعتقادی بداء؟
اما او از این مفهوم و دهها مورد نظیر آن کاملا مطلع است .
بگذریم . او در آن مجلس مسلمان شد و برای اولین بار حجاب را پذیرفت .
خانواده مسیحی دختر که با یک پدیده جدید مواجه شده بودند، شروع به آزار و اذیت او کردند و روز به روز بر سخت گیری و فشار خویش افزودند .
دختر مانده بود چه کند! باز راه مؤسسه اسلامی نیویورک را درپیش گرفت و مسؤولان این مرکز را در جریان کار خود قرار داد . آنان نیز با برخی از علمای ایران تماس گرفتند و مطلب را با آنان در میان گذاشتند . در نهایت، کار به اینجا رسید که اگر خطر جانی او را تهدید می کند، اجازه دارد روسری خود را بردارد .
گوش کنید!
شاه بیت این غزل اینجاست;
دختر پرسید اگر من روسری خود را برندارم و در راه حفظ حجابم کشته شوم، آیا شهید محسوب می شوم؟
پاسخ شنید، آری .
و او با صلابت و استواری گفت: «والله قسم روسری خود را برنمی دارم، هر چند در راه حفظ حجابم، جانم را از دست بدهم .»
آنچه خواندید، سه پلان از یک ماجراست .
پلان اول، حکایت ماهیانی که در آب زندگی می کنند، همه عمر در آب غوطه ورند، اما مرتب از هم می پرسند: آب کو؟
پلان دوم، حکایت ماهی دور افتاده از آبی که آنقدر تن به شن های ساحل می زند تا بالاخره راهی به دریا باز کند .
. . . و پلان سوم، حکایت ماهی گداخته ای که هرم گرمای خشکی نفسش را بریده، حسرت آب بردلش مانده، اما راه دریا را از دل خویش می جوید!
بازگردیم به خیابان آفریقا، آن پاساژ با حال سانتی مانتال، بی اعتنایی دختران جوان به آن تابلو و قهقهه های مستانه!
شست و شویی کن و آنگه به خرابات خرام
تا نگردد زتو، این دیر خراب، آلوده

پايگاه حوزه


فصلنامه پرسمان، شماره 1، سروقامت، حسین؛

در قبیلۀ بدوی آفریقایی؛

اگر کسی کار اشتباهی انجام بده، می برنش وسط میدون دِهشون..!!

و باقی افراد قبیله دورش جمع می شن ..!

و برای دو روز هر کار خوبی که کرده بیادش میارن..افراد این قبیله معتقدند :

هــمه خوبن ! وهر کسی میتونه اشتباه مرتکب بشه که نیاز به کمک شدید داره.

اونها متحد می شن که فرد خطاکار رو به طبیعت خوبش برگردونند!

تو آفریقا اصن
نمیدونن طلاق چی هست
و به این قرتی بازی ها اعتقاد ندارن !
.
.
.
.
.
همسرشون یه ذره پررو شه میخورنش!

در سالن غذاخوری دانشگاهی در اروپایک دانشجوی دختر با موهای قرمز که از چهره‌اش پیداست اروپایی است،سینی غذایش را تحویل می‌گیرد و سر میز می‌نشیند. سپس یادش می‌افتد که کارد و چنگال برنداشته، و بلند می‌شود تا آنها را بیاورد.
وقتی برمی‌گردد، با شگفتی مشاهده می‌کند که یک مرد سیاه‌پوست، احتمالا اهل ناف آفریقا (با توجه ...به قیافه‌اش)، آنجا نشسته و مشغول خوردن از ظرف غذای اوست!
بلافاصله پس از دیدن این صحنه، زن جوان سرگشتگی و عصبانیت را در وجود خودش احساس می‌کند.
اما به‌سرعت افکارش را تغییر می‌دهد و فرض را بر این می‌گیرد که مرد آفریقایی با آداب اروپا در زمینۀ اموال شخصی و حریم خصوصی آشنا نیست.
او حتی این را هم در نظر می‌گیرد که شاید مرد جوان پول کافی برای خرید وعدۀ غذایی‌اش را ندارد.
در هر حال، تصمیم می‌گیرد جلوی مرد جوان بنشیند و با حالتی دوستانه به او لبخند بزند. جوان آفریقایی نیز با لبخندی شادمانه به او پاسخ می‌دهد.
دختر اروپایی سعی می‌کند کاری کند؛ این‌که غذایش را با نهایت لذت و ادب با مرد سیاه سهیم شود.
به این ترتیب، مرد سالاد را می‌خورد، زن سوپ را، هر کدام بخشی از تاس کباب را برمی‌دارند،
و یکی از آنها ماست را می‌خورد و دیگری پای میوه را. همۀ این کارها همراه با لبخندهای دوستانه است؛
مرد با کمرویی و زن راحت، دلگرم‌کننده و با مهربانی لبخند می‌زنند.

آنها ناهارشان را تمام می‌کنند. زن اروپایی بلند می‌شود تا قهوه بیاورد.
و اینجاست که کمی آنورتر پشت سر مرد سیاه‌پوست، در کنار میز بغلی کاپشن خودش را آویزان روی صندلی پشتی می‌بیند،
و ظرف غذایش را که دست‌نخورده و روی آن یکی میز مانده است.!!!!!

توضیح پائولو کوئلیو:
من این داستان زیبا را به همۀ کسانی تقدیم می‌کنم که در برابر دیگران با ترس و احتیاط رفتار می‌کنند و آنها را افرادی پایین‌مرتبه می‌دانند.
داستان را به همۀ این آدم‌ها تقدیم می‌کنم که با وجود نیت‌های خوبشان، دیگران را از بالا نگاه می‌کنند و نسبت به آنها احساس سَروَری دارند.
چقدر خوب است که همۀ ما خودمان را از پیش‌داوری‌ها رها کنیم، وگرنه احتمال دارد مثل کوته فکران رفتار کنیم؛
مثل دختر بیچارۀ اروپایی که فکر می‌کرد در بالاترین نقطۀ تمدن است،
در حالی که آفریقاییِ دانش‌آموخته به او اجازه داد از غذایش بخورد .

تبلیغ آرایشگاه‌های زنونه:

میکاپ صورت با مواد کاملاً آمریکایی.

سایه‌ی سه بعدی، چهاربعدی،شش بعدی (جدید)

آرایش اروپایی، خلیجی، مصری، جادوغ‌آبادی و …

شینیون به سبک بلغارستانی با مدیریت صفورا بلغارستانی.

صافکاری بدون ریختن رنگ. جلو بندی کامل. پشتکار.

مهره‌ی مار تضمینی.

سایه های خطی، مینیاتوری، موازی، ضربدری، گروپ و…

هیرا اکستنشن، گیس آفریقایی، طراحی ناخن، فال قهوه، خالکوبی، ماساژ، تعویذ، سرکتاب.





تبلیغ سلمونی‌های آقایون:

پیرایش سر و صورت :|

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

کالیمبا, بومی, آفریقا, جهانیای, واسمون, قهرمان, بردیم, اروپا, مساوی, کردیم, باختیم, ساعت, خوابمون, شمال, آمریکا, زندگیمون, جنوب, فراموش, درخت, یادش, میمونه, المثل, آفریقایی, ماجرا, واقعی, کنید, اینجاست, شامگاه, پنجشنبه, تابستانی, تهران, خیابان, افریقا, پاساژ, باحال, سانتی, مانتال, لطفا, حجاب, اسلامی, رعایت, فرمایید, دخترکان, جوان, مانیکور, کرده, آرایش, موهای, افشان, دهها, مغازه, برمی, خورند, تابلو, ورودی, آنها, جایی, ببینند, توجهی, نوشته, کنند, اصلا, اندکی, پریشان, روسری, حریرآسای, خویش, پنهان, ابدا, اینان, چنین, تکلیف, آنان, آمده, برای, گشایی, معاشران, بازکنید, بدین, دراز, بگذریم, غربت, حافظ, همین, باشد, پاساژبا, بگویی, ناشادمانی, شکوه, گلایه, زوایای, رخسارش, پیدا, هرگز, تازه, فرانسه, برگشته, خندید, دموکراسی, تحمل, نداشت, نتوانستند, حضور, محجبه, مدارس, بپذیرند, راحت, اخراج, کردند, گفتم, نخندم, عقیده, ماندم, جالب, نیست, حرفها, بخاطر, جوابی, سالش, خیلی, پخته, زیرکانه, هوشمندانه, بهانه, فرهنگ, دانند, تمدن, اصالت, هویت, صرفا, اعتقادی, فردی, محدودیت, انحصار, دانید, غربی, بخشنده, خوان, نعمت, بهره, همیشه, سرگردان, تشنه, بنگرند, طالبش, شوند, بگیرند, کاروان, نماند, جلوه, اسیر, اسارت, سرخوش, رهایی, آزاد, داند, کیست, نداند, سرستیز, دارند, تعجب, نگاهم, حکایت, همان, پسری, معلمش, نگفت, پرسید, رشته, سردراز, دارد, دیگر, کوچه, لوازم, آرایشی, سازند, استفاده, مبلغ, کالاهای, مردان, بیگانه, دریا, تواند, مجلس, محفلی, شرکت, بزند, برقصد, اتاق, رئیس, مؤسسه, نیویورک, گشود, داخل, آنگاه, مقدمه, خواهم, مسلمان, کاغذ, برداشت, چشمش, جوانی, افتاد, چیزی, وجاهت, جمال, باید, بروی, تحقیق, امروز, بپذیری, فردا, رهایش, قبول, مدتی, راضی, مطالعه, آنقدر, صبرش, لبریز, فریادی, کشید, مسلمانم, نکنید, سالن, گویم, فهمید, میلاد, پیامبر, اکرم, نمانده, آماده, مراسمی, مبین, مشرف, جشنی, اعلام, میهمان, داریم, جدید, برخاست, مردم, لابد, خانم, عاشق, خیال, جاده, اوست, نخود, دانم, بعضی, دوست, بشوند, اشتباه, بسته, مدتهاست, بصیرت, پذیرفته, چیزهایی, شاید, هیچکدام, ندانید, مفهوم, بداء, مسلمانان, مساله, مورد, نظیر, کاملا, مطلع, اولین, خانواده, مسیحی, پدیده, مواجه, بودند, شروع, آزار, اذیت, گیری, فشار, افزودند, درپیش, گرفت, مسؤولان, مرکز, جریان, قرار, برخی, علمای, ایران, تماس, گرفتند, مطلب, میان, گذاشتند, نهایت, جانی, تهدید, اجازه, بردارد, برندارم, حجابم, کشته, شهید, محسوب, پاسخ, شنید, صلابت, استواری, والله, برنمی, جانم, بدهم, آنچه, خواندید, پلان, ماجراست, ماهیانی, غوطه, مرتب, پرسند, افتاده, ساحل, بالاخره, راهی, گداخته, گرمای, خشکی, نفسش, بریده, حسرت, بردلش, جوید, بازگردیم, اعتنایی, دختران, قهقهه, مستانه, شویی, آنگه, خرابات, خرام, نگردد, آلوده, پايگاه, حوزه, فصلنامه, پرسمان, شماره, سروقامت, حسین؛, قبیلۀ, بدوی, آفریقایی؛, اشتباهی, انجام, برنش, میدون, دِهشون, باقی, افراد, قبیله, دورش, خوبی, بیادش, میارن, معتقدند, خوبن, میتونه, مرتکب, نیاز, شدید, داره, اونها, متحد, خطاکار, طبیعت, خوبش, برگردونند, نمیدونن, طلاق, قرتی, بازی, ندارن, همسرشون, پررو, میخورنش, غذاخوری, دانشگاهی, اروپایک, دانشجوی, قرمز, چهرهاش, پیداست, اروپایی, سینی, غذایش, تحویل, میگیرد, مینشیند, میافتد, کارد, چنگال, برنداشته, بلند, میشود, بیاورد, وقتی, برمیگردد, شگفتی, مشاهده, میکند, سیاهپوست, احتمالا, قیافهاش, آنجا, نشسته, مشغول, خوردن, بلافاصله, دیدن, صحنه, سرگشتگی, عصبانیت, وجود, خودش, احساس, بهسرعت, افکارش, تغییر, میدهد, آداب, زمینۀ, اموال, شخصی, حریم, خصوصی, آشنا, کافی, خرید, وعدۀ, غذاییاش, ندارد, تصمیم, جلوی, بنشیند, حالتی, دوستانه, لبخند, لبخندی, شادمانه, کاری, کند؛, اینکه, سهیم, ترتیب, سالاد, میخورد, بخشی, کباب, برمیدارند, ماست, دیگری, میوه, کارها, همراه, لبخندهای, است؛, کمرویی, مهربانی, میزنند, ناهارشان, تمام, میکنند, قهوه, آنورتر, کنار, بغلی, کاپشن, آویزان, صندلی, پشتی, میبیند, دستنخورده, توضیح, پائولو, کوئلیو, داستان, زیبا, کسانی, تقدیم, میکنم, برابر, دیگران, احتیاط, رفتار, افرادی, میدانند, آدمها, نیتهای, خوبشان, نسبت, سَروَری, چقدر, خودمان, کنیم, وگرنه, کوته, فکران, کنیم؛, بیچارۀ, میکرد, بالاترین, نقطۀ, حالی, آفریقاییِ, بخورد, تبلیغ, زنونه, میکاپ, صورت, مواد, کاملاً, آمریکایی, سایهی, بعدی, چهاربعدی, خلیجی, مصری, شینیون, مدیریت, صفورا, صافکاری, بدون, ریختن, بندی, پشتکار, مهرهی, تضمینی, مینیاتوری, موازی, ضربدری, گروپ, هیرا, اکستنشن, طراحی, ناخن, خالکوبی, ماساژ, تعویذ, سرکتاب, سلمونیهای, آقایون, پیرایش,