کپشن های مربوط به والله

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی والله

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

‏به والله اگر بدونین این پسرای خجالتی که بلد نیستن مخ بزنن چقدر جذابن:)

ای وارث تاج و تخت محمود بیا / مرآت صفات پاک معبود بیا

خلق آرزوی بهشت موعود کنند / والله تویی بهشت موعود بیا

عید نیمه شعبان مبارک باد ..



:)....️
. .

در کارگاه عشقت

بـی‌تـو هـر آنـچه بــافــم

والـله نـه پـود ماند

والله نه تار ماند...

گویند که چون میگذرد؛
هیچ غمی نیست! 
اما به والله،
همین درد کمی نیست...





‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌

نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس
دیدم به خواب حافط توی صف اتوبوس
گفتم : سلام حافظ ، گفتا : علیک جانم
گفتم : کجا روی ؟ گفت : والله خود ندانم
گفتم : بگیر فالی گفتا : نمانده حالی
گفتم : چگونه ای ؟ گفت : در بند بی خیالی
گفتم : که تازه تازه شعر و غزل چه داری ؟
گفتا : که می سرایم شعر سپید باری
گفتم : رقیب ، گفتا : کله پا شد
گفتم : کجاست لیلی ؟ مشغول دلربایی؟
گفتا : شده ستاره در فیلم سینمایی
گفتم : بگو ، زخالش ، آن خال آتش افروز ؟
گفتا : عمل نموده ، دیروز یا پریروز
گفتم : بگو ، ز مویش گفتا که مش نموده
گفتم : بگو ، ز یارش گفتا ولش نموده
گفتم : چرا ؟ چگونه ؟ عاقل شده است مجنون ؟
گفتا : شدید گشته معتاد گرد و افیون
گفتم : کجاست جمشید ؟ جام جهان نمایش ؟
گفتا : خریده قسطی تلویزیون به جایش
گفتم : بگو ، ز ساقی حالا شده چه کاره ؟
گفتا : شدست منشی در دفتر اداره
گفتم : بگو ، ز زاهد آن رهنمای منزل
گفتا : که دست خود را بردار از سر دل
گفتم : ز ساربان گو با کاروان غم ها
گفتا : آژانس دارد با تور دور دنیا
گفتم : بگو ، ز محمل یا از کجاوه یادی
گفتا : پژو ، دوو ، بنز یا گلف نوک مدادی
گفتم : که قاصدک کو آن باد صبح شرقی
گفتا : که جای خود را داده به فاکس برقی
گفتم : سلام ما را باد صبا کجا برد ؟
گفتا : به پست داده ، آورد یا نیاورد ؟
گفتم : بگو ، ز مشک آهوی دشت زنگی
گفتا : که ادکلن شد در شیشه های رنگی
گفتم : سراغ داری میخانه ای حسابی ؟
گفتا : آنچه بود ار دم گشته چلوکبابی
گفتم : بلند بوده موی تو آن زمان ها
گفتا : به حبس بودم از ته زدند آن ها
گفتم : شما و زندان ؟ حافظ ما رو گرفتی ؟
! گفتا : ندیده بودم هالو به این خرفتی

این ماجرا واقعی است ؛ گوش کنید! شاه بیت این غزل اینجاست!
سال 1381، شامگاه یک پنجشنبه تابستانی
تهران، خیابان افریقا، یک پاساژ باحال سانتی مانتال
«لطفا حجاب اسلامی را رعایت فرمایید» .
دخترکان جوان، لاک زده و مانیکور کرده، با هفت قلم آرایش و موهای افشان به دهها مغازه برمی خورند که این تابلو بر روی در ورودی آنها - جایی که همه آن را ببینند - نصب شده است .

توجهی به این نوشته کنند؟ اصلا!



اندکی از این زلف پریشان در پس روسری حریرآسای خویش پنهان کنند؟ ابدا!
اگر اینان چنین کنند، تکلیف آنان چه می شود؟ آنان که آمده اند برای گره گشایی از زلف یار!
معاشران گره از زلف یار بازکنید
شبی خوش است بدین قصه اش دراز کنید
بگذریم . . . برای غربت حافظ همین بس . همین که شب خوش قصه او شامگاه یک پنجشنبه تابستانی باشد در یک پاساژبا حال سانتی مانتال!
بگویی اندکی ناشادمانی و رنج، یا شکوه و گلایه در زوایای رخسارش پیدا باشد، هرگز!
تازه از فرانسه برگشته بود . می خندید و می گفت مهد دموکراسی، تحمل یک متر روسری را نداشت . نتوانستند حضور چند دختر محجبه را در مدارس خود بپذیرند . . . چه راحت حکم به اخراج ما کردند .
گفتم چرا می خندی؟ گفت چرا نخندم! بر سر عقیده ام ماندم تا آخر! این جالب نیست؟
گفتم همه این حرفها بخاطر یک متر روسری است؟ جوابی که داد از سن و سالش خیلی پخته تر بود . زیرکانه و هوشمندانه!
نه! این بهانه است . آنها حجاب را فرهنگ می دانند، نه تمدن، نه اصالت و نه هویت! . . . صرفا اعتقادی فردی که محدودیت و انحصار در دل آن است .
می دانید، زن غربی خیلی بخشنده است . همه را از خوان پر نعمت خویش بهره مند می کند، اما خود همیشه سرگردان و تشنه است!
گفتم تشنه چه چیز؟
گفت تشنه این که به او بنگرند، طالبش شوند و پی اش را بگیرند . همه همت زن غربی این است که از کاروان مد عقب نماند و هر روز جلوه ای تازه کند . او اسیر و در بند خویش است . . . و در این اسارت، سرخوش . او هرگز به رهایی فکر هم نمی کند، چون آزاد است و رها . . . اما در قفس!
زن غربی نمی داند کیست!
- نداند، چرا با تو و حجاب تو سرستیز دارند؟
با تعجب نگاهم کرد و گفت این حکایت همان پسری است که هر چه معلمش به او گفت بگو «الف » نگفت، پرسید چرا؟ گفت «الف » اول راه است . اگر گفتم، می گویی بگو «ب » . . . این رشته سردراز دارد .
آنها همه می دانند اگر زنی محجب شد، دیگر در کوچه و خیابان از لوازم آرایشی که آنها می سازند، استفاده نمی کند، دیگر لخت و عور مبلغ کالاهای آنان نمی شود، دیگر با مردان بیگانه به دریا نمی رود، دیگر نمی تواند در هر مجلس و محفلی شرکت کند، بزند و برقصد . . . !
باز هم فکر می کنید همه این حرفها به خاطر یک متر روسری است؟
در اتاق رئیس «مؤسسه اسلامی نیویورک » را گشود و داخل شد . آنگاه بی مقدمه گفت آقا من می خواهم مسلمان شوم!
مرد سرش را از روی کاغذ برداشت، چشمش به دختر جوانی افتاد که چیزی از وجاهت و جمال کم نداشت .
گفت باید بروی تحقیق کنی . دین چیزی نیست که امروز آن را بپذیری و فردا رهایش کنی .
قبول کرد و رفت، مدتی بعد آمد . مرد راضی نشد . . . باز هم باید تحقیق و مطالعه کنی . آنقدر رفت و آمد که دیگر صبرش لبریز شد . فریادی کشید و گفت «به خدا اگر مسلمانم نکنید، می روم وسط سالن، داد می زنم و می گویم من مسلمانم .»
. . . مرد فهمید این دختر جوان در عزم خود جدی است .
چیزی به میلاد پیامبر اکرم (ص) نمانده بود . آماده اش کردند که در این روز مهم طی مراسمی به دین مبین اسلام مشرف شود .
جشنی بپا کردند و در ضمن مراسم اعلام شد که امروز یک میهمان تازه داریم: یک مسلمان جدید! . . . و او از جا برخاست .
کسی از بین مردم صدا زد لابد این دختر خانم هم عاشق یک پسر مسلمان شده و خیال کرده دین اسلام جاده صاف کن عشق اوست! چه اسلامی؟ همه حرف است!
(نخود این آش شد . نمی دانم چه سری است که بعضی ها دوست دارند نخود هر آشی بشوند) .
- نه، نه . . . اشتباه نکنید . این خانم نه عاشق شده و نه با چشم بسته به این راه آمده، او مدتهاست تحقیق کرده و با بصیرت دین ما را پذیرفته است . چیزهایی از اسلام می داند که شاید هیچکدام از شما ندانید! کدام یک از شما مفهوم «بداء» را می دانید؟ همه نگاه کردند به هم، مسلمانان نیویورک و مساله اعتقادی بداء؟
اما او از این مفهوم و دهها مورد نظیر آن کاملا مطلع است .
بگذریم . او در آن مجلس مسلمان شد و برای اولین بار حجاب را پذیرفت .
خانواده مسیحی دختر که با یک پدیده جدید مواجه شده بودند، شروع به آزار و اذیت او کردند و روز به روز بر سخت گیری و فشار خویش افزودند .
دختر مانده بود چه کند! باز راه مؤسسه اسلامی نیویورک را درپیش گرفت و مسؤولان این مرکز را در جریان کار خود قرار داد . آنان نیز با برخی از علمای ایران تماس گرفتند و مطلب را با آنان در میان گذاشتند . در نهایت، کار به اینجا رسید که اگر خطر جانی او را تهدید می کند، اجازه دارد روسری خود را بردارد .
گوش کنید!
شاه بیت این غزل اینجاست;
دختر پرسید اگر من روسری خود را برندارم و در راه حفظ حجابم کشته شوم، آیا شهید محسوب می شوم؟
پاسخ شنید، آری .
و او با صلابت و استواری گفت: «والله قسم روسری خود را برنمی دارم، هر چند در راه حفظ حجابم، جانم را از دست بدهم .»
آنچه خواندید، سه پلان از یک ماجراست .
پلان اول، حکایت ماهیانی که در آب زندگی می کنند، همه عمر در آب غوطه ورند، اما مرتب از هم می پرسند: آب کو؟
پلان دوم، حکایت ماهی دور افتاده از آبی که آنقدر تن به شن های ساحل می زند تا بالاخره راهی به دریا باز کند .
. . . و پلان سوم، حکایت ماهی گداخته ای که هرم گرمای خشکی نفسش را بریده، حسرت آب بردلش مانده، اما راه دریا را از دل خویش می جوید!
بازگردیم به خیابان آفریقا، آن پاساژ با حال سانتی مانتال، بی اعتنایی دختران جوان به آن تابلو و قهقهه های مستانه!
شست و شویی کن و آنگه به خرابات خرام
تا نگردد زتو، این دیر خراب، آلوده

پايگاه حوزه


فصلنامه پرسمان، شماره 1، سروقامت، حسین؛

دلتنگی...

کربلا...

فراق...

اللهم ارزقنا....

آقا نکند حنای من بی رنگ است
والله دلم برای صحنت تنگ است

ای دست دهنده ی خدا روی زمین
امضای برات کربلایم لنگ است...

اربابم❤

اﺯ نوکري درت مرا سير نکن
ﺟز درگه خود جاي دگر پير مکن

من منتظر توام شب اول قبر
ﺳﻮگند به حق مادرت دير مکن
السلام عليك یا اباعبدالله(ع)

❤گویند چرا ، تو دل بدیشان دادی


والله ، که من ندادم ایشان بردند❤

ابوسعید ابوالخیر

می نویسم که مرا غیر علی یاری نیست

در دو عالم بجز او سید و سالاری نیست

در دلم غیر تولّای علی کاری نیست

دو جهان غیر علی امر دگر جاری نیست

می نویسم که پناهندۀ حیدر هستم

اوست سلطانم و من شیعه ی حیدر هستم


حتما که نباید مناسبتی باشه تا آدم حرف دلشو بزنه

والله...

(نمیدونم این آهنگو گوش دادین یا نه ولی دیدم تکستش خیلی قشنگه گفتم بزارم )

از چی بگم از حالم خودم از فردام دست بردار
منو تو این حال خودم بذار و برو دست بردار
از تو نه از خودم پُرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا .. درکم کن

هنوزم میشه بخشید همون
مریض و گیج و جنگی نبود
غریب و نیش و زخمیش نزد
دلارو حرف تحقیر نکرد
هنوزم میشه بخشید منو
منی که که پست و لغزیدمو
منی که حرف خالیمو
همین امشب میزنم ریشمو
میزنم خیلی بده واسه مرد بگن حرف زد و عمل نکرد میزنم
خیلی بده که نباشه دو قرون بکنه حرف سینه زخم میزنم
اما بدون حرفو باز مردم میزنن
پس تیریپی نی با خدا تو بیا و مشتی باش
هرچند ما پیچیدیم و رفتیم و زدیمو نگشتیم باش
هرچند که دلمون یه دست نبود و یجوری چربی داشت
اما بالاسری آبرو دار و بدون لنگ نذاشت
ما که رسوای عالمیم چندچندیم باش

این روزا خاموشم سردم بی حسم لمسم میترسم
جونی نیست انگار نوری نیست حتی از سایم میترسم
راهی نیست تکیه گاهی نیست ای خدا خستم میفهمی
میرم من آره میرم من حتی از مرگم میترسم

ببین چه تنهام غروبه فردام
عذابو بردار و ببین ببین چه تنهام
دریا دریا دریا
بیا و دریاب
لیلا لیلا لیلام
تویی به والله
درست ، تنهام فردام خودم دلم زیرخاک
اما حرفام رزمام صدام رسد از زیر خاک
دلم غوغا غوغا زدم هربار فریاد
میشم اونی که تو میخوای از فردا فردا فردا
اما حرفام لفضام دروغ شرمسار شرمسار
الله الله الله
تو که میبخشی این بارها
اما این زنها مردا رفقا داشیم بابا
رفقا مادر بابام
بگذریم بابا
ما که گذشتیم حاج آقا
الله الله الله

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

والله, بدونین, پسرای, خجالتی, نیستن, بزنن, چقدر, جذابن, وارث, محمود, مرآت, صفات, معبود, آرزوی, بهشت, موعود, کنند, تویی, نیمه, شعبان, مبارک, کارگاه, عشقت, بیتو, آنچه, بافم, ماند, گویند, میگذرد؛, همین, پریشب, گشتم, دچار, کابوس, دیدم, خواب, حافط, اتوبوس, گفتم, سلام, حافظ, گفتا, علیک, جانم, ندانم, بگیر, فالی, نمانده, حالی, چگونه, خیالی, تازه, داری, سرایم, سپید, باری, رقیب, کجاست, لیلی, مشغول, دلربایی, ستاره, فیلم, سینمایی, زخالش, افروز, نموده, دیروز, پریروز, مویش, یارش, عاقل, مجنون, شدید, گشته, معتاد, افیون, جمشید, جهان, نمایش, خریده, قسطی, تلویزیون, جایش, ساقی, حالا, کاره, شدست, منشی, دفتر, اداره, زاهد, رهنمای, منزل, بردار, ساربان, کاروان, آژانس, دارد, دنیا, محمل, کجاوه, یادی, مدادی, قاصدک, شرقی, داده, فاکس, برقی, آورد, نیاورد, آهوی, زنگی, ادکلن, شیشه, رنگی, سراغ, میخانه, حسابی, چلوکبابی, بلند, بوده, زمان, بودم, زدند, زندان, گرفتی, ندیده, هالو, خرفتی, ماجرا, واقعی, کنید, اینجاست, شامگاه, پنجشنبه, تابستانی, تهران, خیابان, افریقا, پاساژ, باحال, سانتی, مانتال, لطفا, حجاب, اسلامی, رعایت, فرمایید, دخترکان, جوان, مانیکور, کرده, آرایش, موهای, افشان, دهها, مغازه, برمی, خورند, تابلو, ورودی, آنها, جایی, ببینند, توجهی, نوشته, اصلا, اندکی, پریشان, روسری, حریرآسای, خویش, پنهان, ابدا, اینان, چنین, تکلیف, آنان, آمده, برای, گشایی, معاشران, بازکنید, بدین, دراز, بگذریم, غربت, باشد, پاساژبا, بگویی, ناشادمانی, شکوه, گلایه, زوایای, رخسارش, پیدا, هرگز, فرانسه, برگشته, خندید, دموکراسی, تحمل, نداشت, نتوانستند, حضور, محجبه, مدارس, بپذیرند, راحت, اخراج, کردند, نخندم, عقیده, ماندم, جالب, حرفها, بخاطر, جوابی, سالش, خیلی, پخته, زیرکانه, هوشمندانه, بهانه, فرهنگ, دانند, تمدن, اصالت, هویت, صرفا, اعتقادی, فردی, محدودیت, انحصار, دانید, غربی, بخشنده, خوان, نعمت, بهره, همیشه, سرگردان, تشنه, بنگرند, طالبش, شوند, بگیرند, جلوه, اسیر, اسارت, سرخوش, رهایی, آزاد, داند, کیست, نداند, سرستیز, دارند, تعجب, نگاهم, حکایت, همان, پسری, معلمش, نگفت, پرسید, رشته, سردراز, دیگر, کوچه, لوازم, آرایشی, سازند, استفاده, مبلغ, کالاهای, مردان, بیگانه, دریا, تواند, مجلس, محفلی, شرکت, بزند, برقصد, اتاق, رئیس, مؤسسه, نیویورک, گشود, داخل, آنگاه, مقدمه, خواهم, مسلمان, کاغذ, برداشت, چشمش, جوانی, افتاد, چیزی, وجاهت, جمال, باید, بروی, تحقیق, امروز, بپذیری, فردا, رهایش, قبول, مدتی, راضی, مطالعه, آنقدر, صبرش, لبریز, فریادی, کشید, مسلمانم, نکنید, سالن, گویم, فهمید, میلاد, پیامبر, اکرم, آماده, مراسمی, مبین, مشرف, جشنی, اعلام, میهمان, داریم, جدید, برخاست, مردم, لابد, خانم, عاشق, جاده, اوست, نخود, بعضی, دوست, بشوند, اشتباه, بسته, مدتهاست, بصیرت, پذیرفته, چیزهایی, شاید, هیچکدام, ندانید, مفهوم, بداء, مسلمانان, مساله, مورد, نظیر, کاملا, مطلع, اولین, خانواده, مسیحی, پدیده, مواجه, بودند, شروع, آزار, اذیت, گیری, فشار, افزودند, درپیش, مسؤولان, مرکز, جریان, قرار, برخی, علمای, ایران, تماس, گرفتند, مطلب, میان, گذاشتند, نهایت, جانی, تهدید, اجازه, بردارد, برندارم, حجابم, کشته, شهید, محسوب, پاسخ, شنید, صلابت, استواری, برنمی, بدهم, خواندید, پلان, ماجراست, ماهیانی, زندگی, غوطه, مرتب, پرسند, افتاده, ساحل, بالاخره, راهی, گداخته, گرمای, خشکی, نفسش, بریده, حسرت, بردلش, جوید, بازگردیم, آفریقا, اعتنایی, دختران, قهقهه, مستانه, شویی, آنگه, خرابات, خرام, نگردد, آلوده, پايگاه, حوزه, فصلنامه, پرسمان, شماره, سروقامت, حسین؛, دلتنگی, کربلا, فراق, اللهم, ارزقنا, نکند, حنای, صحنت, دهنده, زمین, امضای, برات, کربلایم, اربابم, نوکري, درگه, منتظر, توام, مادرت, السلام, عليك, بدیشان, ندادم, ایشان, بردند, ابوسعید, ابوالخیر, نویسم, یاری, عالم, سالاری, تولّای, کاری, جاری, پناهندۀ, حیدر, هستم, سلطانم, شیعه, حتما, نباید, مناسبتی, باشه, دلشو, بزنه, نمیدونم, آهنگو, دادین, تکستش, قشنگه, بزارم, حالم, خودم, فردام, بذار, پُرم, خوبم, ترکم, خارم, قانعم, کردم, درکم, هنوزم, بخشید, همون, مریض, جنگی, نبود, غریب, زخمیش, دلارو, تحقیر, نکرد, لغزیدمو, خالیمو, امشب, میزنم, ریشمو, واسه, نباشه, قرون, بکنه, سینه, حرفو, میزنن, تیریپی, مشتی, هرچند, پیچیدیم, رفتیم, زدیمو, نگشتیم, دلمون, یجوری, چربی, بالاسری, آبرو, نذاشت, رسوای, عالمیم, چندچندیم, روزا, خاموشم, سردم, لمسم, میترسم, جونی, انگار, نوری, سایم, تکیه, گاهی, خستم, میفهمی, میرم, مرگم, تنهام, غروبه, عذابو, دریاب, لیلا, لیلام, درست, زیرخاک, حرفام, رزمام, صدام, غوغا, هربار, میشم, اونی, میخوای, لفضام, دروغ, شرمسار, میبخشی, بارها, زنها, رفقا, داشیم, بابا, بابام, گذشتیم,