هربار که شریک عاطفیت دیر گوشیشو جواب میده
استرس میگیری که داره بهت خیانت میکنه یا میخواد ترکت کنه.
خیلی راحت میتونی با کارگاه پاکسازی ذهن کاری کنی این ترس ها از سیستم عصبیت پاک بشن
کارگاه رایگان پاکسازی ذهن با TFT
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی کارگاه
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
کامی روشن میگه: دارم برای آینده سرمایهگذاری میکنم. ولی واقعیت اینه که با مصرف بیرویه و استخراج غیرقانونی، آیندهی خیلیها رو میسوزونه...
از نونوایی گرفته تا کارگاه و داروخونهها، همه بیکار میشن، همه ضرر میکنن. یه عده به سود میرسن، خیلیای دیگه از «نان خوردن» میمونن...
یادمون باشه سرمایهگذاری روی ویرانهها، آیندهای برای هیچکس نمیسازه.
در کارگاه عشقت
بـیتـو هـر آنـچه بــافــم
والـله نـه پـود ماند
والله نه تار ماند...
برایم نوشت :
زن بودن
غم انگیز ترین شادی دنیاست
و نمیدانی من به خاطر "تو" چقدر به اشک هایم لبخند زده ام
و در جواب گفتم
من هرگز از زن بودنم غمگین نبوده ام
من زنی توانمند و موفق هستم که به زن بودنم افتخار می کنم و از ته دل به زندگی لبخند می زنم !
پ .ن :
به دانشجویان کارگاه هنر زن بودن گفتم :
برای اینکه همیشه به زندگی لبخند بزنید باید قوی باشید
گلناز پرسید :
زن قوی رو تعریف کنید
گفتم : زنی که نه تنها خوشبختی را از مرد رویاهایش نخواهد بلکه خودش منشا خوشبختی باشد
زنی که به جای اینکه دست خوش شرایط باشد شرایط را تحت تاثیر خود قرار دهد
و ...
. .
از جنگل
به کارگاه چوب بری رفتند
صندلی، نیمکت، میز
آنکه عاشق تر بود
پنجره شد...
#حمید_جدیدی
آورده اند که نوشیروانِ عادل را، در شکارگاهی، صید کباب کردند و نمک نبود.
غلامی به روستا رفت تا نمک آرَد .
نوشیروان گفت :
نمک به قیمت بِستان ، تا رسمی نشود و ده خراب نگردد .
گفتند : از این قدر چه خلل آید ؟
گفت : بنیاد ظلم در جهان ، اندکی بوده است .هر که آمد برو مزیدی کرده تا بدین غایت رسیده...
"گلستان سعدی"
آهنگری پس از گذراندن جوانی پرشر و شور، تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند. سالها با علاقه کار کرد، به دیگران نیکی کرد، اما با تمام پرهیزگاری، در زندگیاش اوضاع درست به نظر نمیآمد.
حتی مشکلاتش مدام بیشتر میشد.
یک روز عصر، دوستی که به دیدنش آمده بود و از وضعیت دشوارش مطلع شد، گفت: واقعا که عجبا. درست بعد از این که تصمیم گرفتهای مرد خداترسی بشوی، زندگیات بدتر شده،
نمیخواهم ایمانت را ضعیف کنم اما با وجود تمام رنجهایی که در مسیر معنویت به خود دادهای، زندگییات بهتر نشده.
آهنگر مکث کرد و بلافاصله پاسخ نداد.
سرانجام بعد از سکوتی پُر معنا
اینگونه پاسخ داد :
در این کارگاه، فولاد خام برایم میآورند و باید از آن شمشیر بسازم.
میدانی چه طور این کار را میکنم؟
اول تکهی فولاد را به اندازهی جهنم حرارت میدهم تا سرخ شود. بعد با بیرحمی، سنگینترین پتک را بر میدارم و پشت سر هم به آن ضربه میزنم، تا این که فولاد، شکلی را بگیرد که میخواهم. بعد آن را در تشت آب سرد فرو میکنم، و تمام این کارگاه را بخار آب میگیرد، فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما، ناله میکند و رنج میبرد.
باید این کار را آن قدر تکرار کنم تا به شمشیر مورد نظرم دست یابم. یک بار کافی نیست.
آهنگر مدتی سکوت کرد و سپس ادامه داد:
گاهی فولادی که به دستم میرسد، نمیتواند تاب این عملیات را بیاورد. حرارت، ضربات پتک و آب سرد، تمامش را ترک میاندازد. میدانم که این فولاد، هرگز تیغهی شمشیر مناسبی در نخواهد آمد. آنوقت است که آنرا به میان انبوه زبالههای کارگاه میاندازم.
باز مکث کرد و بعد ادامه داد:
میدانم که در آتش رنج فرو میروم. ضربات پتکی را که زندگی بر من وارد کرده، پذیرفتهام، و گاهی به شدت احساس سرما میکنم. انگار فولادی باشم که از آبدیده شدن رنج میبرد. اما تنها دعایی که به درگاه خداوند دارم این است :
«خدای من، از آنچه برای من خواسته ای صرفنظر نکن تا شکلی را که میخواهی ، به خود بگیرم. به هر روشی که میپسندی ادامه بده ؛ هر مدت که لازم است، ادامه بده، اما هرگز، هرگز مرا به کوه زبالههای فولادهای بی فایده پرتاب نکن»
خودت باش!!!
کَسیم خوشش نیومد...!
نیومد...
به درک
اینجا کارگاه مجسمه سازی نیست که!
قوانینی که نیوتن از قلم انداخت
قانون صف:
اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید، سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد.
قانون تلفن:
اگر شما شماره ای را اشتباه گرفتید، آن شماره هیچگاه اشغال نخواهد بود.
قانون تعمیر:
بعد از این که دست تان حسابی گریسی شد، بینی شما شروع به خارش خواهد کرد.
قانون کارگاه:
اگر چیزی از دست تان افتاد، قطعاً به پرت ترین گوشه ممکن خواهد خزید.
قانون معذوریت:
اگر بهانه تان پیش رئیس برای دیر آمدن پنچر شدن ماشین تان باشد، روز بعد واقعاً به خاطر پنچر شدن ماشین تان، دیرتان خواهد شد.
قانون حمام:
وقتی که خوب زیر دوش خیس خوردید تلفن شما زنگ خواهد زد.
قانون روبرو شدن:
احتمال روبرو شدن با یک آشنا وقتی که با کسی هستید که مایل نیستید با او دیده شوید افزایش می یابد.
قانون نتیجه:
وقتی می خواهید به کسی ثابت کنید که یک ماشین کار نمی کند، کار خواهد کرد.
قانون بیومکانیک:
نسبت خارش هر نقطه از بدن با میزان دسترسی آن نقطه نسبت عکس دارد.
قانون تئاتر:
کسانی که صندلی آنها از راه روها دورتر است دیرتر می آیند.
قانون قهوه:
قبل از اولین جرعه از قهوه داغتان، رئیس تان از شما کاری خواهد خواست که تا سرد شدن قهوه طول خواهد کشید.
طنز...قوانینی ک نیوتون از قلم انداخت
قانون قهوه:
قبل از اولین جرعه از قهوه داغتان، رئیستان از شما کاری خواهد خواست که تا سرد شدن قهوه طول خواهد کشید.
قانون صف:
اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید، سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد.
قانون تلفن:
اگر شما شمارهای را اشتباه گرفتید، آن شماره هیچگاه اشغال نخواهد بود.
قانون تعمیر:
بعد از این که دستتان حسابی گریسی شد، بینی شما شروع به خارش خواهد کرد.
قانون کارگاه:
اگر چیزی از دستتان افتاد، قطعاً به پرتترین گوشه ممکن خواهد خزید.
قانون معذوریت:
اگر بهانهتان پیش رئیس برای دیر آمدن پنچر شدن ماشینتان باشد، روز بعد واقعاً به خاطر پنچر شدن ماشینتان، دیرتان خواهد شد.
قانون حمام:
وقتی که خوب زیر دوش خیس خوردید تلفن شما زنگ خواهد زد.
قانون روبرو شدن:
احتمال روبرو شدن با یک آشنا وقتی که با کسی هستید که مایل نیستید با او دیده شوید افزایش می یابد.
قانون نتیجه:
وقتی میخواهید به کسی ثابت کنید که یک ماشین کار نمی کند، کار خواهد کرد.
قانون بیومکانیک:
نسبت خارش هر نقطه از بدن با میزان دسترسی آن نقطه نسبت عکس دارد.
قانون تئاتر:
کسانی که صندلی آنها از راهروها دورتر است دیرتر میآیند.