کپشن های مربوط به وجوانی

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی وجوانی

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

درزمانی که همه دوست داشتن را گذاشته اند
برای سی سالگی...
من تورا،هجده ساله واردوست دارم.
پرشور و سرتَقانه...
من تورا دراوج‌نوجوانی وبین گیر ودار نماندن ها،ونخواستن هامیخواهم.

#سودابه_رنجبر

‏همه ما یه عشق دوران نوجوانی داشتیم که تا آخر عمر نمیتونیم اونو فراموش کنیم

✿ کپشن خاص ✿

تو بادبادک بازیگوشی بودی
که با دنباله‌ی عطرش هر روز
از خیابان نوجوانی‌ام می‌گذشت
و من کودکی که می‌دوید
می‌دوید
می‌دوید
و نمی‌رسید ...!

#یغما_گلرویی

عکس
داستانی زیبا از کتاب سوپ جو که با بیش از ۳۴۵میلیون لایک رکوردار در دنیای مجازی در سال ۲۰۱۵ بوده و ادامه دارد...

ما یکی از نخستین خانواده‌هایی در شهرمان بودیم که صاحب تلفن شدیم.آن موقع من 9-8 ساله بودم.یادم می‌آید که قاب برّاقی داشت و به دیوار نصب شده بود و گوشی‌اش به پهلوی قاب آویزان بود.من قدم به تلفن نمی‌رسید اما همیشه وقتی مادرم با تلفن صحبت می‌کرد با شیفتگی به حرف‌هایش گوش می‌کردم.
بعد من پی بردم که یک جایی در داخل آن دستگاه، یک آدم شگفت‌انگیزی زندگی می‌کند به نام «اطلاعات لطفاً» ، که همه چیز را در مورد همه‌کس می‌داند.
او شماره تلفن و نشانی همه را بلد بود.
نخستین تجربۀ شخصی من با «اطلاعات لطفاً» روزی بود که مادرم به خانۀ همسایه‌مان رفته بود.من در زیرزمین خانه با ابزارهای جعبه ابزارمان بازی می‌کردم که ناگهان با چکش بر روی انگشتم زدم درد وحشتناکی داشت اما گریه فایده نداشت چون کسی در خانه نبود که با من همدردی کند انگشتم را در دهانم می‌مکیدم و دور خانه راه می‌رفتم که ناگهان چشمم به تلفن افتاد به سرعت یک چهارپایه از آشپزخانه آوردم و زیر تلفن گذاشتم و روی آن رفتم و گوشی را برداشتم و نزدیک گوشم بردم.
و توی گوشی گفتم «اطلاعات لطفاً» چند ثانیه بعد صدایی در گوشم پیچید:
«اطلاعات بفرمائید»
من در حالی که اشک از چشمانم می‌آمد گفتم «انگشتم درد می‌کند»
«مادرت خانه نیست؟»
«هیچکس بجز من خانه نیست»
«آیا خونریزی داری؟»
«نه، با چکش روی انگشتم زدم و خیلی درد می‌کند»
«آیا می‌توانی درِ جایخیِ یخچال را باز کنی؟»
«بله، می‌توانم»
«پس از آنجا کمی یخ بردار و روی انگشتت نگهدار»
بعد از آن روز، من برای هر کاری به «اطلاعات لطفاً» مراجعه می‌کردم ...
مثلاً موقع امتحانات در درس‌های جغرافی و ریاضی به من کمک می‌کرد.

یکروز که قناری‌مان مرد و من خیلی ناراحت بودم دوباره سراغ «اطلاعات لطفاً» رفتم و ماجرا را برایش تعریف کردم.
او به حرف‌هایم گوش داد و با من همدردی کرد.
به او گفتم: «چرا پرنده‌ای که چنین زیبا می‌خواند و همۀ اهل خانه را شاد می‌کند باید گوشۀ قفس بیفتد و بمیرد؟»
او به من گفت «همیشه یادت باشد که دنیای دیگری هم برای آواز خواندن هست»
من کمی تسکین یافتم.
یک روز دیگر به او تلفن کردم و پرسیدم کلمۀ fix را چطور هجّی می‌کنند.
یکسال بعد از شهر کوچکمان (پاسیفیک نورث وست) به بوستن نقل مکان کردیم و من خیلی دلم برای دوستم تنگ شد.
«اطلاعات لطفاً» متعلّق به همان تلفن دیواری قدیمی بود و من هیچگاه با تلفن جدیدی که روی میز خانه‌مان در بوستن بود تجربۀ مشابهی نداشتم.
من کم‌کم به سن نوجوانی رسیدم اما هرگز خاطرات آن مکالمات را فراموش نکردم.
غالباً در لحظات تردید و سرگشتگی به یاد حس امنیت و آرامشی که از وجود دوست تلفنی داشتم می‌افتادم.
راستی چقدر مهربان و صبور بود و برای یک پسربچه چقدر وقت می‌گذاشت.
چند سال بعد، بر سر راه رفتن به دانشگاه، هواپیمایم در سیاتل برای نیم ساعت توقف کرد.
من 15 دقیقه با خواهرم که در آن شهر زندگی می‌کرد تلفنی حرف زدم
و بعد از آن بدون آن که فکر کنم چکار دارم می‌کنم، تلفن اپراتور شهر کوچک دوران کودکی را گرفتم و گفتم «اطلاعات لطفاً».
به طرز معجزه‌آسایی همان صدای آشنا جواب داد.
«اطلاعات بفرمائید»
من بدون آن که از قبل فکرش را کرده باشم پرسیدم «کلمۀ fix را چطور هجّی می‌کنند؟»
مدتی سکوت برقرار شد و سپس او گفت «فکر می‌کنم انگشتت دیگر خوب شده باشد.»
من خیلی خندیدم و گفتم «خودت هستی؟»
و ادامه دادم «نمی‌دانم می‌دانی که در آن دوران چقدر برایم با ارزش بودی یا نه؟»
او گفت «تو هم می‌دانی که تلفن‌هایت چقدر برایم با ارزش بودند؟»
من به او گفتم که در تمام این سال‌ها بارها به یادش بوده‌ام و از او اجازه خواستم که بار بعد که به ملاقات خواهرم آمدم دوباره با او تماس بگیرم.
او گفت «حتماً این کار را بکن. اسم من شارون است.
سه ماه بعد به سیاتل برگشتم.
تلفن کردم اما صدای دیگری پاسخ داد.
«اطلاعات بفرمائید»
«می‌توام با شارون صحبت کنم؟»
«آیا دوستش هستید؟»
«بله، دوست قدیمی»
«متأسفم که این مطلب را به شما می‌گویم. شارون این چند سال آخر به صورت نیمه‌وقت کار می‌کرد زیرا بیمار بود. او 5 هفته پیش در گذشت»
قبل از این که تلفن را قطع کنم گفت «شما گفتید دوست قدیمی‌اش هستید.
آیا همان کسی هستید که با چکش روی انگشتتان زده بودید؟»
با تعجب گفتم «بله»
«شارون برای شما یک پیغام گذاشته است. او به من گفت اگر شما زنگ زدید آن را برایتان بخوانم»
سپس چند لحظه طول کشید تا درِ پاکتی را باز کرد و گفت:
«نوشته به او بگو دنیای دیگری هم برای آواز خواندن هست.
خودش منظورم را می‌فهمد»
من از او تشکر کردم و گوشی را گذاشتم.
هرگز تأثیری که ممکن است بر دیگران بگذارید را دست کم نگیرید.

به کودکی گفتند: عشق چیست؟



گفت :بازی


به نوجوانی گفتند: عشق چیست؟


گفت :رفیق بازی


به جوانی گفتند: عشق چیست ؟


گفت: پول وثروت


به پیرمردی گفتند: عشق چیست؟


گفت عمر


به عاشقی گفتند: عشق چیست؟


چیزی نگفت ،آهی کشید وسخت گریست...

بـــــه نام خـــــــــدا
به پشت سر که مینگرم ، روزهای طاقت فرسایی را میبینم که با نام ویاد تو گذشته اند ، شاید اگر تو نبودی زیر کوله بار سختی های زندگی کمر خم میکردم .
دیروز ها را باکی نیست با فرداهایم چه کنم ؟ چگونه سختی های این مسیر ر سپری کنم ؟ مدانم زندگی اگر سختی نداشته باشد زندگی نیست ، اما نه براینوجوانی چهرده ساله که تازه ابتدای جاده ی زندگی است .
خداوندا نکند در پیچ و خم این جاده تنهایم بگزاری ، من بی تو پوچم . من در این دنیای خاکی جز کسی را ندارم که چون تو یاریم کند ، خداوندا تا رسیدن به مقصد تنهایم مگزار .
آمــین

کره حیوانی :بیچاره ناشنواست
کراچی :پس تکلیف ناشنوایان چه میشود؟
نیکوتین :نوجوانی خوش سیرت
تهرانی :تیکه های هلوی باقیمانده ته آبمیوه

زندگی خانوم ها سه مرحله داره.....
کودکی.....
نوجوانی.......
چقد خوب موندی.......

نیازمندیم به یک نفر که ، " تو " باشی !
که خودت باشی !

" خودت " ؛
با همان خیال ها و خواب های خوشت !
نیــازمندیم به بازگشت سال ها
به عقب گرد ِ تقویم ها
که ..
یک کودکی
یک نوجوانی
بی کابوس و آرام ..
آرام !

نیازمندیم به عاشق بودنت
به شعـرهای نوزده سالگی
به دیوانگی های کوچکی که ...
این بار شکست نخواهند خورد !

نیازمندیم که ...
دیگر
دیر نباشد !!

ساده بگویم نگاه! زاده ی علاقه است،اگر دوچشم عشق به تو نگاه کند، تودیگر ازآن خود نیستی
زمان می گذرد وزمانه نیزهم..کودک میشوی،جوان هستی وجوانی نمیکنی ومی گذری!
پیر میشوی ومی مانی!
بازهم مثل همیشه درپی گمشده ای هستی که باتو هست ونیست!
باز درپی آن علاقه ی پنهان،آن گاه همیشه تازه هستی.
بازآن دوچشم روشن عشق را درغبار بی امان زمان جستجو میکنی
غافل ازآنکه اودیگر تکه ای ازتو شده وسایه ای خوش بر دل تـــــــــــــــو!
...........................

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

درزمانی, دوست, داشتن, گذاشته, برای, سالگی, تورا, هجده, ساله, واردوست, دارم, پرشور, سرتَقانه, وبین, ودار, نماندن, ونخواستن, هامیخواهم, دوران, نوجوانی, داشتیم, نمیتونیم, اونو, فراموش, کنیم, کپشن, بادبادک, بازیگوشی, بودی, دنبالهی, عطرش, خیابان, نوجوانیام, میگذشت, کودکی, میدوید, نمیرسید, داستانی, زیبا, کتاب, ۳۴۵میلیون, لایک, رکوردار, دنیای, مجازی, ۲۰۱۵, بوده, ادامه, دارد, نخستین, شهرمان, بودیم, صاحب, تلفن, شدیم, موقع, بودم, یادم, میآید, برّاقی, دیوار, گوشیاش, پهلوی, آویزان, همیشه, وقتی, مادرم, صحبت, میکرد, شیفتگی, حرفهایش, میکردم, بردم, جایی, داخل, دستگاه, زندگی, میکند, اطلاعات, لطفاً, مورد, همهکس, میداند, شماره, نشانی, تجربۀ, شخصی, روزی, خانۀ, همسایهمان, رفته, زیرزمین, خانه, ابزارهای, جعبه, ابزارمان, ناگهان, انگشتم, وحشتناکی, گریه, فایده, نداشت, نبود, همدردی, دهانم, میمکیدم, میرفتم, چشمم, افتاد, سرعت, چهارپایه, آشپزخانه, آوردم, گذاشتم, برداشتم, نزدیک, گوشم, گفتم, ثانیه, صدایی, پیچید, بفرمائید, حالی, چشمانم, میآمد, مادرت, نیست, هیچکس, خونریزی, داری, خیلی, میتوانی, جایخیِ, یخچال, میتوانم, آنجا, بردار, انگشتت, نگهدار, کاری, مراجعه, مثلاً, امتحانات, درسهای, جغرافی, ریاضی, یکروز, قناریمان, ناراحت, دوباره, سراغ, ماجرا, برایش, تعریف, حرفهایم, پرندهای, چنین, میخواند, باید, گوشۀ, بیفتد, بمیرد, یادت, باشد, دیگری, آواز, خواندن, تسکین, یافتم, پرسیدم, کلمۀ, چطور, هجّی, میکنند, یکسال, کوچکمان, پاسیفیک, نورث, بوستن, مکان, کردیم, دوستم, متعلّق, دیواری, قدیمی, هیچگاه, جدیدی, خانهمان, مشابهی, نداشتم, کمکم, هرگز, خاطرات, مکالمات, نکردم, غالباً, لحظات, تردید, سرگشتگی, امنیت, آرامشی, وجود, تلفنی, میافتادم, راستی, چقدر, مهربان, صبور, پسربچه, میگذاشت, رفتن, دانشگاه, هواپیمایم, سیاتل, ساعت, توقف, دقیقه, خواهرم, بدون, چکار, میکنم, اپراتور, گرفتم, آشنا, جواب, فکرش, کرده, باشم, مدتی, سکوت, برقرار, خندیدم, خودت, هستی, دادم, نمیدانم, میدانی, برایم, ارزش, تلفنهایت, بودند, تمام, سالها, بارها, یادش, بودهام, اجازه, خواستم, ملاقات, آمدم, تماس, بگیرم, حتماً, شارون, برگشتم, پاسخ, میتوام, دوستش, هستید, متأسفم, مطلب, میگویم, صورت, نیمهوقت, زیرا, بیمار, هفته, گفتید, قدیمیاش, انگشتتان, بودید, تعجب, پیغام, زدید, برایتان, بخوانم, لحظه, کشید, پاکتی, نوشته, خودش, منظورم, میفهمد, تشکر, تأثیری, ممکن, دیگران, بگذارید, نگیرید, گفتند, چیست, رفیق, وثروت, پیرمردی, عاشقی, چیزی, نگفت, وسخت, گریست, مینگرم, روزهای, طاقت, فرسایی, میبینم, ویاد, گذشته, شاید, نبودی, کوله, سختی, دیروز, باکی, فرداهایم, چگونه, مسیر, سپری, مدانم, نداشته, چهرده, تازه, ابتدای, جاده, خداوندا, نکند, تنهایم, بگزاری, پوچم, خاکی, ندارم, یاریم, رسیدن, مقصد, مگزار, آمین, حیوانی, بیچاره, ناشنواست, کراچی, تکلیف, ناشنوایان, میشود, نیکوتین, سیرت, تهرانی, تیکه, باقیمانده, آبمیوه, خانوم, مرحله, داره, موندی, نیازمندیم, باشی, خیال, خواب, خوشت, بازگشت, تقویم, کابوس, بودنت, شعرهای, نوزده, دیوانگی, کوچکی, شکست, نخواهند, خورد, نباشد, ساده, بگویم, نگاه, زاده, علاقه, دوچشم, تودیگر, ازآن, نیستی, گذرد, وزمانه, نیزهم, میشوی, نمیکنی, گذری, بازهم, درپی, گمشده, باتو, ونیست, پنهان, بازآن, روشن, درغبار, امان, جستجو, غافل, ازآنکه, اودیگر, ازتو, وسایه,