کپشن های مربوط به خواهرم

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی خواهرم

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

موضوع انشاء:

يلداى خود را چگونه گذرانديد؟

با سلام خدمت آموزگار خوب و دوستان عزيزم

ديشب يلدا به ما خيلى خوش گذشت .دور هم بوديم و تا تونستيم خورديم و خنديديم ،فال هم گرفتيم. البته پدرم ميگفت شايعه شده كه هندوانه ها را یه كسايى ارزون خريدن و انبار كردن كه گرون بفروشن،به همين دليل من نخريدم تا با مفاسد اقتصادى مبارزه كنم.
مادرم هم گفت: خوب كارى كردى و به من گفت عكس يك هندوانه بكش بگذاريم تو سفره يلدا، منم كشيدم خوشگل شد. مامان گفت: تو روزنامه خوندم كه دونه هاى انار دل درد مياره، براى همين نخريدم.
مادر من خيلى به سلامتى خانواده اهميت ميدهد. خواهرم عكس يه انار رو از تو روزنامه كند گذاشت تو سفره، يه انار بزرگ که دونه هاش سياه بود.
مامان گفت: شب نميشه آجيل خورد سر دلتون سنگين ميشه و خوابهاى بد ميبينيد براى همين فقط نخود چى و كشمش خريدم كه خيلى هم خاصيت دارد .مادرم خيلى مهربان است.
مادرم گفت: رفتم ميوه فروشى كه ميوه بخرم خيلى شلوغ بود منصرف شدم .مامان پرتقال و سيبى رو كه داشتيم مثل گل درست كرده بود و توى بشقاب چيده بود خيلى قشنگ شده بود دلمون نميامد بخوريم ولى مامان گفت: بخورين كه نمونه ميكروب ميگيره، مامانم خيلى با سليقه هست.
بابا آخر شب فال حافظ گرفت،
همش يادم نيست ولى اولش ميگفت:
مژده اى دل كه مسيحا نفسى ميايد.
خلاصه يلداى خوبى بود ،چون ما دل درد نگرفتيم، خوابهاى بد هم نديديم، تازه با مفاسد اقتصادى هم مبارزه كرديم .
اين بود انشاى من اميدوارم خوشتان آمده باشد.
معلم گفت: آفرين دخترم خوب بود اينم يه نمره ۲۰
دانش آموزى از ته كلاس گفت: خانم اجازه سرما خوردين؟ معلم گفت:
چطور ؟ شاگرد گفت آخه خانم اجازه... از چشمتون داره اشك مياد.
معلم گفت: آره يادم نبود كه سرما خوردم...

حواسمان باشد

مادرم سه قانون داشت:
عاشق شو، عاشق بمان و عاشق بمیر ...
بابا می خندید و مثل تمام مَردهای آن روزها، عشق را کیلویی چند صدا می زد!
خواهرم، قانون اول را خیلی دوست داشت...
آنقدر زیاد که هر روز لابه لای فرمول های ریاضی و حساب چند بار مرورش می کرد تا شاید مردی پیدا شود برای اثباتش...
برادرم، دومی را... مادر زادی عاشق بود...
گنجشک های لب ایوان را " خاتون " صدا می کرد و به شمعدانی های روی طاقچه می گفت: " بانو "
و حوض حیاط، چقدر شبیه قانون سوم بود!
هیچ وقت آب نداشت ولی از هر طرف که نگاهش می کردی دو ماهی سرخ را همیشه توی ذهنش می رقصاند ...
من اما آدمی بودم " قانون مدار " عاشقت شدم، عاشقت هستم...
و این عشق ات...
راستی من چند وقتی هست که مُرده ام! ...

#`پادشاه_تنهایی

عکس
داستانی زیبا از کتاب سوپ جو که با بیش از ۳۴۵میلیون لایک رکوردار در دنیای مجازی در سال ۲۰۱۵ بوده و ادامه دارد...

ما یکی از نخستین خانواده‌هایی در شهرمان بودیم که صاحب تلفن شدیم.آن موقع من 9-8 ساله بودم.یادم می‌آید که قاب برّاقی داشت و به دیوار نصب شده بود و گوشی‌اش به پهلوی قاب آویزان بود.من قدم به تلفن نمی‌رسید اما همیشه وقتی مادرم با تلفن صحبت می‌کرد با شیفتگی به حرف‌هایش گوش می‌کردم.
بعد من پی بردم که یک جایی در داخل آن دستگاه، یک آدم شگفت‌انگیزی زندگی می‌کند به نام «اطلاعات لطفاً» ، که همه چیز را در مورد همه‌کس می‌داند.
او شماره تلفن و نشانی همه را بلد بود.
نخستین تجربۀ شخصی من با «اطلاعات لطفاً» روزی بود که مادرم به خانۀ همسایه‌مان رفته بود.من در زیرزمین خانه با ابزارهای جعبه ابزارمان بازی می‌کردم که ناگهان با چکش بر روی انگشتم زدم درد وحشتناکی داشت اما گریه فایده نداشت چون کسی در خانه نبود که با من همدردی کند انگشتم را در دهانم می‌مکیدم و دور خانه راه می‌رفتم که ناگهان چشمم به تلفن افتاد به سرعت یک چهارپایه از آشپزخانه آوردم و زیر تلفن گذاشتم و روی آن رفتم و گوشی را برداشتم و نزدیک گوشم بردم.
و توی گوشی گفتم «اطلاعات لطفاً» چند ثانیه بعد صدایی در گوشم پیچید:
«اطلاعات بفرمائید»
من در حالی که اشک از چشمانم می‌آمد گفتم «انگشتم درد می‌کند»
«مادرت خانه نیست؟»
«هیچکس بجز من خانه نیست»
«آیا خونریزی داری؟»
«نه، با چکش روی انگشتم زدم و خیلی درد می‌کند»
«آیا می‌توانی درِ جایخیِ یخچال را باز کنی؟»
«بله، می‌توانم»
«پس از آنجا کمی یخ بردار و روی انگشتت نگهدار»
بعد از آن روز، من برای هر کاری به «اطلاعات لطفاً» مراجعه می‌کردم ...
مثلاً موقع امتحانات در درس‌های جغرافی و ریاضی به من کمک می‌کرد.

یکروز که قناری‌مان مرد و من خیلی ناراحت بودم دوباره سراغ «اطلاعات لطفاً» رفتم و ماجرا را برایش تعریف کردم.
او به حرف‌هایم گوش داد و با من همدردی کرد.
به او گفتم: «چرا پرنده‌ای که چنین زیبا می‌خواند و همۀ اهل خانه را شاد می‌کند باید گوشۀ قفس بیفتد و بمیرد؟»
او به من گفت «همیشه یادت باشد که دنیای دیگری هم برای آواز خواندن هست»
من کمی تسکین یافتم.
یک روز دیگر به او تلفن کردم و پرسیدم کلمۀ fix را چطور هجّی می‌کنند.
یکسال بعد از شهر کوچکمان (پاسیفیک نورث وست) به بوستن نقل مکان کردیم و من خیلی دلم برای دوستم تنگ شد.
«اطلاعات لطفاً» متعلّق به همان تلفن دیواری قدیمی بود و من هیچگاه با تلفن جدیدی که روی میز خانه‌مان در بوستن بود تجربۀ مشابهی نداشتم.
من کم‌کم به سن نوجوانی رسیدم اما هرگز خاطرات آن مکالمات را فراموش نکردم.
غالباً در لحظات تردید و سرگشتگی به یاد حس امنیت و آرامشی که از وجود دوست تلفنی داشتم می‌افتادم.
راستی چقدر مهربان و صبور بود و برای یک پسربچه چقدر وقت می‌گذاشت.
چند سال بعد، بر سر راه رفتن به دانشگاه، هواپیمایم در سیاتل برای نیم ساعت توقف کرد.
من 15 دقیقه با خواهرم که در آن شهر زندگی می‌کرد تلفنی حرف زدم
و بعد از آن بدون آن که فکر کنم چکار دارم می‌کنم، تلفن اپراتور شهر کوچک دوران کودکی را گرفتم و گفتم «اطلاعات لطفاً».
به طرز معجزه‌آسایی همان صدای آشنا جواب داد.
«اطلاعات بفرمائید»
من بدون آن که از قبل فکرش را کرده باشم پرسیدم «کلمۀ fix را چطور هجّی می‌کنند؟»
مدتی سکوت برقرار شد و سپس او گفت «فکر می‌کنم انگشتت دیگر خوب شده باشد.»
من خیلی خندیدم و گفتم «خودت هستی؟»
و ادامه دادم «نمی‌دانم می‌دانی که در آن دوران چقدر برایم با ارزش بودی یا نه؟»
او گفت «تو هم می‌دانی که تلفن‌هایت چقدر برایم با ارزش بودند؟»
من به او گفتم که در تمام این سال‌ها بارها به یادش بوده‌ام و از او اجازه خواستم که بار بعد که به ملاقات خواهرم آمدم دوباره با او تماس بگیرم.
او گفت «حتماً این کار را بکن. اسم من شارون است.
سه ماه بعد به سیاتل برگشتم.
تلفن کردم اما صدای دیگری پاسخ داد.
«اطلاعات بفرمائید»
«می‌توام با شارون صحبت کنم؟»
«آیا دوستش هستید؟»
«بله، دوست قدیمی»
«متأسفم که این مطلب را به شما می‌گویم. شارون این چند سال آخر به صورت نیمه‌وقت کار می‌کرد زیرا بیمار بود. او 5 هفته پیش در گذشت»
قبل از این که تلفن را قطع کنم گفت «شما گفتید دوست قدیمی‌اش هستید.
آیا همان کسی هستید که با چکش روی انگشتتان زده بودید؟»
با تعجب گفتم «بله»
«شارون برای شما یک پیغام گذاشته است. او به من گفت اگر شما زنگ زدید آن را برایتان بخوانم»
سپس چند لحظه طول کشید تا درِ پاکتی را باز کرد و گفت:
«نوشته به او بگو دنیای دیگری هم برای آواز خواندن هست.
خودش منظورم را می‌فهمد»
من از او تشکر کردم و گوشی را گذاشتم.
هرگز تأثیری که ممکن است بر دیگران بگذارید را دست کم نگیرید.

امیری به شاهزاده گفت:من عاشق توام.

شاهزاده گفت:زیباتر از من خواهرم است که در پشت سر

تو ایستاده است.امیر برگشت و دید هیچکس نیست .

شاهزاده گفت:عاشق نیستی !!!!



عاشق به غیر نظر نمی کند...

با عشقم دعوام میشه, دستام یخ میزنه. بابام دستامو میگیره و میگه: دخترم نکنه فشارت افتاده!!

ببرمت دکتر??



عشقم ناراحتم میکنه, منم با مامانم دعوام میشه و میزنم بیرون,خبری از عشقم نیس.



اما مامانم زنگ میزنه ومیگه: میدونم ناهار نخوردی! تا نیای لب به غذا نمیزنم.



عشقم با دوستاش میره خوش گذرونی,برا من وقت نداره خواهرم میاد و میگه: چیه حال

نداری? میخوای یه سر بریم بیرون!!



عشقم بدقولی میکنه,دیرم شده, داداشم از سر سفره پا میشه و میگه: جوجو



صبر کن میرسونمت.


نه انگار عشق من اونی نیس که فکر میکنم عشقمه..


عشق من تو خیابون نیست کادو ولنتاین و کات کردن و رفتن نیست...


عشق من همین جاست,زیر همین سقف,تو همین خونه!



نظرتون چیه ؟ هم پسرا بگن و هم دخترا

خواهرم بیداری؟

بی قرارم اینک...

پشت خطم وصلی...؟

خواهرم با تو سخن می گویم!

اگر آقای غریبم آید

و بگوید دختر

سال ها پشت در غیبت اگر من ماندم

این همه ندبه ی غربت خواندم

همه اش وصل به گیسوی تو بود

چه جوابی داری؟!


اگر آقا گوید

از سر عشقِ خیالی که تو کردی آواز

من ندارم سرباز

چه جوابی داری؟!

دختر شیعه هنوزم وصلی..؟

تو رو ارباب قسم

قطع نکن


سالها منتظرم...

مرغ بی بال و پرم

رحمی کن...


"یادمان باشد باز
این منو تو
این ما
همگی سد ظهور گل زهرا (سلام الله علیها) شده ایم..."

رخت ِ زیبای آسمانی را

خواهرم با غروربر سر کن

نه خجالت بکش نه غمگین باش

چادرت ارزش است باور کن



بوی ِ زهرا و مریم و هاجر

از پر ِ چادرت سرازیر است

بشکند آن قلم که بنویسد:

"دِمُدِه گشت و دست و پا گیر" است



توی بال ِ فرشته ها انگار

حفظ وقت ِ عبور می آیی

کوری ِ چشمهای بی عفت

مثل یک کوه نور می آیی



حفظ و پوشیده در صدف انگار

ارزش و شان خویش میدانی

با وقاری و مثل یک خورشید

پشت ِ یک ابر ِ تیره میمانی



خسته ای از تمام مردم شهر

از چه رو این قدر تو غم داری؟

نکند فکر این کنی شاید

چیزی از دیگران تو کم داری !!



قدمت روی شهپر جبریل

هر زمانی که راه می آیی

در شب ِ چادرت تو می تابی

مثل یک قرص ِ ماه می آیی



سمت ِ جریان ِ آبها رفتن

هنر ِ هر شناگری باشد

تو ولی باز استقامت کن

پیش ِ رو جای بهتری باشد



پر بکش سمت اوج میدانم

که خدا با تو است در همه جا

پر بزن چادرت تو را بال است

و بدان می برد تو را بالا



در زمانی که شان و ارزش جز

به دماغ و لباس و ماشین نیست

توی چادر بمان و ثابت کن

ارزش واقعی زن این نیست ...!!

نمی دونم تا حالا نیش زنبور رو چشیدی یا نه؟

وای که چقد درد و سوز داره دور از جونتون. یادمه یه روز که عطر گل محمدی زده بودم

متوجه شدم یه زنبور دور و ورم می پلکه ! این دیگه از کجا پیداش شد،

چند بار خواستم دورش کنم اما نمی شد از سماجتش کفرم داشت در میومد ،

بعد از کلی تلاش یه دفعه نکته ای به ذهنم خطور کرد که تقصیر خودم بوده! چرا؟

چون من عطری زده بودم که اونو تحریک کرده بود

و هوسش رو بدون اینکه بفهمم به هیجان آورده بود

آخه معلوم بود که زنبور عاشق گل وعطر و من با زدن عطر توجهش رو جلب کرده بودم

خلاصه زنبور بود و عشق بازی با من !

منم که حوصله اداهاشو نداشتم و از این جلف بازیهاش به تنگ اومده بودم سعی

می کردم از خودم دورش کنم... تو همین گیر و دار

آخ سوختم..........!!! آره!

نیش عاشقانه زنبور بود که به بالای ابروی چشمم خورد و بعد یه قلمبه بزرگ

بالای ابروم ....مُردم از درد .....این هم سزای تحریک کردن زنبور...

به قول خدا جون : آنچه از بدی به تو می رسه از خودته



- حالا حرفم اینه...حرفم با تو ، دوستم، آبجی ام، خواهرم...

اگه ادکلنی زدی یا خودت رو مثل گلی آرایش کردی و موهاتو انداختی بیرون

و بیرون رفتی یقین بدون که پسرها و مردهایی رو به هوس میندازی

پسرهایی که چه بسا ممکنه از اخلاق و منش و...اونا متنفر باشی

اما اونا تو رو ول نمی کنن و اگه خیلی بخوای ازشون به خاطر عفت و پاکدامنی

کناره بگیری نیششونو می زنن وصورت زیبای عفتت رو با ورم اتهام زشت می کنن

اما واقعا تو این سوز بدبختی، خودت هم مقصر نیستی؟

حرف خدا جون یادت نره : آنچه از بدی به تو می رسه از خودته

پسرک جلوی خانمی را میگیرد و با التماس میگوید :
خانم، تو رو خدا یه شاخه گل بخرید
زن در حالی که گل را از دستش میگرفت نگاه پسرک را روی کفش هایش حس کرد!
پسرک گفت، زیباست، چه کفش های قشنگی دارید !
زن لبخندی زد و با غرور گفت : بله، برادرم برایم خریده است، دوست داشتی جای من بودی ؟
پسرک بی هیچ درنگی محکم گفت :
نه، ولی دوست داشتم جای برادرت بودم، تا من هم برای خواهرم کفش میخریدم …
"فاصله تفاوت دیدگاهها!"

شب تولدم همه گفتن آرزو بکن شمعتو فوت کن .....چشمامو بستمو آرزو کردمو شمع فوت کردم ......مامانم گفت من میدونم چی آرزو کردی پول .....خواهرم گفت ماشین ....دوستام گفتن ی عشق پولدار و خوب..... من به همشون فقط خندیدمو نگاه کردمو تو دلم گفتم.....آرزو کردم شمع تولدسال دیگه ام رو سنگ قبرم روشن کنید و جای من باد شمعو خاموش کنه ...
هیـــــــــس فقط بگو آمــین
بــِــه سـَلامـَتـی اون شــَب...

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

موضوع, انشاء, يلداى, چگونه, گذرانديد, سلام, خدمت, آموزگار, دوستان, عزيزم, ديشب, خيلى, گذشت, بوديم, تونستيم, خورديم, خنديديم, گرفتيم, البته, پدرم, ميگفت, شايعه, هندوانه, كسايى, ارزون, خريدن, انبار, كردن, گرون, بفروشن, همين, دليل, نخريدم, مفاسد, اقتصادى, مبارزه, مادرم, كارى, كردى, بگذاريم, سفره, كشيدم, خوشگل, مامان, روزنامه, خوندم, دونه, انار, مياره, براى, سلامتى, خانواده, اهميت, ميدهد, خواهرم, گذاشت, بزرگ, سياه, نميشه, آجيل, دلتون, سنگين, خوابهاى, ميبينيد, نخود, كشمش, خاصيت, دارد, مهربان, رفتم, ميوه, فروشى, بخرم, شلوغ, منصرف, پرتقال, سيبى, داشتيم, درست, كرده, بشقاب, چيده, قشنگ, دلمون, نميامد, بخوريم, بخورين, نمونه, ميكروب, ميگيره, مامانم, سليقه, بابا, حافظ, يادم, نيست, اولش, مژده, مسيحا, نفسى, ميايد, خلاصه, خوبى, نگرفتيم, تازه, كرديم, انشاى, اميدوارم, خوشتان, آمده, باشد, معلم, آفرين, دخترم, اينم, نمره, دانش, آموزى, كلاس, خانم, اجازه, سرما, خوردين, چطور, شاگرد, چشمتون, داره, مياد, نبود, خوردم, حواسمان, قانون, عاشق, بمان, بمیر, خندید, تمام, مَردهای, روزها, کیلویی, خیلی, آنقدر, زیاد, لابه, فرمول, ریاضی, حساب, مرورش, شاید, مردی, پیدا, برای, اثباتش, برادرم, دومی, زادی, گنجشک, ایوان, خاتون, شمعدانی, طاقچه, بانو, حیاط, چقدر, شبیه, نداشت, نگاهش, کردی, ماهی, همیشه, ذهنش, رقصاند, آدمی, بودم, مدار, عاشقت, هستم, راستی, وقتی, مُرده, داستانی, زیبا, کتاب, ۳۴۵میلیون, لایک, رکوردار, دنیای, مجازی, ۲۰۱۵, بوده, ادامه, نخستین, شهرمان, بودیم, صاحب, تلفن, شدیم, موقع, ساله, یادم, میآید, برّاقی, دیوار, گوشیاش, پهلوی, آویزان, نمیرسید, صحبت, میکرد, شیفتگی, حرفهایش, میکردم, بردم, جایی, داخل, دستگاه, زندگی, میکند, اطلاعات, لطفاً, مورد, همهکس, میداند, شماره, نشانی, تجربۀ, شخصی, روزی, خانۀ, همسایهمان, رفته, زیرزمین, خانه, ابزارهای, جعبه, ابزارمان, بازی, ناگهان, انگشتم, وحشتناکی, گریه, فایده, همدردی, دهانم, میمکیدم, میرفتم, چشمم, افتاد, سرعت, چهارپایه, آشپزخانه, آوردم, گذاشتم, برداشتم, نزدیک, گوشم, گفتم, ثانیه, صدایی, پیچید, بفرمائید, حالی, چشمانم, میآمد, مادرت, نیست, هیچکس, خونریزی, داری, میتوانی, جایخیِ, یخچال, میتوانم, آنجا, بردار, انگشتت, نگهدار, کاری, مراجعه, مثلاً, امتحانات, درسهای, جغرافی, یکروز, قناریمان, ناراحت, دوباره, سراغ, ماجرا, برایش, تعریف, حرفهایم, پرندهای, چنین, میخواند, باید, گوشۀ, بیفتد, بمیرد, یادت, دیگری, آواز, خواندن, تسکین, یافتم, پرسیدم, کلمۀ, هجّی, میکنند, یکسال, کوچکمان, پاسیفیک, نورث, بوستن, مکان, کردیم, دوستم, متعلّق, دیواری, قدیمی, هیچگاه, جدیدی, خانهمان, مشابهی, نداشتم, کمکم, نوجوانی, هرگز, خاطرات, مکالمات, فراموش, نکردم, غالباً, لحظات, تردید, سرگشتگی, امنیت, آرامشی, وجود, تلفنی, میافتادم, صبور, پسربچه, میگذاشت, رفتن, دانشگاه, هواپیمایم, سیاتل, ساعت, توقف, دقیقه, بدون, چکار, دارم, میکنم, اپراتور, دوران, کودکی, گرفتم, آشنا, جواب, فکرش, کرده, باشم, مدتی, سکوت, برقرار, خندیدم, خودت, هستی, دادم, نمیدانم, میدانی, برایم, ارزش, تلفنهایت, بودند, سالها, بارها, یادش, بودهام, خواستم, ملاقات, آمدم, تماس, بگیرم, حتماً, شارون, برگشتم, پاسخ, میتوام, دوستش, هستید, متأسفم, مطلب, میگویم, صورت, نیمهوقت, زیرا, بیمار, هفته, گفتید, قدیمیاش, انگشتتان, بودید, تعجب, پیغام, گذاشته, زدید, برایتان, بخوانم, لحظه, کشید, پاکتی, نوشته, خودش, منظورم, میفهمد, تشکر, تأثیری, ممکن, دیگران, بگذارید, نگیرید, امیری, شاهزاده, زیباتر, ایستاده, نیستی, عشقم, دعوام, دستام, میزنه, بابام, دستامو, میگیره, میگه, نکنه, فشارت, افتاده, ببرمت, دکتر, ناراحتم, میکنه, میزنم, بیرون, خبری, ومیگه, میدونم, ناهار, نخوردی, نمیزنم, دوستاش, میره, گذرونی, نداره, میاد, نداری, میخوای, بریم, بدقولی, دیرم, داداشم, جوجو, میرسونمت, انگار, اونی, عشقمه, خیابون, کادو, ولنتاین, کردن, همین, جاست, خونه, نظرتون, پسرا, دخترا, بیداری, قرارم, اینک, وصلی, آقای, غریبم, بگوید, غیبت, ماندم, ندبه, غربت, خواندم, گیسوی, جوابی, عشقِ, خیالی, ندارم, سرباز, شیعه, هنوزم, ارباب, منتظرم, رحمی, یادمان, همگی, ظهور, زهرا, الله, علیها, زیبای, آسمانی, غروربر, خجالت, غمگین, چادرت, باور, مریم, هاجر, سرازیر, بشکند, بنویسد, دِمُدِه, فرشته, عبور, کوری, چشمهای, پوشیده, خویش, وقاری, خورشید, تیره, میمانی, خسته, مردم, نکند, چیزی, قدمت, شهپر, جبریل, زمانی, تابی, جریان, آبها, شناگری, استقامت, بهتری, بدان, بالا, دماغ, لباس, ماشین, ثابت, واقعی, حالا, زنبور, چشیدی, جونتون, یادمه, محمدی, متوجه, پلکه, دیگه, پیداش, دورش, سماجتش, کفرم, میومد, تلاش, دفعه, نکته, ذهنم, خطور, تقصیر, خودم, عطری, اونو, تحریک, هوسش, اینکه, بفهمم, هیجان, آورده, معلوم, وعطر, توجهش, حوصله, اداهاشو, بازیهاش, اومده, سوختم, عاشقانه, بالای, ابروی, قلمبه, ابروم, مُردم, سزای, آنچه, خودته, حرفم, اینه, آبجی, ادکلنی, آرایش, موهاتو, انداختی, رفتی, یقین, پسرها, مردهایی, میندازی, پسرهایی, ممکنه, اخلاق, اونا, متنفر, باشی, بخوای, ازشون, پاکدامنی, کناره, بگیری, نیششونو, وصورت, عفتت, اتهام, واقعا, بدبختی, مقصر, پسرک, جلوی, خانمی, میگیرد, التماس, میگوید, شاخه, بخرید, دستش, میگرفت, زیباست, قشنگی, دارید, لبخندی, خریده, داشتی, درنگی, محکم, برادرت, میخریدم, فاصله, تفاوت, دیدگاهها, تولدم, گفتن, آرزو, شمعتو, چشمامو, بستمو, کردمو, دوستام, پولدار, همشون, خندیدمو, تولدسال, قبرم, کنید, شمعو, خاموش, آمین, سَلامَتی,