کپشن های مربوط به میدادند

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی میدادند

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

"اکثرِ ما ، شیفته ی اولین روز‌های آدم‌ها می‌شویم.
اگر شخصیتی که اطرافیان ما بعد از چند روز ، چند هفته یا چند ماه نشان میدهند ، همان روز‌های اول بروز میدادند ، چه بسا که تعداد زیادی از ما نه تنها دل‌بسته نمی‌شدیم ، بلکه حتی طرف این آدم‌ها هم نمیرفتیم.
به این ترتیب هزینه‌های روحی ،روانی‌ و جسمی‌ که متحمل می‌شویم هم کاهش پیدا می‌‌کرد.
شاداب تر بودیم. خوش اخلاق تر. کمتر قرص خواب استفاده می‌‌کردیم.
کمتر سیگار می‌‌کشیدیم. کمتر فحش و ناسزا نثار در و دیوار و دنیا می‌‌کردیم ....
براستی چرا ، چرا از تجربه‌ها درس نمی‌گیریم و باز از همان روز‌های اول به همه اعتماد می‌کنیم ؟؟؟
چرا؟؟؟؟
وقتي مي گم هيچكس، يعني دقيقا هيچكس.
روزاي زيادي بايد بگذره تا آدم قانع بشه فقط خودش هست و خودش.
تا باورش بشه از بقيه، جز يه اسم و چندتا خاطره ي كوچيك چيزي براش نمي مونه.
بيست سال
چهل سال
هفتاد سال زندگي، فقط براي تلمبار كردن اسم روي اسمه.
براي جايگزين كردن خاطره جاي خاطره. اما حاصل جمع همشون صفره.
يه روز مي شيني عمرت رو ورق مي زني،
سير تا پيازت رو واسه خودت تعريف مي كني...
اينجاس كه مي فهمي،
چقدر براي هيچكس نگران شدي
چقدر براي هيچكس غصه خوردي
چقدر براي هيچكس دلتنگ شدي
چقدر براي هيچكس دعا كردي
چقدر براي هيچكس بووووووودي....
به خودت مياي، به اطرافت نگاه مي كني.
هيچكس نيست..
دقيقا هيچكس."

#نیکی_فیروزکوهی #پویا_جمشیدی

امروز پلاسکو فرو ریخت...
نه تنها پلاسکو که همه چیز در این مملکت فرو ریخت...
وقتی دنیا آوار شد بر سر ما ایرانی ها که مردم همیشه در صحنه راه نمیدادند که ماشین اتش نشانی و آمبولانس رد شود...
وقتی دنیا آوار شد ک یک عده داشتند در آن شرایط سلفی میگرفتند...
وقتی دنیا آوار شد ک مرگ امداد گر عادی شد...
وقتی دنیا آوار شد ک فیلم گرفتن از عذاب دیگران برایمان یک سرگرمی شد...
وقتی آوار شد که...
دیگر پلاسکو سایه ای ندارد...
هیچ اشکالی ندارد فیلم بگیرید...
فیلم بگیرید که دیگر برای آیندگانمان علامت سوال نباشد ک چرا به اینجا رسیدیم...
فقط شما را ب خدا با پلاسکو جوک نسازید...

یادم هست کلاس چهارم٬ توی کتاب فارسیمون یک پسر هلندی بود که انگشتش رو گذاشته بود توی سوراخ سد تا سد خراب نشه!!
قهرمانی که با اسم و خا طره اش بزرگ شدیم!! "پطروس"
توی کتاب، عکسی از پطروس نبود و هیچ وقت تصویرش را ندیدیم...!!
همین باعث شد که هر کدام از ما یک جوری تصورش کنیم و برای سالها توی ذهنمان ماندگار شود!!
پطرس ذهن ما خسته بود٬ تشنه و رنگ پریده، انگشتش کرخت شده بود و...!!
سالها بعد فهمیدیم که اسم واقعی پطروس٬ هانس بوده است!!
تازه هانس هم یک شخصیت تخیلی بوده که یک نویسنده آمریکایی به نام "مری میپ داچ" آن را نوشته بود!!
بعدها، هلندیها از این قهرمان خیالی که خودشان هم نمیشناختنش، یک مجسمه ساختند!!
خود هلندیها خبر نداشتند که ما نسل در نسل با خاطره پطروس بزرگ شدیم!!
شاید آن وقتها اگر میفهمیدیم که پطروسی در کار نبوده، ناراحت میشدیم!!
اما توی همان روزها٬ سرزمین من پر از #قهرمان بود!!
قهرمانهایی که هم اسمهاشون واقعی بود و هم داستانهاشون!!

شهید ابراهیم هادی:
جوانی که با لب تشنه و تا آخرین نفس توی کانال کمیل ماند و برای همیشه ستاره آنجا شد؛ کسی که پوست و گوشتش، بخشی از خاک کانال کمیل شد!!!

شهید حسین فهمیده:
نوجوان سیزده ساله ای که با نارنجک، زیر تانک رفت و تکه تکه شد!!!

شهید حاج محمدابراهیم همت:
سرداری که سرش را خمپاره برد...!!!

شهیدان علی، مهدی و حمید باکری:
سه برادر شهیدی که جنازه هیچکدامشان برنگشت!!!

شهیدان مهدی و مجید زین الدین:
دو برادر شهیدی که در یک زمان به شهادت رسیدند!!!

شهید حسن باقری:
کسی که صدام برای سرش جایزه گذاشت!!!

شهید مصطفی چمران:
دکترای فیزیک پلاسما از دانشگاه برکلی آمریکا، بی ادعا آمد و لباس خاکی پوشید تا اینکه در جبهه دهلاویه به شهادت رسید!!!
و.......

کاشکی زمان بچگیمان لااقل همراه با داستانهای تخیلی، داستانهای واقعی خودمان را هم یادمان میدادند!!
ما که خودمان قهرمان داشتیم!!!

روحشان شاد و يادشان گرامی باد

شاهزاده ای تصمیم گرفت ازدواج کند...



و موضوع را به وزیر دربار که از هوش بالایی برخوردار بود در میان گذاشت..


وزیر دستور داد تا تمام دختران شهر هرکدام غذایی بپزند و برای شاهزاده بیاورند......

روز موعود فرا رسید و دختران شهر هرکدام با غذای لذیذ خود آمده بودند تا بخت خود را امتحان کنند........

در میان آنها دختر ی بود که چهره زیبایی نداشت و همه وی را مسخره میکردند و با زخم زبانشان او را آزار میدادند........



از قضا شاهزاده به سراغ دختر میرود و به او میگوید تو چگونه به خودت اجازه جسارت داده ای مگر نمیدانی من شاهزاده ام و زن من باید زیبا باشد........

در این لحظه اشک از چشمان دختر جاری میشود و با التماس میگوید سرورم شما کمی از غذای من میل کنید.......

با مساعدت آن غذا را میل میکند و از دست پخت دختر خوشش می آید و به دختر میگوید : راز این غذای دلچسب چیست ؟؟؟......


دختر اشک از چشمان خود پاک میکند و با لحنی مظلومانه میگوید: روغن فرد اعلا ... این روزا یعنی اویلا !!!... ��

(اگه فحش بدید دیگه از این داستانهای جالب و پندآموز نمیذارما) ��☝️

دوستی میگفت:
خیلی سال پیش که دانشجو بودم،بعضی از اساتید عادت به حضور غیاب داشتند.تعدادی هم برای محکم کاری دو بار این کار را انجام میدادند.ابتدا و انتهای کلاس...که مجبور باشی تمام ساعت را سر کلاس بنشینی،هم رشته ای داشتم که شیفته یکی از دختران هم دوره اش بود؛هر وقت این خانم سر کلاس حاضر بود،حتی اگر نصف کلاس غایب بودند،جناب مجنون میگفت:استاد همه حاضرند!و بالعکس اگر تنها غایب کلاس این خانم بود و بس،میگفت:استاد امروز همه غایبند!!هیچ کس نیامده!در اواخر دوران تحصیل با هم ازدواج کردند و دورادور می شنیدم که بسیار خوب و خوش هستند.
امروز خبر دار شدم که آگهی ترحیم بانو را با این مضمون چاپ کرده است:
هیچ کس زنده نیست...همه مردند...
شاید عشق همین باشد...

توی جبهه٬تعاون محلی بود که بچه ها ساک شخصی خودشون رو تحویل میدادند و بجاش یه پلاک میگرفتند و بعد از اینکه میخواستند برن خونشون می رفتند تعاون پلاک رو تحویل میدادند و وسایل شخصیشون روتحویل میگرفتند...
الان حدود شش هزار ساک هنوز که هنوزه داخل تعاون مونده و این یعنی اینکه هیچ وقت هیچ پلاکی برنگشته تا وسایلش رو تحویل بدن...
هیچ وقت...

شادی روح شهدا صلوات...

افسوس معلم ریاضی هیچگاه حساب روزهای نبودن و بی کسی تورا نگفت ...
معلم انشا هیچ وقت نگفت که از محبت تو انشا بنویسیم ...
گله داریم که هیچ کس هیچوقت جغرافیای ظهورت را برایمان ترسیم نکرد
تاریخ غیبتت را برایمان شرح ندادند و نگفتن که چه کرده ایم که اینگونه به تاریخ نبودنت
عادت کرده ایم ...
معلم اجتماعی به ما نگفت که در اجتماع ما کسی هست که نظاره گر ماست !!!
اشکها و خوشحالی های پدر و مادرمان از کارنامه ی ثلث آخرمان هنوز یادمان نرفته ..
ای کاش یادمان میدادند که کسی هم هست که هرروز کارنامه اعمالتان را میبیند و از
اعمال ما شیعیان شاد و از گناهان ما گریان میشود ...
و حالا همچون روزهایی که از نیامدن معلم سرکلاس خوشحال میشدیم
و مهم نبود که چرا نیامده ... و بهتر که امروز نیامده . . . !!!
در غیبتت " غم هایت را ... غصه هایت را ..." فراموش کرده ایم ...
و سرگرم بازی های دنیا شده ایم ...
السلام علیک یا قائم آل محمد
اللهم عجل لولیک الفرج

دیروز شیطان را دیدم

در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود ؛

فریب می فروخت!!

مردم دورش جمع شده بودند،هیاهو میکردند،هول میدادند و بیشتر میخواستند

توی بساطش همه چیز بود : غرور،حرص،دروغ،جنایت و...

هرکس چیزی می خریدو در ازایش چیزی می داد

بعضی ها تکه ای از قلبشان را میدادند

و بعضی پاره ای از روحشان را

بعضی ها ایمانشان را میدادند

و بعضی آزادگیشان را

شیطان میخندیدو دهانش بوی گند جهنم میداد،حالم را به هم میزد،انگار ذهنم را خواند

موذیانه خندید و گفت :

من کاری با کسی ندارم

فقط گوشه ای بساطم را پهن کرده ام و آرام نجوا میکنم

نه قیلوقال میکنم و نه کسی را مجبور میکنم چیزی از من بخرد

می بینی! آدم ها خودشان دور من جمع شده اند

آن وقت سرش را نزدیکتر آورد و گفت:

البته تو با اینها فرق میکنی

تو زیرکی و مومن،زیرکی و ایمان آدم را نجات می دهد

اینها ساده اند و گرسنه،در ازای هرچیز فریب میخورند

ساعتها کنار بساطش نشستم تا اینکه چشمم به جعبه ی عبادت افتاد ک لابه لای چیز دیگر بود

دور از چشم شیطان آنرا برداشتم و توی جیبم گذاشتم

با خود گفتم:بگذار یکبارم که شده کسی چیزی را از شیطان بدزدد

به خانه آمدم و در کوچک جعبه ی عبادت را باز کردم

توی آن اما جز غرور چیزی نبود

جعبه عبادت از دستم افتاد و غرور توی اتاق ریخت

فریب خورده بودم،فریب

دستم را روی قلبم گذاشتم ، نبود!

فهمیدم ک آنرا کنار بساط شیطان جاگذاشتم

تمام راه دویدم،تمام را لعنتش کردم،تمام راه خدا خدا کردم

میخواستم عبادت دروغی اش را توی سرش بکوبم و قلبم را پس بگیرم

به میدان رسیدم،شیطان اما نبود

آنوقت نشستم و های های گریه کردم،اشک هایم ک تمام شد

بلند شدم تا بی دلی ام را با خود ببرم

ک صدایی شنیدم....

صدای قلبم را

و همانجا بی اختیار ب سجده افتادم و زمین را بوسیدم

به شکرانه قلبی ک پیدا شده بود.



کــاشـکی امــسال
” تــــــو “
را به من عیــــــــــــدی میدادند !!!

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

اکثرِ, شیفته, اولین, روزهای, آدمها, میشویم, شخصیتی, اطرافیان, هفته, نشان, میدهند, همان, بروز, میدادند, تعداد, زیادی, تنها, دلبسته, نمیشدیم, بلکه, نمیرفتیم, ترتیب, هزینههای, روحی, روانی, جسمی, متحمل, کاهش, پیدا, میکرد, شاداب, بودیم, اخلاق, کمتر, خواب, استفاده, میکردیم, سیگار, میکشیدیم, ناسزا, نثار, دیوار, دنیا, براستی, تجربهها, نمیگیریم, اعتماد, میکنیم, وقتي, هيچكس, يعني, دقيقا, روزاي, زيادي, بايد, بگذره, قانع, خودش, باورش, بقيه, چندتا, خاطره, كوچيك, چيزي, براش, مونه, بيست, هفتاد, زندگي, براي, تلمبار, كردن, اسمه, جايگزين, حاصل, همشون, صفره, شيني, عمرت, پيازت, واسه, خودت, تعريف, اينجاس, فهمي, چقدر, نگران, خوردي, دلتنگ, كردي, مياي, اطرافت, نگاه, نيست, امروز, پلاسکو, ریخت, مملکت, وقتی, آوار, ایرانی, مردم, همیشه, صحنه, نمیدادند, ماشین, نشانی, آمبولانس, داشتند, شرایط, سلفی, میگرفتند, امداد, عادی, فیلم, عذاب, دیگران, برایمان, سرگرمی, سایه, ندارد, اشکالی, بگیرید, علامت, سوال, نباشد, اینجا, رسیدیم, نسازید, یادم, کلاس, چهارم٬, کتاب, فارسیمون, هلندی, انگشتش, گذاشته, سوراخ, خراب, قهرمانی, بزرگ, پطروس, عکسی, نبود, تصویرش, ندیدیم, همین, باعث, کدام, جوری, تصورش, سالها, ذهنمان, ماندگار, پطرس, خسته, بود٬, تشنه, پریده, کرخت, فهمیدیم, واقعی, پطروس٬, هانس, بوده, تازه, تخیلی, نویسنده, آمریکایی, نوشته, بعدها, هلندیها, خیالی, خودشان, مجسمه, ساختند, نداشتند, شاید, وقتها, میفهمیدیم, پطروسی, نبوده, ناراحت, روزها٬, سرزمین, اسمهاشون, شهید, ابراهیم, هادی, جوانی, آخرین, کانال, کمیل, ستاره, آنجا, پوست, گوشتش, بخشی, حسین, فهمیده, نوجوان, سیزده, نارنجک, تانک, سرداری, خمپاره, شهیدان, مهدی, حمید, باکری, برادر, شهیدی, جنازه, برنگشت, مجید, الدین, زمان, شهادت, رسیدند, باقری, صدام, جایزه, مصطفی, چمران, دکترای, فیزیک, پلاسما, دانشگاه, برکلی, ادعا, لباس, خاکی, پوشید, اینکه, جبهه, دهلاویه, کاشکی, بچگیمان, لااقل, همراه, داستانهای, خودمان, یادمان, داشتیم, روحشان, يادشان, گرامی, شاهزاده, تصمیم, ازدواج, موضوع, وزیر, دربار, بالایی, برخوردار, میان, دستور, تمام, دختران, هرکدام, غذایی, بپزند, بیاورند, موعود, لذیذ, آمده, بودند, امتحان, کنند, آنها, چهره, زیبایی, مسخره, میکردند, زبانشان, آزار, سراغ, میرود, میگوید, چگونه, اجازه, جسارت, داده, نمیدانی, باید, لحظه, چشمان, جاری, میشود, التماس, سرورم, کنید, مساعدت, میکند, خوشش, دلچسب, چیست, لحنی, مظلومانه, روغن, اعلا, یعنی, اویلا, بدید, دیگه, جالب, پندآموز, نمیذارما, دوستی, میگفت, دانشجو, بودم, بعضی, اساتید, عادت, حضور, غیاب, تعدادی, محکم, کاری, انجام, ابتدا, انتهای, مجبور, باشی, ساعت, بنشینی, رشته, داشتم, دوره, بود؛هر, خانم, حاضر, غایب, جناب, مجنون, استاد, حاضرند, بالعکس, غایبند, نیامده, اواخر, دوران, تحصیل, دورادور, شنیدم, بسیار, هستند, آگهی, ترحیم, بانو, مضمون, کرده, زنده, نیست, مردند, محلی, خودشون, تحویل, بجاش, پلاک, میخواستند, خونشون, تعاون, وسایل, شخصیشون, روتحویل, الان, حدود, هزار, هنوز, هنوزه, داخل, مونده, پلاکی, برنگشته, وسایلش, شادی, شهدا, صلوات, افسوس, معلم, ریاضی, هیچگاه, حساب, نبودن, تورا, نگفت, محبت, بنویسیم, داریم, هیچوقت, جغرافیای, ظهورت, ترسیم, نکرد, تاریخ, غیبتت, ندادند, نگفتن, اینگونه, نبودنت, اجتماعی, نظاره, ماست, اشکها, خوشحالی, مادرمان, کارنامه, آخرمان, نرفته, هرروز, اعمالتان, میبیند, شیعیان, گناهان, گریان, حالا, همچون, روزهایی, نیامدن, سرکلاس, بهتر, هایت, فراموش, بازی, السلام, علیک, قائم, محمد, اللهم, لولیک, الفرج, دیروز, شیطان, دیدم, حوالی, بساطش, فریب, فروخت, دورش, هیاهو, بیشتر, غرور, دروغ, جنایت, هرکس, چیزی, خریدو, ازایش, قلبشان, ایمانشان, آزادگیشان, میخندیدو, دهانش, جهنم, حالم, میزد, انگار, خواند, موذیانه, ندارم, گوشه, بساطم, آرام, نجوا, میکنم, قیلوقال, بخرد, بینی, نزدیکتر, آورد, البته, اینها, زیرکی, مومن, نجات, ساده, گرسنه, هرچیز, میخورند, ساعتها, کنار, نشستم, چشمم, جعبه, عبادت, افتاد, لابه, آنرا, برداشتم, جیبم, گذاشتم, گفتم, بگذار, یکبارم, بدزدد, خانه, آمدم, کوچک, کردم, دستم, اتاق, خورده, قلبم, فهمیدم, جاگذاشتم, دویدم, لعنتش, میخواستم, دروغی, بکوبم, بگیرم, رسیدم, آنوقت, گریه, هایم, بلند, ببرم, صدایی, همانجا, اختیار, سجده, افتادم, بوسیدم, شکرانه, قلبی, امسال, عیدی,